داستان درخت ارغوان ازونجایی شروع میشه که امیرهوشنگ در خونهای زندگی میکرده، که دراونجا درختی بوده، به اسمِ درختِ ارغَوان..
هر روز صبح به دیدار این درخت میرفته و باهاش صحبت میکرده؛
این داستان تا زمانی بوده که سایه مجبور میشه خونهاش رو بفروشه و از تمام خاطراتش دل بکنه..
در نهایت این اواخر توری رو در طهران راه اندازی میکنن، که اولین دیدار با درخت ارغوان آغاز میشده.
و این شعر در اون زمان متولد میشه..
#ارغَوان