پس از درگذشت نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج (سایه) غزلی را با مطلع :
با من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
در رثای دوستش نیما، خطاب به #شهریار سرود.
شهریار نیز در پاسخ به #سایه غزلی با مطلع «سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه؟» سرود که دو بیت اول این غزل را استاد #داورقاسمی از خوشنویسان خوش ذوق #اسلامشهری به زیبایی به رشته تحریر درآورده و همسر ایشان خانم #کشاورز نیز کار تذهیب هنرمندانه این اثر را به انجام رسانده اند .
در زیر ابیاتی از این غزل نغز تقدیم نگاه پرمهر شما مخاطبان هنردوست می شود:
پاسخ شهریار:
«سایه» جان رفتنی اَستیم بمانیم که چه؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه؟
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه؟
خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه
قاتل مرغ و خروسیم یکیمان کمتر
این همه جان گرامی بستانیم که چه
مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه
#شادشهر
@https://eitaa.com/shadshahr