مهر تو را به روضه رضوان نمي دهم
اين لطف ذوالعطاست من آسان نمي دهم
اشكي كه در عزاي تو ريزم ز ديدگان
آن اشك را به لو لو و مرجان نمي دهم
من عاشقم بروي تو اي شاه تشنه لب
آن عشق را بقيمت اين جان نمي دهم
جان مي دهم در سر كوي تو يا حسين
آن تربتت به ملك سليمان نمي دهم
مي ميرم از فراق تو شاها نظرنما
لطف ترا به لعل درخشان نميدهم
من دارم آرزوي جمال تو ياحسين
اين آرزو به منصب شاهان نمي دهم
در وقت احتضار كشم انتظار تو
تا بر سرم پا ننهي جان نمي دهم .
شيري كه خورده ام شده با حب تو عجين
اين حب را بطور موي عمران نمي دهم
یارم از بهر فراقت به کجا سر بزنم
شوق دیدار تو دارم، بهکجا پر بزنم؟
#اللهمارزقنیکربلاء💔
@nasimintezar نسیم انتظار - میثم مطیعی_۲۰۲۱_۰۸_۱۳_۲۰_۵۶_۰۶_۴۲۵.mp3
5.28M
[💔]
▪️سربند یا #حسین می بندم رو سرم
حاج میثم مطیعی 🎤
بسمه تعالی
یا قتیل العبرات یا سریع العبره
میگن بهت متوسل که بشن حاجت میدی.
اگه منم بیام حاجت میدی؟
اخه تو امام خوبانی و من بدترین بندگان خدا!
آخ یادم رفت بنده به کسی میگن که بندگی کنه
من که بنده نیستم
بهتره بگم بدترین مخلوقات خدا!
کسی که خدا اون رو خوب آفرید ولی خودش بد شد.
اگه بیام نمیگی اینجا جای تو نیست؟
بیرونم نمی کنی آقا؟
آقا شرمندم روی اومدن ندارم ولی نیارمندتم .
شنیدم گناها به واسطه اشکی که برات میریزن بخشیده میشه، هر چشمی روز قیامت گریونه به جز چشمی که برای تو گریه کنه، خدا برای کسی که بر مصیبت و مظلومیتت اشک بریزه به کمتر از بهشت راضی نمیشه.
اومدم بگم خودت محبتت رو درک مصیبتت رو بهم عطا کن، خودت دستمو بگیر و دستگیرم باش.
اومدم بگم آقا تا الانو اشتباه رفتم تو کمکم کن از این به بعد درست برم
اومدم بگم آقا دردامو دوا کن
شنیدم دوای هر دردی رو داری
شنیدم خدا قسم خورده اگه تو رو واسطه قرار بدیم حاجتا رو میده، گناهارو می بخشه، حال دلو خوب میکنه، مریض شفا میده، همه کاری میکنه، شنیدم پیش خدا خیلی برو بیا داری، خدا خیلی دوست داره، آقا سفارش مارو هم میکنی؟
ما رو سیاهیم روی اومدن نداریم شما سفارشمون رو بکن
آقا ما به مجالس شما متوسل شدیم نزار از مجالست دست خالی بریم، نزار با دل شکسته بریم، نزار ناامید بریم
آقا تو کربلا دخترتون رقیه بعد شما تنها شد و همه مصیبتی دید ما سه ساله نیستیم ولی هممون رقیه ایم.
آقا میگن امام پدر امته، نزار ما رقیه های بی پدر شیم
آقا به ما نگاه کن، کمکمون کن میدونیم رقیه شما پاک و معصوم بود ولی ما....
آقا ما هرجو که باشیم شما رو پدرمون میدونیم، تنهامون نزار
دستمون رو بگیر دختر بی پدر کم میاره نزار ما کم بیاریم، نزار بیفتیم!
آقا ما که بیفتیم دشمنا اسیرمون میکنن، ماها تو محاصره هوای نفس و شیطان و انسان های شیطان صفت و... قرار داریم اگه اسیرشون بشیم مارو راهی جهنم میکنن!
آقا نزار ما باوجود سیزده پدر و یک مادر راهی جهنم شیم!
شنیدم همه ی شماها کشتی نجاتید ولی سرعت کشتی شما بیشتر از همس، آقا ما رو سوار کشتیت میکنی؟ مارو از جهنمی که ممکنه بی تو بهش دچار بشیم نجات میدی؟
نجاتمون بده آقا تو رو دختر سه سالت رقیه قسم نجاتمون بده🙏
#آیه
هدایت شده از گاندو
📲
به واسطهی ضبط سریال گاندو
برای چند روز این شانس را داشتم تا در لباس افغانهای عزیز زندگی کنم
این عکس را شاید هیچوقت پست نمیکردم
اگر تنها برای همدردی با برادران و خواهرانی نبود که در همسایگی ما خونشان بیگناه ریخته و زندگیهایشان نابود میشود…
نوشتهام «همدردی»..
نمیدانم چه جور همدردیای…
نمیدانم مشکل چیست که هیچ کاری از دستم برنمیاید،
نمیدانم.فیلم دختر بچه[ی شاید ده ساله] ای را که به زور توسط یکی از همین حیوانات در حالی که از شدت گریه نفسش بالا نمیاید از آغوش مادرش جدا میشود را دیدهاید؟
پ.ن. پست اینستاگرامی علی افشار بازیگر نقش داوود
#افغانستان
#گاندو
🇮🇷@ganndo
🇮🇷@ganndo
خدا مرهم تمام دردهاست،هرچه عمق خراش های وجودت عمیق باشد خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای میگیرد(:
| #حرف_حقیقت💞|
شاعـرانـہ تا خــ💞ــدا....💌
#محرم #امام_حسین #روز_ششم #روضه_ی_قاسم #قاسم
آه، گفتی می خوای فدایِ من شی...
خواستم نری اما نذاشتی...
عزیز مجتبی، بمیرم...💔
زره به قامتت نداشتی...💔💔
اذنِ شهادت...
از من گرفتی...
جونِ عمو رو موقعِ رفتن گرفتی...💔😭
این کیست که به جای زره با کفن آمد
انگار به یاری حسینش،حسن آمد …
+طبری نوشته : حُمَیدبن مسلم راوی صحنه کربلاست؛ میگه : خودم دیدم”خَرَجَ إلَینا غُلامٌ…” دیدم یه نوجوانی آمد میدان “کَأَنَّ وَجهَهُ شِقَّهُ قَمَرٍ” صورتش مثل ماهپاره بود …” فی یَدِهِ السَّیفُ” در دستش شمشیرِ … (اما…) “عَلَیهِ قَمیصٌ وإزارٌ ونَعلانِ” به جای زره تنش پیراهن عربیه … (برای غربتت بمیرم حسین …) حتی راوی میگه یادم نمیره ، بند یکی از نعلیناشم پاره شده بود … “ما أنسى أنَّهَا الیُسرى” میگه : یادم نمیره،بند پای چپش بود
شاعـرانـہ تا خــ💞ــدا....💌
#محرم #امام_حسین #روز_ششم #روضه_ی_قاسم #قاسم
آه،گفتی می خوای فدای من شی
خواستم نری اما نذاشتی
عزیز مجتبا،بمیرم
زره به قامتت نداشتی
اذن شهادت، از من گرفتی
جون عمو رو موقع رفتن گرفتی
راضی شدم برو به خدا میسپارمت
دور از بلا شود سفرت ای عزیز من
+میدونی چرا میگه جون عمو رو موقع رفتن گرفتی؟ابوالفرج اصفهانی تو مَقاتِلُ الطّالِبیّین نوشته:ثمَ خَرجَ قاسم بن الحسن وَ هُوَ غُلام صَغیر لم یَبلغُ الحلم”قاسم هنوز به بلوغ نرسیده بود،اومد آماده ی میدان شد، لباس جنگی که نداره،شمشیرش رو برداشت” فَلما نَظرَ الحُسین إلیه قد بَرز “وقتی آقا به این برادرزادش نگاه کرد که مثل بچه خودش میمونه “اعتنقه”قاسم رو در آغوش گرفت؛” وَ جَعلا یَبکیان حَتى غشی عَلیهِما”این عمو و برادرزاده اینقدر گریه کردند هر دو بی حال شدند…” ثَم استأذن الحُسین فی المُبارزه”بعدش به عمو گفت میذاری برم میدون یا نه؟فأبى الحسین” اجازه نداد … تو امانت برادرمی…😭😭😭
من میگم امام حسین به بچه های برادرش خیلی حساس بود؛عبدالله وقتی می اومد امام حسین در گودی قتلگاه بود،در شرف شهادت بود،هی نگاه میکرد میگفت:زینب! این بچه رو بگیر! آقا بهش اجازه نداد؛میدونی قاسم چه کار کرد؟فلم یزل الغلام یُقَبَّلُ یدیه و رِجلَیه”اونقدر دستای عمو رو بوسه زد؛اونقدر پاهای امام حسین رو بوسه زد …عمو جا میمونم؛ علی اکبر رفت…عمو بذار برم خودمو نشون میدم…بالاخره راضی شد…این جمله رو ببین!) راوی میگه: فخرج و دُموعُه تَسیلُ على خَدّیه …وقتی آمد میدون لشگر دشمن دید این بچه داره گریه میکنه…چرا …؟! هنوز اشکش روان بود…*