eitaa logo
کلبه ی شعر
2.1هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.9هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
میان سینه زنانت چه قدر تنهائی! مگر مُحَرَّمت آيد كه يادمان‌آئی! کسی نمی‌شنود آیه های سرخت را که گوش کر شده از طبلهای رسوائی ندیده چشم تری شور نینوایت را که کارمان شده با نیزه ها هم آوائی! جهان ایالت نمرود می‌شود وقتی، تو در محاصره‌ی ارتش تبرهائی به حق یزید زمان فاتحانه می‌خندد كه شکل اشک به چشمانمان هویدائی هنوز خون تو بر خنده اش نخشکیده که باز آمده با ادعای سقائی!... ببخشمان که نفهمیده ایم دردت را برای بنده ی دنیا تو یک معمائی چه کرده ایم برایت فراتر از گریه؟! در این زمانه ی ظاهرپرستِ هر جائی! که مشق بر دل آلوده می‌شود نامت ولی دوباره پر از اشتباه املائی! پیام حق تو را اشتباه فهمیدم پر از خطا و خرافات پوچ و القائی و دل به شوق تو هر بار اشتباهی شد، سوار کشتی یک عده دزد دریائی! کمک کنید به بیچاره ای که در طوفان، گرفته فاصله از قایقی مقوائی!.. تو بین عزت و مرگت نشانمان دادی، شکوه جلوه ی یک ارتباط معنائی دوای درد بهشتی در این جهنَّم پس، بپیچ مرگ مرا نسخه ای اهورائی... مرا برای چه دعوت به مجلست کردی؟! که تا دوباره به شرمندگیم افزائی؟! هزار بی سر و پا مثل من به قربانت که هر چه پست و حقیرم بزرگ و آقائی... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅سید ببخش ما را وقتی رفتی 💔بعد از یک روز جستجو پیکرت را پیدا کردیم ولی ⚠️بعد از چهل روز راهت را گم کردیم😔 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
این‌قلبِ ترک خورده‌ی من بندِ به‌مو بود  من عاشقِ او بودم و او عاشقِ "او" بود... باشد که به‌عشقش برسد هیچ نگفتم  یک‌عمر در این سینه غمش رازِ مگو بود... من روی خوشِ زندگی‌ام را که‌ندیدم هر روز دعا کرده‌ام ای‌کاش دو رو بود... عمرِ کم و بی‌همدم و غرقِ غم و بی‌تو  چاقوی نداری همه دم زیرِ گلو بود... من‌زیرِ سرم سنگِ لحد بود و دلم‌خوش او زیرِ سرش نرم شبیهِ پرِ قو بود... ‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
شهر ویرانم که یک سونامیِ غم با من است یک جهان از خاطرات گُنگ و مبهم با من است حسرتی در باغ دل جا مانده و گل می‌دهد! عطر دلتنگی از آن در تن دمادم با من است کاش در آغوش گورستان تنم جا می‌گرفت! بی‌تو کابوسِ سیاه مرگ آدم با من است من که درگیر زمستانم، بهارم هیچ شد! باورم کن آتشی از درد عالم با من است با خیالت زندگی کردم، ندانستم که نیست! خواب و رویایی که در سر از تو هردم با من است 💔 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زلف او دام است و خالش دانه ي آن دام و من بر اميد دانه اي افتاده ام در دامِ دوست ‌‌ ‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌ ‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای دل بیا که باز غزل‌گستری کنی در عمق جانِ مرثیه غم‌پروری کنی شیرین‌ترین غم آمده تا با زلال اشک در حوضِ چشم، قافیه را کوثری کنی این رزق اشک نان حلال حسین ماست هرسال سفره چیده که گردآوری کنی با جان و دل محرمِ امسال عهد کن بی‌منت و غرور فقط نوکری کنی یک یاعلی بگو رفقا را بلند کن باید تمام طایفه را حیدری کنی ای خواهری که گوشه‌ی هیئت نشسته‌ای باید به جای زینب او خواهری کنی پرچم بزن به هیئت دل فَابْکِ لِلحُسَین باید عزیز فاطمه را یاوری کنی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ماییم و غم، همین غمِ از شش جهت؛ حسین ماییم و گریه، گریه برایِ فقط حسین ماییم و آیه آیه ی قرآن، که مرتضی است امّا چه خوانده ایم در آن؟ خط به خط حسین ما کاممان به تربت او باز و بسته شد آغاز ناب و خیر ترین عاقبت، حسین 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
برپاشده در خانه ی من خیمه ای از غم می پوشد از امروز دلم جامه ی ماتم دیوار ، به پیشانی خود بسته کتیبه در ، باز برافراشته در سوگ تو پرچم هر آجر این خانه شده سینه زن تو آشفته اگر در دل صف های منظم نذر تو نمودم همه ی هستی خود را بر سفره ی تو با برِکت می شود این کم خوانده ست خدا روضه برایت شب خلقت شد گریه برای غمت ارثیه ی آدم ممنون که در مجلس تو بر همه باز است گرم است دل من به همین چای محرم با کوله ی سنگین گناه آمده ام تا اندازه ی یک بال مگس اشک بریزم دلتنگم و دستم به ضریحت نرسیده امسال بده از حرمت رزق مرا هم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - چشمم به در خشک شد - سلحشور.mp3
4.79M
روضه حضرت رقیه(س) چشمم به در خشک شد و نیومدی 🎙 🔊 💔 *یا_رقیہ_خاتون_س🍂 مرغِ دلم امشب بہ جنون سر دارد با عشق هوا و حالِ دیگر دارد آمد شبِ رقیه شب بے باباها اے واے بہ حالِ هر ڪه دختر دارد به نیت بچه های یتیم😔 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در چشم همه روی لبم خنده نشاندم در حال فرو خوردن بغض سرطانی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1_12409120176.mp3
771.6K
راغب عمه بابایم کجاست😭💔🖤 خدایا به‌ دستهای کوچک رقیه جان به‌ گریه های بی امانش اللهم عجل لولیک فرج 😭🤲 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درکوی دلتنگی بماند باور من تا نیست آن نامهربانم در بر من دور از من ووابستگی‌ هایم‌ چگونه‌ است آن گلبن زیبای من نیلوفر من درمان درد بی دوایم بود آری یک سایبان در بی کسی ها‌ بر‌ سرمن مثل همیشه عاشقم باش عشق خوب است ای ماه شبهای بلندای اختر من دردیده و جان منی وبهترینی مستم زچشمانی که شد چون ساغر من هر واژه از توشعروشوری‌ دیگرم‌ داد شعری غزل هستی و تاجی برسر من نیک از تو گفتم هر زمانی دیدمت باز هر جانبودی باوری بودی بر من 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
✍ شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری دید🌷 شهید هجده ساله‌ای که هر چه اصرار می‌کرد مادرش اجازه نمی‌داد به سوریه برود. به بهانه خرید برای منزل از برادرش پول گرفت و تصمیم گرفت برای رفتن به سوریه فرار کند و از تهران اعزام شود. در حین فرار توسط مأمورین ایست و بازرسی مهریز مورد تعقیب می‌گیرد. در دل شب به بیابان می‌زند و راه را گم می‌کند. بانویی نقاب به چهره را می‌بیند شوکه می‌شود آستین پیراهن دست راستش را می‌گیرد چند قدمی همراهش می‌آید و به او می‌گوید؛ پسرم برگرد مادرت را راضی کن به ما می‌رسی. شهیدی که در ماه محرم به دنیا آمد و در هفتمین روز ماه محرم در سوریه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای کرمان واقع شده است. ✅ راوی مادر شهید شهیدمدافع حرم محمدعلی حسینی🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خانم ط_حسینی ۱۹ 🎬 داعشی با زور وتحکم دست عماد راکشید ,خدای من عماد نمیتوانست حرف بزند,تا جایی که ما درپیش چشمش بودیم مدام گریه میکرد ومیخواست چیزی بگوید که نتیجه ی تلاشش صدای خرخری نامشخص ازگلویش بود,خاک برسرم بچه لال شده بود حالا که دقیق میشوم میبینم از زمانی که سربریده پدرومادرم را دید هیچ حرفی نزد ومن فکرمیکردم که شوکه شده,وای من برادرکم قدرت تکلمش رااز دست داده بود والان هم کشان کشان به دنبال کفتاری بی دین کشیده میشد عماد رابردند ومن ,هیچ کار نتوانستم بکنم.لیلا هم حالش بدتراز من بود....اخر به کدامین گناه اینچنین عقوبتی نصیبمان شد؟! بعدازجدا کردن بچه ها از خانواده شان مارا سوار بنز باری کردند وهرداعشی کنار اسیرانی که صید کرده بود ایستاده بود واسیران هم کف کامیون نشسته بودند. نمیدانستم مارابه کجا میبرند,لیلا خیلی بی قراری میکرد وحتی یکبار دست برد به درز روبنده اش ومن سریع متوجه شدم که قصدش چیست,مچ دستش راچسپیدم وگفتم:نه نه لیلاجان,خواهرگلم ,پدرگفت اخرین راه,ما هنوز نمیدانیم اخر این راه کجاست ما باید به اینده امیدوارباشیم ,باید اگرشد خودراازچنگال این دیوصفتان برهانیم ودنبال عماد بگردیم,عماد به مااحتیاج دارد....شاید عماد راهم بیاورند ان جایی که مارامیبرند...بااین حرفها لیلا راکمی ارام کردم اما دل خودم بیقراره بیقراربود.... الهی ای بزرگ پروردگار هستی ,تورا به جان پیامبرت محمدص که اینقدرمظلوم شده که اینان ازنامش برای دنیای خودشان وکشتن انسانهای دیگر استفاده میکنند,قسمت میدهم ,مارا درپناه خود نگهدار ومراقب عمادم باش.... ...🌷 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در این شب زیبا🩵 دعا میکنم مرغ آمین بیاید 🩵 و بر آرزوهایتان آمین بگوید🩵 دلـواپسی درخیالتـان نمـانـد🩵 و آرام باشید ،چه چیزی از🩵 آرامش نـاب خـوش تـر🩵 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ در پناه‌ خدا 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبح سه شنبه تون به زیبایی گلهای بهشتی آرزو میکنم هر چه صفای دل سلامت تن,عشق پاک و اجابت دعاست از آن شما مهربانان باشد 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز خیر وخوبی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق حتی نمانده یک نفر بعد از نماز امشب با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب آنقدر اینجا بی وفایی دیده می گوید در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب تنها برای غربت خورشید می گرید ای کاش برگردد از این راه بلا یارب لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دنبال زینب می‌دود پای پیاده از ترس دشمن لرزشی در پای دارد تاول زده پای نحیف کوچک او خاری به پا و بر لبش «ای وای» دارد رویش کبود از سیلی و دلتنگ باباست بغضی گلوی نازکش را می‌فشارد آهسته بر گوشش که دردی سخت دارد از ترس دشمن دست خود را می‌گذارد بُعد مسافت! پای زخمی! جای سیلی!! دیگر رمق در تن برایش هیچ مانده؟! دیگر برای طعنه‌ و دشنام شامی جایی میان قلب پرخونش نمانده! هق‌هق امانش را بریده در خرابه حتی صدایش خواب از دشمن ربوده است از کودکی آغوش او گهواره‌اش بود اینقدر دوری از پدر اصلا نبوده است! اینبار بابا سر به دامان رقیه است چشمش به چشمان پدر ناگاه افتاد سر گوشه‌ای افتاد و دختر ناله‌ای زد دیگر رقیه از دهانش «آه» افتاد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
باید که شبیه سرو آزاده شویم در باغچه حقیقت آماده شویم حُر بودن دل، فصل رسیدن دارد ای کاش به پای عشق افتاده شویم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
نوری به قلب ملتهب ما نمی رسد پای بساط سینه زنی تا نمی رویم ما را بهشت این همه راضی نمی کند غیر از حسينيه که به هر جا نمي رويم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky