eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
به تمنای دلِ غم‌ زده او آمـده بود، آه نشـد من و او، خلوت دنج، بوسه و ...، وای خدا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مزه ی گس خرمالو و رنگ سرخ انار او وطعم بی نظیرش را چقدر دوست دارم ..‌‌.‌ شبیه دوست داشتنِ نرگسی های قد کشیده ی لب ایوان... واژه ها همچون پیاله ای لبریز از شراب آبستنِ مهرند آذین بسته به امید اجابت و سر شار از نجابت ... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زُلفی گِرِه بزن به من از آسمانِ خود دستِ مرا بگیر و ببر تا جهانِ خود حالا که تار‌و‌پودِ وجودم گسسته است باید ببافی‌ام به یکان و یکانِ خود محبوبِ من! اجازه؟ مرا هم شفا بده! با رازیانه‌های قشنگِ دُکانِ خود افسرده‌ام! هزینه‌ی بسیار داده‌ام ارزانی‌ام بکن کلماتِ گرانِ خود حرفی بزن! ترانه بگو! شعرِ تازه‌ای... با آن صدایِ معرکه‌یِ مهربانِ خود ‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَیّامِ قشنگ و شاد و غمگین دارد گاهی شبِ تلخ،گاه، شیرین دارد دُنیای من و تو دائماً یکسان نیست گاهی بالا و گاه پایین دارد _____________________________ ای کاش اسیرِ یَأس و غم، ما نَشَویم بی حوصله ، مُبتلای سَرما نشویم ای کاش همیشه خوب و باهَم باشیم دلخسته و نا اُمید و تنها نشویم 🌺 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرکسی در انتظار ذره‌ای از مِهر توست زیر پایش سبز خواهد شد: علف پشتِ علف... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
واژه هایم دستِ توست باشی سپید می شوند بخندی سیب می چینند اخم کنی آشفته حال به آغوش که می رسند گونه هاشان داغ جان به لب می شوند فقط نرو ... که هیچ واژه ای برای این محال برابری نمی کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دوباره دست به گیسوی فال خواهم زد دوباره سوی خرافات بال خواهم زد عجب به سر زده امشب هوای آمدنت پریش حالم و لاف از خیال خواهم زد! چگونه از تو بخواهم دوباره برگردی که بی تو چنگ به تارِ زوال خواهم زد!.. به خواب دیدمت و بوی غیر میدادی.. رکب به تهمتِ آن خواب لال خواهم زد.. که گفته بوسه ز لب های یار شرعی نیست! دوباره لب به لبِ آن حلال خواهم زد سکوت داغ مرا بیقرار تر کرده ست غریب، سر به سرِ قیل و قال خواهم زد منم که برده ی عشقم،بزرگ نامت را به روی این دلِ پژمرده،خال خواهم زد.. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پاییز رفته است از خانه‌های ما نقشی نماند از او در کوچه‌ها به‌جا مادربزرگ من با سینی مسی آمد نشست و گفت: از عطر نرگسی پر بود سینی‌اش از شعرهای ناب مهمان ما شده لبخند بی‌حساب دی ماه آمده با کوله‌های برف دلگرم میشویم با شعله‌های حرف یک استکان چای با کاسه‌ای انار هی فال حافظ و موسیقی سه‌تار شادی جوانه‌ایست در سردی زمین یلدا بهانه‌ایست شیرین و دلنشین 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
رفتی و غزل‌ بدون تو جان نگرفت هر شعر که گفتم سر و سامان نگرفت آن روز که قصه‌هایمان خاطره شد این خانه دگر بوی ز مهمان نگرفت در کوچه‌ی دل شبی تو را گم کردم آن شب بخدا که هیچ پایان نگرفت باریدم و لیک از آسمان‌های حسود تا سال گذشته نیز باران نگرفت رفتی و شبیه‌ یوسف رفته به مصر آن کس که دگر سراغِ کنعان نگرفت ای آنکه تمام شعر‌هایم شده‌ای برگشتی و این فراق میدان نگرفت حالا که بهار من رسیده‌است ز راه تقویم دگر رنگ زمستان نگرفت... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک روز دستگاه اصلی کارخانه خراب میشه یا بااصطلاح مادر دستگاه خراب میشه وازکار میافتد,داریوش خان فکر میکنه عیبش جزیی است واز,مهندسین داخلی وخارجی که ساکن ایران بودند کمک میخواهد وهرکس که یک نگاه به دستگاه میاندازد اذعان میکنه که عیب دستگاه عمقی وبزرگه وکاری از دست اونا برنمیاد. تواین مدت کارگر های بیچاره که نزذیک ۱۲۰میشند, از نان خوردن میافتند وبیکار میشوند.داریوش خان هم درآستانه ی ورشکستگی هست که دست به دامان کشور سازنده دستگاه میشه ویک گروه از مهندسین امریکایی از طرف سازنده میان تا عیب دستگاه را پیدا کنند,مهندسین امریکایی هم بعداز یک هفته خوردن وخوابیدن مفت ومجانی,داریوش خان را ناامید میکنند ومیگویند:این دستگاه کلا ازکار افتاده ومستعمل است وهیچ فرقی با یک اهن پاره نمیکند. خلاصه داریوش خان از هرطرفی رانده ومانده میشه که یکهو احمد اقای نادری ,سرکارگر کارخانه جلوش سبز میشه واز داریوش خان میخواد که یک هفته هم به او وقت بدهد که یک نگاه بهش بیاندازد. داریوش خان که از همه جا ناامید شده بود ودیگه به کارافتادن دستگاه وراه اندازی دوباره کارخانه براش یک رؤیا شده بود به بابا احمدمیگه:ببین اقای نادری میدونم توکارگر خوب و‌ واردی هستی اما گمان نمیکنم ازاین دستگاه ها سررشته داشته باشی ,اون مهندسهای امریکایی که خودشون این دستگاه راساختند,میگن درست بشو نیست اونموقع تواداعا داری میتونی؟؟ بااین حال یکهفته هم تو باهاش ور برو,اگه درست نشد که هیچ اما اگه درست شد نامردم اگر یک سوم سهام شرکت رابه نامت نکنم. وقرار همین میشه که اگر بابا احمد دستگاه رابامعجزه اش راه انداخت ,یک سوم سهام کارخانه را از آن خودش میکنه واین به نفع داریوش خان هم بود,اونجوری اگردرست نمیشد فاتحه کارخونه راباید میخوند وکل کارخونه از دستش میرفت اما اینجوری یک سوم کارخونه را داشت.... ...🌷 🖊به قلم ط_ حسینی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky