eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
دوباره دست به گیسوی فال خواهم زد دوباره سوی خرافات بال خواهم زد عجب به سر زده امشب هوای آمدنت پریش حالم و لاف از خیال خواهم زد! چگونه از تو بخواهم دوباره برگردی که بی تو چنگ به تارِ زوال خواهم زد!.. به خواب دیدمت و بوی غیر میدادی.. رکب به تهمتِ آن خواب لال خواهم زد.. که گفته بوسه ز لب های یار شرعی نیست! دوباره لب به لبِ آن حلال خواهم زد سکوت داغ مرا بیقرار تر کرده ست غریب، سر به سرِ قیل و قال خواهم زد منم که برده ی عشقم،بزرگ نامت را به روی این دلِ پژمرده،خال خواهم زد.. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پاییز رفته است از خانه‌های ما نقشی نماند از او در کوچه‌ها به‌جا مادربزرگ من با سینی مسی آمد نشست و گفت: از عطر نرگسی پر بود سینی‌اش از شعرهای ناب مهمان ما شده لبخند بی‌حساب دی ماه آمده با کوله‌های برف دلگرم میشویم با شعله‌های حرف یک استکان چای با کاسه‌ای انار هی فال حافظ و موسیقی سه‌تار شادی جوانه‌ایست در سردی زمین یلدا بهانه‌ایست شیرین و دلنشین 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
رفتی و غزل‌ بدون تو جان نگرفت هر شعر که گفتم سر و سامان نگرفت آن روز که قصه‌هایمان خاطره شد این خانه دگر بوی ز مهمان نگرفت در کوچه‌ی دل شبی تو را گم کردم آن شب بخدا که هیچ پایان نگرفت باریدم و لیک از آسمان‌های حسود تا سال گذشته نیز باران نگرفت رفتی و شبیه‌ یوسف رفته به مصر آن کس که دگر سراغِ کنعان نگرفت ای آنکه تمام شعر‌هایم شده‌ای برگشتی و این فراق میدان نگرفت حالا که بهار من رسیده‌است ز راه تقویم دگر رنگ زمستان نگرفت... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک روز دستگاه اصلی کارخانه خراب میشه یا بااصطلاح مادر دستگاه خراب میشه وازکار میافتد,داریوش خان فکر میکنه عیبش جزیی است واز,مهندسین داخلی وخارجی که ساکن ایران بودند کمک میخواهد وهرکس که یک نگاه به دستگاه میاندازد اذعان میکنه که عیب دستگاه عمقی وبزرگه وکاری از دست اونا برنمیاد. تواین مدت کارگر های بیچاره که نزذیک ۱۲۰میشند, از نان خوردن میافتند وبیکار میشوند.داریوش خان هم درآستانه ی ورشکستگی هست که دست به دامان کشور سازنده دستگاه میشه ویک گروه از مهندسین امریکایی از طرف سازنده میان تا عیب دستگاه را پیدا کنند,مهندسین امریکایی هم بعداز یک هفته خوردن وخوابیدن مفت ومجانی,داریوش خان را ناامید میکنند ومیگویند:این دستگاه کلا ازکار افتاده ومستعمل است وهیچ فرقی با یک اهن پاره نمیکند. خلاصه داریوش خان از هرطرفی رانده ومانده میشه که یکهو احمد اقای نادری ,سرکارگر کارخانه جلوش سبز میشه واز داریوش خان میخواد که یک هفته هم به او وقت بدهد که یک نگاه بهش بیاندازد. داریوش خان که از همه جا ناامید شده بود ودیگه به کارافتادن دستگاه وراه اندازی دوباره کارخانه براش یک رؤیا شده بود به بابا احمدمیگه:ببین اقای نادری میدونم توکارگر خوب و‌ واردی هستی اما گمان نمیکنم ازاین دستگاه ها سررشته داشته باشی ,اون مهندسهای امریکایی که خودشون این دستگاه راساختند,میگن درست بشو نیست اونموقع تواداعا داری میتونی؟؟ بااین حال یکهفته هم تو باهاش ور برو,اگه درست نشد که هیچ اما اگه درست شد نامردم اگر یک سوم سهام شرکت رابه نامت نکنم. وقرار همین میشه که اگر بابا احمد دستگاه رابامعجزه اش راه انداخت ,یک سوم سهام کارخانه را از آن خودش میکنه واین به نفع داریوش خان هم بود,اونجوری اگردرست نمیشد فاتحه کارخونه راباید میخوند وکل کارخونه از دستش میرفت اما اینجوری یک سوم کارخونه را داشت.... ...🌷 🖊به قلم ط_ حسینی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بله جانم براتون بگه که:بابا احمد یکهفته مهلت میگیره تا مادردستگاه کارخانه را راست وریست کند,اما داریوش خان هیچ امیدی به کار ونبوغ این جوان تازه کار ندارد وعزمش را جزم میکند تا دراین اوضاع قراش میش مملکت که بوی سرنگونی تخت سلطنت شاه به مشام میرسید,هرچه دارد وندارد را تبدیل به پول کند واز مملکت فرارکند. سه روز از مهلتی که داریوش خان به بابا احمد داده بود میگذرد که دم دمای عصر تلفن خونه داریوش خان به صدا درمیاد ونگهبان کارخونه به داریوش خان خبر میدهد که چه نشسته ای که چرخ کارخانه روشن شده.. بله بابا احمد ظرف سه روز نبوغ خودش رانشان میدهد ودستگاهی را که مهندسین امریکایی از درست کردنش عاجز شده بودند را به کار میاندازد . داریوش خان هم روی حرفش میماند ویک سوم سهام کارخانه را به اقای احمد نادری میبخشد به این ترتیب کارخانه رونق میگیرد,کارگرها خوشحال میشوند وبرمیگردند سرکارشان وبابا احمد هم که باعنوان یک کارگر ساده پا درون کارخانه گذاشته بود,الان صاحب یک سوم کارخانه میشود.... ....🌷 🖊به قلم ط_حسینی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
امام رئوف چهار شنبه های امام رضایی🌷 در کنار بارگاهت تا اقامت می کنم بعد عمری ‌کار سخت انگار راحت می کنم درقطار زندگی هر روز گویی زائرم در دل وجانم تو را دارم زیارت می کنم کاش باشم خادم‌کوی تو درصحن وصحرا تا در آزادی کنارت کسب حاجت می کنم پنجره فولاد می‌داند تمام درد من گر؟شفایم رابگیرم رفع زحمت می کنم آب سقا خانه رامی نوشم ازبهر شفا باضریحت درد دل ها باصراحت می کنم همچو‌ آهویی تویی ضامن کنارت مانده ام خوب می دانم که از ‌عشقم حمایت می کنم بال و‌ پروا می کنم این جا واحسانم تویی تا قیامت زائرم ‌حس رضایت می کنم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زیرباران می روند آواز می خوانندومی خندند دربه رو ی غصه واندوه می بندند زیرا که: براین باور و اندیشه پابندند ظلم پا بر جا نمی ماند (باران) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
15.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشق شده است دانه به دانه هزار بار دل خون و سینه چاک و برافروخته انار فریاد بی صداست ترک های پیکرش از بس که خورده خونِ دل از دست ... 🔊 (س)🌸 🎙 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دوش دیدم میروی آسیمه سر تا بیایِ می نشینم پشت در هر کجا باشی دعایت می کنم قول دادی زود بر گردی پسر ۱۴۰۳/۹/۲۶ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یک لحظه سکوت در دل همهمه کن یاد از غمِ هجرِ یوسفِ فاطمه کن در محفل گرم و شاد یلدایی خود عجل لولیک الفرج زمزمه کن 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky