تقدیم به پدران شهید آسمانی شیمیایی:
باز امشب هوا چه دلگیرست
زوزه باد سرد می آید
صورت ماه باز تاول زد
بوی باران زرد می آید
سرفه ها لحظه لحظه می آیند
از گلویی خشک و سوزان است
لخته های گدازه می ریزند
از دهانی که آتش افشان است
سرفه ها!لحظه ای امان بدهید
تا که از سوز دل دعا بکند
عقده های دل صبورش را
پیش معشوق خویش وا بکند
دوست دارد که پر کشد امشب
تا افق های بیکرانه عشق
سر دهد اوج آسمان وصال
عاشقانه ترین ترانه عشق
آخرین ذکر های خود را گفت
از همه دردها رها شده بود
روی بال نسیم در پرواز
از زمین و زمان جدا شده بود
صبح دیدم که پیکر بابا
روی دست فرشته ها می رفت
آسمان غرق در تماشا بود
او سبکبال تا خدا می رفت
****
دفتر خاطرات او باز است
خاطراتش چقدر شیرین است
جمله هایش به خون نوشته شده
آخرین جمله های او این است:
"پسرم در مسیر زندگی ات
جای پای شهید گم نشود
در هجوم غبار غفلت ها
لحظه های شهید گم نشود..."
#علی_اصلاحی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوپکی کاکل به سر را ، گر تو باشی تاج سر
مرغ عشقت اوج خوشبختی گشاید بال و پر
#محدثه_اصغرنژاد
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
♦️ در وام خواستن مولوی و شکایت از پاچه خواری و وزیران بجز خوبان ایشان
"بشنو از نِی چون حکایت می کند"
از گرانی ها "شکایت می کند"
از گرانی های بی حدّ و اساس
از ربا و رشوه و از اختلاس
از وزیرانِ به جرات بی خیال
از امیرانِ نهایت خسته حال
"سینه خواهم شَرحه شَرحه از فراق"
تا وزیران را نشانَم بر الاغ!
جملگی را سوی تُرکستان بَرَم
دورتر از میهنِ ایران بَرَم
گر شود کشور زمانی بی وزیر
میشود در حدّ اعلا بی نظیر
"مدّتی این مثنوی تاخیر شد"
ماست های مش غضنفر شیر شد
بعدِ عمری مولوی با اضطرار
خواست تا وامی ستانَد از قرار
بانک آمد با وقارِ کاملی
تا بگیرد وامِ خوب و عاجلی
با مشقّت رفت در نوبت نشست
روی سر، دستار را محکم ببست
بعدِ آن تنظیم شد بند قبا
تا نگردد شُل اساسِ این بنا
هر که می خواهد ستانَد وامِ توپ
پارتی میخواهد و یک نامِ توپ
دستمالی باید از جنسِ حریر
تا بمالَد بر سر و روی امیر
پاچه خواری را بیاموزَد دُرُست
مو به مو با جسمِ خوب و تندرست
پاچه خواری هر کسی آموخته
در حسابش سیم و زر اندوخته
پاچه خواری خود اصولِ دیگرست
پاچه خواری از گدایی بهترست
"مدتی چون مثنوی تاخیر شد"
مولوی از وامِ خود دلگیر شد
پیر شد امّا نیامد وامِ او
تلخ شد در وقتِ پیری کامِ او
حال؛ در یک خانهء مستاجری
روز و شب می بیند او تام و جری
خُلقِ او زهرِ هلاهِل گشته است
اعتقاداتش چو فلفل گشته است
یک دو باری فکرِ شومِ اختلاس
در سرش چرخیده بی حدّ و اساس
منتها بعدش انابه کرده است
نفس را در مایتابه کرده است
"هر کسی از ظنّ خود شد یارِ من"
تا بچابَد درهم و دینارِ من
"سرّ من از نالهء من دور نیست"
هر که شد زنبور زلفش بور نیست
"گر بریزی بحر را در کوزه ای"
یا حواست نیست یا خربوزه ای
بحر را باید کُنی ول توی شهر
یا بریزی مثل آدم روی بحر
وام آید در کنارت ای رفیق
گر فنونش را بیاموزی دقیق
● مصاریع داخل گیومه از مولوی است ●
#محمد_خوش_آمدی
#طنز
#طنز_انتقادی
#نقیضه
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به مُناسبتِ سالروزِ ولادتِ مولا امیرالمؤمنین حضرتِ علی علیه السّلام🌷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از معبدِ کعبه حق نمایان شده است
خورشیدِسپهرِمکّه تابان شده است
آیینه ی خوشنمای اِخلاص ، علی (ع)
سرچشمۀ عشق و نورِعرفان شده است
#حسن_یزدان_پناهی_فَسا
#فرداسهشنبه۱۳رجب
#سالروزِولادتِامامعلی(ع)
#برهمهیمُسلمانانمُبارکباد
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پدرم که دستاش پینه بسته بود
تو سبد کمی میوه راچیده بود
رفت تا نانی به کف آردو خانه برد
رزق روز را با خود به آشیانه برد
سر لقمه نانی چشم به در دوختیم
پدرم اشک ریخت و ما هم سوختیم
پرسشی کردم و از چه ملولی پدر؟
سربه زیر وبگفت بارم کم است پسر
مادر اینک به سراغ نگه پیر بدوخت
سقف خانه چه ترک خورد هیچ نگفت
ماندم از چاک کف اش ای دل غافل
گوهمه عالم به سرم شده آوارای عاقل
زار بنالیدم ونادان بودم که اوتک است
حیف زلف زیبای پدرچین و چروک است
جسمش پدر اسمش پدر هست مدام
ندانستم که پدر چون کوهی است برام
من بی تومعنا نمیشوم ای جان پدر
زگمنامی نامی شدم ای ازهمه سرتر
چوبودی ندانستم که کیستی ای پدر
حال که ترکمکرده ایی نیستی جان پدر؟
برای نبودنت دلم چه شور و بلوایی است
همه عمر هوای دلم عجیب سرمایی است
چه زیبا بود صدایت بازم صدایم کن
و من دلتنگ آن روزهام صدایم کن
#عباس_باباییخطیر
#بداهه
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
میلاد پر برکت مولای متقیان علی علیه السلام
ار عرش معلا دگر امشب خبر آمد
ازکعبه نگویم که خروشی دگر آمد
بگشود خدا خانه خود را گه دیدار
زیرا که بر او زینت کل بشر آمد
اول قدمش خانه جق بود وبجا چون
بشکافت دل کعبه که او را ثمر آمد
بعد نبی اول قدم دین ونبوت
بهر دوسرا مقدم خیرالبشر آمد
خیبر شکن وجود سخا همره نامش
از نور علا نور علی بار وبر آمد
این نخل تناور که پر ازنور بصر بود
سرفصل امامت شد خود و بس قمر آمد
در زیر کسا پنج تن ال عبا بود
نوری که پراکنده از او بس گهر آمد
باب حسنین است همانگوهر مقصود
از اوست که دین برمن وتو راهبر آمد
امروز نجف کعبه دیگر بود اری
آذین شده امشب که ولا با پدرآمد
ارباب کرامت که بود فخر دوعالم
اول قدمش کعبه شد وغصه سرامد
پر نور شد از مقدم او عرش وسما وات
لب خند به لب های ملک باقمر آمد
تزئین شده ایوان نجف نور علی نور
غم رابگذار شیعه که حظ بصر آمد
#صدیقه_شاداب_نیک
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
« علی اعلی»
کعبه در زایش خود بس نگران است امشب
این صدف حامل یک دُرّ گران است امشب
مادر عاطفه ها همچون نگینی در بر
عرشیان خدمت او حلقه زنان است امشب
کعبه بشکفته و یک غنچه میانش خندان
فاطمه بنت اسد در هیجان است امشب
کعبه خود صاحب یک گوهر یکتا شده است
عالم پیر دگر باره جوان است امشب
ای خوش آن خانه که امشب چو علی مهمانش
کعبه از شوق، چنین جامه دران است امشب
این چه شوری است که افتاده در آفاق جهان
این همه هلهله در جام جهان است امشب
من چه گویم که خدا خواسته او سر گردد
او علی، عالی اعلای زمان است امشب
احمد از شوق قدومش سر و جان نشناسد
جان او هست، چه حاجت به بیان است امشب
«منتظر» وصف علی جمله خدایش گوید
این قلم در صفتش بسته زبان است امشب
« #عبدالکریم_زارعی»
میلاد با سعادت مولای متقیان علی علیه السلام مبارک باد🌹
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky