eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
30 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
ماندی که مسیر کربلا گم نشود طفلان صغیر کربلا گم نشود با عمه ی خود مواظبت کردی تا هفتاد و دو شیر کربلا گم نشود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
. بسم الله الرحمن الرحیم ولادت علیه السلام مبارک ای نذر دعای سحرت بود و نبودم تا از تو بگویم، پَرِ سجّاده گشودم سجّاده شده دفتر و مُهرم قلمِ نور صدها غزل از راز و نیاز تو سرودم از یمن قدمهای تو شیرین شده عالم شکرانه‌ی میلاد تو امشب به سجودم یک قطره ز دریای ابوحمزه چشیدم آیینه ی توحید شده کلِّ وجودم لبخند خدا شامل حالم شده ، هربار مشغول مناجات ابوحمزه که بودم پیوند بزن قلب مرا هم به صحیفه ای حضرت سجاد، نثار تو دُرودم! ۱۶ بهمن ۱۴۰۳ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بِگُشا بندِ قَبا تا بِگُشایَد دلِ من که‌گُشادی که‌مرا بود زپهلویِ تو بود 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
؏شـق‌ الهی‌🎊 سحر، ؏شـق‌ِ الهی‌ آفرین است چمن، گلبانگِ سجاده‌نشین است به نامِ ذڪـر تسبیحاتِ زهرا «س» طلوعِ سبزِ زین‌العابدین است سر صبحی که بوےِ گُل‌ گرفته رواقِ منظر خُلد‌ِ برین است جهان، روشن به ماهِ آفرینش چراغان، خانهٔ خورشید دین است دل اهلِ ولایت، شادِ شادست که میلاد سعیدِ ساجدین است چه! زیبا می‌زند ناقوسِ قلبم اذان، آواےِ شورے، در زمین است به ڪــُرنش می‌‌برم سر را به سجده دلم بی‌تابِ سجاده‌نشین  است (بی‌تاب) 🎉مـيــــــلاٰدٍ شُـكوهمَنـد         حَضرتِ إمام سَجاٰد عَلَيهِ الْسَـّـلاٰم                        مـُـبــــٰـارَكباد🎉 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همین دوربین مخفی اصالت و نجابت مردم ایران رو نشون میده!❤️🌺🌺 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌹داستانی‌ کوتاه‌ از روزهای دفاع‌ مقدس ارسالی‌ شاعر‌ محترم‌🌷 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
🌹داستانی‌ کوتاه‌ از روزهای دفاع‌ مقدس ارسالی‌ شاعر‌ محترم‌🌷 #عباس_بابایی_خطیر 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠
باسلام خدمت اهالی شعر و‌سخن. زمستان ۶۳بود که در منطقه عملیاتی چنگوله شهرمهران مقابل دشمن بعثی تا بن دندان مسلح ،بعنوان نیروی داوطلب بسیجی عازم شدیم.حدود یک ماهی از حضورمون تحت عنوان نیروی خط نگهدار رو قله ها و‌کوههای چنگوله به نگهبانی می پرداختیم. زمان درکنار همرزمان عارف و‌عاشق میهن !آنقدر زود میگذشت که حتی یادخانواده کمتر به ذهنمون بیاد (که ناشدنی بود و‌ما هم‌منتظر نامه توسط پیک گردان)چراکه اونجا فقط باید باخدا معامله میکردیم و خریدار خونمون خود خداوند بود. تاریخ ۱۱بهمن ماه به هنگام غروب آفتاب سرد زمستانی جنوب غرب کشور، عراقیها طی یک عملیات ایذایی ! کل خطوط گردان رو با گلوله های توپ‌وخمپاره به آتش بستند که در یک‌چشم بهم زدن ! گردوغبار ناشی از خط آتش عراقی، محوطه دسته ایی که درآن مستقربودیم بکلی تاریک شده بود. ساعت نزدیک به اذان مغرب بود که یک خمپاره ۱۲۰عراقی تقریبا تو یک و‌نیم متری ام به زمین اصابت کرد و‌حاصل این خمپاره،ترکشی بود که آرنجم رو خراشید و استخوانم رو به اندازه قوطی کبریت!از جا کند. اون لحظه جراحتم چون بدنم گرم بود هیچ احساسی از درد و خونریزی نداشتم اما کنار دستی ام که هم محلیمون بودند باصدای بلند فرمانده دسته را به سمت سنگرمون فرا خواند که : برادر قورچ بیگی برادر قورچ بیگی برادر بابایی ترکش خوردن . من بیخبر از تیرترکش خمپاره۱۲۰ ،گفتم الکی شلوغش نکن و من چیزیم نیست برادر حیدری همسنگرم یه اشاره ایی بهم کرد وگفت : دستتو‌نگاه کن منم چون دردی نداشتم و‌کف دست راستم رو دست چپم قرار داشته بود وقتی نگاهی انداختم دیدم ایشون راست میگن و‌کل کف دستم شده بود خون آلود . تو‌همین دقایق اولیه بود که آمبولانس گردان از راه رسید و با برانکارد تا داخل ماشین و سپس به بهداری منتقل تا باباندپیچی و ضدعفونی کردن جای زخم مجددا با آمبولاسی دیگه از گردان اعزام شدم به عقبه گردان یعنی مقر پشتیبانی تیپ‌امیرالموءمنین(ع)ایلام و از اونجا هم با یه آمبولانس مجهز ،به بیمارستان امام خمینی ایلام بردنم...... ادامه دارد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ادامه مجروحیت و‌اعزام به شهرایلام👇 جاده های پر پیچ و خم با کوههای مرتفع که حتی درشب هم چشم نوازی میکرد زیبا و‌خیره کننده بود البته‌ من که جز درد چیزی رو‌متوجه نمیشدم و‌فقط نگاه میکردم اما راننده و بهدار و‌کمک بهدار میخندیدند تاشاید کمی از دردم رو بکاهند که بی تاثیر نبود حالا تقریبا داشتیم به شهر نزدیک میشدیم و‌کمی آنسوتر،چراغ شهر سوسو میزد و راننده آمبولانس بااشاره به من که نزدیک شدیم و همین سرپایینی رو بریم به شهر میرسیم آنروز بیمارستان امام ایلام پر از مجروح بود وقتی از آمبولانس بوسیله برانکارد پیاده ام کردن چه زود پرستاران بیمارستان به استقبال اومدن و دریه چشم بهم زدن همه چی برای درمان اولیه ام آغازشد اول عکسبرداری و بعد اتاق عمل و سپس اتاق دسته جمعی ی بیمارستان بالای تخت آرام گرفتم و سرم و آمپول وقرص پیاپی خوراکم شده بود تا دردم را بکاهد. حدود یک ساعتی از اتاق عمل خارج شدم که پزشک‌معالج برای نسخه نویسی بالاسرم حاضرشد آنهم باچند پرستار خانم و‌آقا .وقتی دکتر ازکنارم‌ خواست بره به خواهر پرستار گفتن که ایشون(خبری من)غذا آزاده😒. تا این جمله روشنیدم یه آن ناراحتی تموم وجودمو‌گرفت که من تو این شهرغریب پولی ندارم تا براخودم غذایی بخرم و‌بخورم😂. همه رفتند اما همون‌خواهر پرستار بعد ۲۰تا۳۰دقیقه کنارم حاضرشدن و گفتن اگه دردی داری بگو 😒. منم‌کم سن وسال ‌و‌سرشار خجالتی که حالا چی بگم به پرستاره. رسم دوران جنگ این بود که هیچوقت سرمونو بالانمی گرفتیم و سربزیر به پرستاره گفتم: خواهرببخشید آقای دکتر موقع رفتن از کنار تختم به شما گفتند که ایشون غذاشون آزاده😒. بنده خدا لبخندی زد و‌گفت : منظور پزشک این بود که چون شما از ناحیه داخلي زخم وجراحتی ندارین میتونین هر غذایی رو بخورین😂 علاوه بر درد این غذای آزاد هم‌دردمو‌بیشتر کرد که باشنیدن این جمله خواهر پرستار ! کمی بخودم اومدم و‌گفتم خداروشکر از خرید غذا راحت شدم. چندروزی رو بستری بودم که مددکاری بیمارستان ۴۰۰تومن پول و یه دست لباس بهم دادن و‌ازایلام با یه دستگاه اتوبوس به کرمانشاه اومدیم و از باختران هم با یه پرواز 130Cهم عازم فرودگاه مهرآباد تهران و از اونجاهم با مینی بوس راهی شهرخودم قائمشهر شدم. اونوقتا مثل الان ماشین برای تردد کم بود و‌منم تو همون سرما وسط میدان امام قائمشهر یه دوساعتی رو‌تحمل کردم تا اینکه هواروشن بشه و با اتوبوس محلی از زوار دررفته !! راهی زادگاه ام شدم و با صدادر آوردن درب خونه، آبجی ی وسطی ام در رو وا کرد وبقیه ماجرا که پدرو‌مادر و‌خانواده که بادیدنم چه کشیدن. روز و روزگار برهمگان خوش🇮🇷🙏🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای زلف تو چون هالهٔ نور، روشن ز برِ عشق وی طلعتِ رخسارِ تو چون روز منور، کجایی؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مدح امام سجاد(ع)🌺 آمدی هم چو پدر قرب رسالت داری گفتنی نیست چه اندازه اصالت داری خاندانت همگی جمله دلاور هستند تو خودت وارث عشقی و امامت داری خانه زینت شده از مقدم نور ازلی وه شباهت چه زیاد است به عباس و علی تو گل سر سبد گلش طاها شده ای همه انوار تو باشد بخدا لم یزلی آسمان ها همه آذین شده از نور شما بدرخشی ‌تو چنین بر دو جهانی تو بها نام سجاد برازنده زیبایی تواست سجده های تو برد دل زخود اهل سما کربلا رزم پدر دیدی و نالان بودی تب غم بود تو را یکسره گریان بودی مصلحت بود ‌که باشی به بر عمّه ولی به اسارت ز خودت باز پشیمان‌بودی و خدا خواست که نسل از تو و بابت باشد شیعیان را به شما باز ارادت باشد تو بمانی و شوی هم چو صحیفه چو کتاب شرح بسیار تو در ناله ی غربت باشد هم چو دریا شده این سجده وسجّاده ی تو مست گشته دو جهان از نگه ساده ی تو تو که پرورده ‌آن معرکه بودی چه کنم سجده کردی شده ام بنده و دلداده ی تو چشم تو‌خشک‌نشد یکسره گریان بودی یاد آن روز و غم جمله شهیدان بودی یادگارتو صحیفه ست که شد دست بدست مقدمت باد مبارک ید قرآن بودی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولادت امام سجّاد (ع) مبارک باد 🌷 بیامد نو گلی زیبا و خوشرو که زاده فخرِ ایران شهربانو حسین از دیدنش مسرور گشته دو چشمِ دشمن‌ِ او کور گشته شده سجاد و،زین العابدین است چهارم رهنمای اهل دین است دعاهایش بگفته در صحیفه دعا کردن ‌ز هر مومن وظیفه زبورِ آلِ احمد شد کتابش دعاها خوش‌بیان شد،درکلامش 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky