هر درد را که مینگری هست چارهای
درد محبت است که درمانپذیر نیست
رفتی و از فراق تو از پا درآمدم
باز آ که جز تو هیچَکسم دستگیر نیست
#وحشی_بافقی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با عرض پوزش از فرزندان شهدا🌷
طرف مسئول کاروان شهدا بود میگفت:
پیکر شهدا رو واسه تشییع میبردن؛ نزدیک خرم آباد دیدم جلو یکی از تریلی ها شلوغ شده، اومدم جلو دیدم
یه دختر 14،15 ساله جلو تریلی دراز کشیده، گفتم: چی شده؟
گفتن: هیچی این دختره اسم باباشو رو این تابوت ها دیده گفته تا بابامو نبینم نمیذارم رد شید
بهش گفتم : صبر کن دو روز دیگه میرسه تهران معراج شهدا، برمیگردوننشون
گفت: نه من حالیم نمیشه، من به دنیا نیومده بودم بابام شهید شده،باید بابامو ببینم
تابوت هارو گذاشتم زمین پرچمو باز کردم یه کفن کوچولو درآوردم
سه چهارتا تیکه استخوان دادم؛
هی میمالید به چشماش، هی میگفت بابا،بابا...
دیدم این دختر داره جون میده گفتم: دیگه بسه عزیزم بذار برسونیم
گفت: تورو خدا بذار یه خواهش بکنم؟
گفتم: بگو
گفت: حالا که میخواید ببرید به من بگید استخوان دست بابام کدومه؟
همه مات و مبهوت مونده بودن که میخواد چیکار کنه این دختر
اما...
کاری کرد که زمین و زمانو به لرزه درآورد...
استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت:
"آرزو داشتم یه روز بابام دست بکشه رو سرم"
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب برایتان دعا میڪنم
دستتان روزے رسان باشد
دلواپسے در خیالتان نماند
عشـق در دلتان خانه ڪند
و شبتان غرق در آرامش باشد🙏🏻
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای باغچه ی یاسمنم صبح بخیر
گنجشکَکِ در ناروَنم صبح بخیر
لُر ،کُرد ،بلوچ، مازَنی ،ترکمنی
ای مردم خوب وطنم صبح بخیر
#نوروز_رمضانی
✅️ عضو کانال
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون پراز نشاط
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خودتو ببین... - خودتو ببین....mp3
4.88M
صبح 19 آذر
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
خورشید اگر گُم شود از عرصهی عالم
من دست تو گیرم به لب بام برآرم
#عاشق_اصفهانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بغل کرده خورشید قاب تو را
تمنا کند آفتاب تو را
زمانش بیاید که غوغا کنی
ببیند زمین انقلاب تو را
#زینب_عدالتیان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
سَر به راه بُودَم و یک عمر نگاهم به زمین
آمدی سر به هوا، چشم به راهم کردی
#پانته_آصفایی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با من شدهای غریبه ای یار چرا؟
با قلب شکستهٔ من آزار چرا؟
در باغ دلم چه دانهای میکاری؟
تا هست گل محبتت، خار چرا؟
#زینب_نجفی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
Alireza Ghorbani - Bi Gonah (320).mp3
9.68M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 علیرضا_ قربانی
🎼 بی جونم
از شوق تماشای شب چشم تو سرشار
آیینه به دست آمدهام بر سر بازار
هر غنچه به چشم من دلتنگ جز این نیست
یادآوری خاطرهی بوسهی دیدار
روزی که شکست آینه با گریه چه میگفت
دیوار به آیینه و آیینه به دیوار
کشتم دل خود را که نبینم دگری را
یک لحظه عزادارم و یک عمر وفادار !
چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم _ آزاد و گرفتار
ای موج پر از شور که بر سنگ سرت خورد
برخیز فدای سرت، انگار نه انگار
تا لحظهی بوسیدن او فاصلهای نیست
ای مرگ، به قدر نفسی دست نگهدار
#فاضل_نظری
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با اشک هاش دفتر خود را نمور کرد
در خود تمام مرثیه ها را مرور کرد
ذهنش ز روضه ها ی مجسم عبور کرد
شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد
احساس کرد از همه عالم جدا شده است
در بیت هاش مجلس ماتم به پا شده است
در اوج روضه خوب دلش را که غم گرفت
وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت
وقتش رسیده بود به دستش قلم گرفت
مثل همیشه رخصتی از محتشم گرفت
باز این چه شورش است که در جان واژه ها ست
شاعر شکست خورده طوفان واژه هاست
بی اختیار شد قلمش را رها گذاشت
دستی زغیب قافیه را کربلا گذاشت
یک بیت بعد ، واژه ی لب تشنه را گذاشت
تن را جدا گذاشت و سر را جدا گذاشت
حس کرد پا به پاش جهان گریه می کند
دارد غروب فرشچیان گریه می کند
با این زبان چگونه بگویم چه ها کشید
بر روی خاک و خون بدنی را رها کشید
او را چنان فنای خدا بی ریا کشید
حتی براش جای کفن بوریا کشید
در خون کشید قافیه ها را ، حروف را
از بس که گریه کرد تمام لهوف را
اما در اوج روضه کم آورد و رنگ باخت
بالا گرفت کار و سپس آسمان گداخت
این بند را جدای همه روی نیزه ساخت
"خورشید سر بریده غروبی نمی شناخت
بر اوج نیزه گرم طلوعی دوباره بود"
اوکهکشان روشن هفده ستاره بود
خون جای واژه بر لبش آورد و بعد از آن ...
پیشانی اش پر از عرق سرد و بعد از آن ...
خود را میان معرکه حس کرد و بعد از آن ...
شاعر برید و تاب نیاورد و بعد از آن ...
در خلسه ای عمیق خودش بود و هیچکس
شاعر کنار دفترش افتاد از نفس
#سید_حمید_رضا_برقعی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر کنم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم
#حضرت_مولانا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
.
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن!
رحمی به حال این دل بیسرپناه کن!
گم کردهام مسیر رسیدن به دوست را
ای راه مستقیم! مرا سربهراه کن!
تاریک شد دلی که ندیدهاست رویِ تو
خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن!
از نور توست روشنیِ جانِ آفتاب
بر جسمِ من بتاب و مرا نیز ماه کن!
عمری تو را صدا زدهام بعد هر نماز
لطفی بر این صدای پر از سوز و آه کن!
آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛
بر من نگیر و عفو بر این روسیاه کن!
#امام_زمان
#جواد_محمدی_دهنوی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوب کردی که رُخ از آینه پنهان کردی
هر پَریشان نظری لایق دیدار تو نیست
#صائب_تبریزی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
4_5891047078146081296.mp3
3.59M
دو قدم مانده که پاییز
به یغما برود🍂
🎤 سید یوسف_صفوی هیر
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥ســـرباز🔥
#پارتاول🌷
پویان و افشین روی نیمکتی تو محوطه دانشگاه نشسته بودند.
سه دختر بدحجاب نزدیک میشدند. افشین به دخترها نگاه میکرد و آرام به پویان گفت:
-سرگرمی های امروزمون دارن میان.
پویان_من حوصله شونو ندارم.
ایستاد که بره،افشین دستشو گرفت و گفت:
-ضدحال نزن دیگه،بگیر بشین.
پویان به اجبار نشست.
افشین مثل همیشه با لبخند کمرنگی به آنها نگاه میکرد، و ساکت به حرفهاشون گوش میداد.
ولی پویان برخلاف همیشه ساکت بود،
و به دخترها حتی نگاه هم نمیکرد.یکی از دخترها بهش گفت:
+چرا بی حوصله ای؟
دختر هم که متوجه معنی نگاه پویان شد، ناراحت شد.یکی دیگه از دخترها گفت:
×امروز جای تو و افشین عوض شده، همیشه افشین رو با یه من عسل هم نمیشد خورد.
لبخند افشین پررنگ تر شد.همون دختر به افشین گفت:
×تو لبخند زدن هم بلدی؟!!
یکی دیگه از دخترها یه کم خم شد و گفت:
●پویان!! اون پسر مهربون و خوش اخلاق کو؟!!
پویان نگاهی به ساعتش کرد و به افشین گفت:
_کلاس دارم.بعدا می بینمت.
بلند شد و رفت.
پویان و افشین دوستان صمیمی بودن. هردو وضعیت مالی خیلی خوبی داشتن. افشین خوش تیپ تر و جذاب تر از پویان بود،
ولی پویان برعکس افشین،اخلاق خوبی داشت.
مدتی بود که کلاس هاشو مرتب شرکت میکرد و به تفریحاتی که با افشین داشت،علاقه ای نداشت.اما چون رابطه دوستانه ش با افشین براش مهم بود،همراهیش میکرد.
وارد کلاس شد.
بی توجه به به همه دانشجوهای کلاس نگاهی کرد. نگاهش روی دو تا دختر که بی توجه به پویان باهم صحبت میکردن ثابت ماند.
لبخند کمرنگی زد،
و پیش پسرهایی که صدایش میکردند، نشست.تمام مدت کلاس حواسش به اون دو تا دختر بود.
مدتی بود که با کنجکاوی به رفتارهاشون دقت میکرد.
دخترهایی که با وجود زیبا بودن حجاب داشتن.خیلی از پسرها دنبال جلب توجه شون بودن ولی آنها به هیچ پسری توجه نمیکردن،حتی پسری مثل پویان که از دور هم جذابیتش مشخص بود و از هرجایی که رد میشد تا مدتی صحبت از ظاهر و اخلاقش بود.
چند بار افشین باهاش تماس گرفت ولی قطع میکرد.وقتی کلاس تمام شد، دخترهارو تعقیب کرد.
طوری که هیچکس متوجه نمیشد منظورش از راه رفتن،تعقیب اون دو تا دختر هست.
هیچکس احتمال هم نمیداد پسری مثل پویان دنبال دخترهایی مثل اون دوتا دختر محجبه باشه.
به رفتارهاشون دقت میکرد.
اونا خیلی بامهربانی باهم صحبت میکردن و گاهی میخندیدن.طوری که صدای خنده شون اصلا شنیده نمیشد. فقط از حالت صورتشون مشخص بود،دارن میخندن،اون هم خیلی کوتاه بود.بامحبت به هم نگاه میکردن ولی به پسرها اصلا نگاه نمیکردن.رفتارشون با همه بااحترام بود.به دخترها و خانم های دیگه حتی اگر بدحجاب بودن هم بااحترام برخورد میکردن
هنوز هم اون دخترها رو تعقیب میکرد که افشین از پشت سر صداش کرد.برگشت. افشین بااخم نگاهش میکرد.لبخندی زد و گفت:
_باز چی شده؟
-چرا هرچی بهت زنگ میزنم جواب نمیدی؟! کجا داشتی میرفتی؟
-بیخیال،بریم.
هردو سوار ماشین پویان شدن.گفت:
-برنامه چیه؟
-بچه ها کافی شاپ قرار گذاشتن.
-من حوصله شو ندارم.اگه تو میخوای بری میرسونمت.
افشین بادقت نگاهش کرد و گفت:
-تو چند وقته یه چیزیت هست.
به شوخی گفت:
-عاشق شدی؟
-آره،میای باهم بریم خاستگاری؟
و خندید.
-تو بخند.ولی هرکی نشناستت من خوب میشناسمت.
پویان حتی به افشین نگاه هم نکرد....
🌹 دوستان واعضای محترم کانال
داستان ادامه دارد.....😍
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
🔥ســـرباز🔥 #پارتاول🌷 پویان و افشین روی نیمکتی تو محوطه دانشگاه نشسته بودند. سه دختر بدحجاب نزدیک
با سلام طبق پیشنهاد اعضا از امشب داستان های ادامه دار منتشر میشه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــدایـا 🐬
دراین دریای 🐬
پرتلاطم روزگـار🐬
بـا نگـاه مـهربانـت 🐬
دلـگـرم مـان کـن .....🐬
بــه فـردایــی بـهتـر 🐬
شبتون پــر از آرامـش 🐬
و نگــاه خــــداونــد 🐬
هرکجـا که هستین 🐬
هـمراهتان باشد 🐬
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلاااام و درود بر دلهای مهربونتون، صبح دوشنبه تون شاد و پر انرژی🌈
💚امروز براتون دو تا
💛آرزوی قشنگ دارم
❤️اول سلامتی و کانونی
💙گرم از عشق و محبت
💚دوم آرامش و دل خوش
💛امیدوارم خداوند هر دو را
❤️به شماخوبان عنایت بفرماید
#امروزتون پراز موفقیت🌻
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون بخیر
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
اصالت .... - اصالت .....mp3
4.2M
صبح 20 آذر
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که من عاشقم همچو بحر دمان
از و بر شده موج تا آسمان
پُر از پور سام است روشن دلم
به خواب اندیشه زو نگلسم
همیشه دلم در غم مهر اوست
شب وروزم اندیشه جهر اوست
مرا مهر او دل ندیده گُزید
همان دوستی از شنیده گُزید
برو مهربانمبه بر روی وموی
به سوی هنر گشتمش مهر جوی
#فردوسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دلم معنای پرهیز از نگاهت را نمیفهمد
فراوان گفتهام اما رعایت را نمیفهمد
هزاران بار از عاشق شدن هم توبهاش دادم
گمانم تا قیامت ترکِ عادت را نمیفهمد
#حمیدرضا_آبروان
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر جایم درد میکند تو شفا میدهی
وقتی تو هم درد میکنی چه کسی شفا دهد!؟
#ابوالحسن_خرقانی
#اردشیر_رستمی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به تُنگ غم، به همین ذره آب، راضی باش
که مرگ، خارج تنگ است و آبِ دریا نیست
#زینب_نجفی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky