فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل جز بغمش، بهر چه در ساخته بود
خود را ز حضور دور انداخته بود
عشقم بسر ار سایه نینداخته بود
عقلم ز برای هیچ در باخته بود
#رضی_الدین_آرتیمانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شعری که نگفتهام پر از شیدایی است
در همهمهٔ سکوت من غوغایی است
عاشق شدم و شاعر اشعاری که
تنها شنوندهاش، فقط تنهایی است
#مرتضی_درزی
✅️ عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 #حلول_ماه_شعبان و فرخنده ایام شعبانیه مبارک باد.
شعبان شد و پـیک عشـق از راه آمد
عطـــــر نفــــس بـــقــیــة الله آمـــد
با جلوهٔ ســجاد و ابــوالفضل و حســین
یــک ماه و ســه خورشید در این ماه آمد
#ولی_الله_کلامی_زنجانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷ندای الله اکبر شهید #حاج_قاسم_سلیمانی در شب ٢٢ بهمن سال ١٣٩۴
با روبهکان، ز صولتِ شیر بگو
با دشمن اهل شر، ز شمشیر بگو
تا لرزه بیفتد به تن کاخ سفید
کوبندهتر از همیشه تکبیر بگو
#محمدمهدی_سیار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارت پنجاه_ونهم
دو روز گذشت،
و حاج محمود به حاج آقا گفت که جمعه شب بیان.حاج آقا خیلی خوشحال شد. وقتی به افشین گفت،افشین خیلی تعجب کرد.گفت:
_بهشون گفتین من میرم خاستگاری؟!!!
-اسمتو نپرسیدن،منم چیزی نگفتم.. راست میگی ها،حتی اسمت هم نپرسیدن.فقط از اخلاقت پرسیدن.
-شما چی گفتین؟
-منکه کلی ازت تعریف کردم،البته دروغ هم نگفتم.
-حاج آقا،شما با من نیاین.
-چونه نزن داداش.تازه خانومم هم میاد.
-حاج آقا،اون شب،شب حساب کتاب منه.نمیخوام بخاطر من،شما و خانواده تون مکدر بشین.
-باشه،خانواده مو نمیارم ولی خودم حتما میام.با این اوصافی که تو میگی درست نیست تنها بری.
روز بعد فاطمه با حاج آقا تماس گرفت.
-بابا گفتن شما هم با آقای مشرقی تشریف میارید،درسته؟
-بله.
-البته قدمتون روی چشم ولی اون شب نیاین.
-افشین هم خیلی اصرار کرد نیام ولی من حتما میام.
-نمیخوام به شما بی احترامی بشه.
-حاج محمود آدمی نیست که به مهمانش بی احترامی کنه.
-بابا نهایت آقای مشرقی رو راه نمیدن تو خونه ولی امیررضا ممکنه باهاشون درگیر بشه.لطفا شما اون شب نیاین.
-خانم نادری،من حتما میام.مگر اینکه بلایی سرم بیاد یا مُرده باشم.
-ان شاءالله که همیشه سلامت باشید.ولی حاج آقا....
-اصرار نکنید.بی فایده ست.من میام.خداحافظ.
فاطمه نفس ناراحتی کشید و گفت: _خدانگهدار.
بالاخره جمعه شب شد.
افشین نگران بود.گل و شیرینی خرید و با ماشین حاج آقا رفتن. خونه حاج محمود هم همه چیز آماده بود و منتظر مهمان ها بودن.فاطمه تو آشپزخونه بود که وقتی صداش کردن چایی ببره.ولی مطمئن بود کار به سینی چایی نمیرسه. خیلی نگران بود.مدام ذکر میگفت.
زنگ آیفون زده شد،
و امیررضا درو باز کرد.افشین جایی ایستاده بود که از آیفون تصویری دیده نمیشد.با حاج آقا جلوی پله ها بودن که حاج محمود و امیررضا متوجه ش شدن. نزدیک رفت و سلام کرد.
حاج محمود با اخم نگاهش کرد،
و به سردی جواب سلام شو داد.امیررضا از عصبانیت سرخ شده بود.بلند گفت:
_تو اینجا چکار میکنی؟!!
حاج آقا گفت:
_برای خاستگاری اومدیم.
امیررضا خواست چیزی بگه که حاج آقا به حاج محمود گفت:
_میخواین همینجا صحبت کنیم؟!!
حاج محمود به حاج آقا نگاه کرد.کمی فکر کرد و با مکث گفت:
_بفرمایید.
امیررضا گفت:
_بابا،میخواین این پسره عوضی رو راه بدین تو خونه تون؟!!
حاج محمود به امیررضا گفت:
_آروم باش.
حاج آقا به افشین گفت:
_بفرمایید.
افشین که تا اون موقع سرش پایین بود، به حاج محمود نگاه کرد که نگاهش نمیکرد.بعد به امیررضا نگاه کرد که با خشم و نفرت نگاهش میکرد.به حاج آقا گفت:
_اول شما بفرمایید.
حاج آقا با دستش آرام به پشت افشین فشار آورد و گفت:
_برو دیگه افشین جان،چرا تعارف میکنی.
افشین وارد خونه شد،بعد حاج آقا و حاج محمود و امیررضا.امیررضا نزدیک گوش پدرش گفت:
_بابا این پسره رو بندازین بیرون.
-امیر،آروم باش،به احترام حاج آقا.
زهره خانوم تو هال ایستاده بود.تا اون موقع افشین رو ندیده بود و نشناختش، بخاطر همین از ناراحتی حاج محمود و امیررضا تعجب کرد.بعد از احوالپرسی با حاج آقا،حاج محمود گفت:
_شما تو آشپزخونه باشید.لازم شد، صداتون میکنم.
زهره خانوم تعجب کرد ولی چیزی نگفت و به آشپزخونه رفت.
هیچکس گل و شیرینی رو از افشین نگرفت....
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
امیدوارم 🙏
پایان #ماه_رجب 🌙
پایانی برای
مشکلاتتون باشه...🌸
و آغاز ماه شعبان🌸
به برکت مولود 💖
مبارکش آغازی برای خیر 🌸
و برکت در زندگیتون باشه ...🌸
آمیـــن 🙏
پیشاپیش ماه 🌙
زیبای #شعبان مبارک باد 🎈🎊🎈
🌓🌓🌓🌓
شب زیباتون خوش
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❄️صبح سرآغاز
♥روشنای زندگی است
❄️صبح ها را نفس بکش
♥️و با هر دم و باز دمش
❄️لذت دوست داشتن را
♥️در ریه هایت جان بده
❄️با مهربانی ،با دوست داشتن
♥️با عشق،زندگی زیبـا می شود
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون سرشار از عشق
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky