شیشهی چشم من از گریهی باران تر شد
غنچهی حسرت من، وا نشده پرپر شد
باغ رویای مرا برگ خزان بر هم زد
همهی سال پر از همهمهی آذر شد
بعد تو، تکیه به باد است پدر زندگیم
که به یک ضربه به هم ریخته و محشر شد
همه شب از خبر دیدن رویت در خواب
باغ سرمازده ام، سبز چو شهریور شد
تو غزلواره ترین رایحهی شعر منی
عطر یاد تو که پیچید قلم، قمصر شد
پدرم مرجع افعال در این شعر تویی
باز هم حال دلم، روز پدر مضطر شد
یازیرام گول ورق اوستونده آتا بو غزلی
آتا سیز قیز خانمین حالینا گوزلر تر شد
#مهتاب_بهشتی
#برای_بابا_جانم
پ.ن: بیت آخر به زبان آذریست
این غزل را روی برگ گل مینویسم:
به حال دختر بی پدر چشم ها همیشه گریان است
.🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky