کلبه ی شُعَرا
#ورود_اسرا_به_کوفه
کاروانی خسته ازپیکارها
در میان فوجی از آزار ها
بی پناه و بی رمق ، بی حوصله
دستها زخمی و پا پر آبله
کاروان سالار آن بیمار و زار
کودکانش خسته با حالی نزار
بانوانش با دلی افروخته
دختران با معجران سوخته
سربدارانش تمامی سربدار
سر به دار عاشقی، بر نی سوار
راس شاه سر فرازان روی نی
میکشاند کاروانی را ز پی
آه از سختی راه و قافله
بودن خولی و شمر و حرمله
آه از کعب نی و شلاق و درد
آه از چشمان هرز هرزه گرد
گوئیا شهری نمایان میشود
کان پذیرا بهر مهمان میشود
شهر آذین گشته با نیرنگها
در میان رقص چوب و سنگها
بر سر هر بام خیل کوفیان
بهر استقبال از آن کاروان
کوفه شد بار دگر میدان جنگ
در میان مشت مردم چوب و سنگ
از پی بغض از علی شاه نجف
بود هر چه سر ز کینه شد هدف
سنگها میخورد بر روی زنان
شد سپر زینب ز بهر کودکان
از پی بی شرمی آن قوم پست
باز هم پیشانی و سرها شکست
پیر زالی قد خمیده گوژ پشت
داشت سنگی تیز را در بین مشت
از قضا از بام آن منحوس زشت
سنگ زد بر راس آقای بهشت
ناگهان افتاد بر روی زمین
راس پاک پادشاه نازنین
چون که راس شه به روی خاک شد
غرق در شور و عزا افلاک شد
گرد سر رقاصه ها در پیچ و تاب
عده ای آوازه خوان ،مست از شراب
باز باران بلا نازل شد و
گرد سر جمع اراذل ها شد و
از جفای تازه ی آن قوم دون
شد دوباره قلب زینب پر زخون
چون سوی ساقی طفلان برد دست
ساقی از خجلت به نیزه چشم بست
زینب کبری ست در رنج و عذاب
پای در زنجیر و دستان در طناب
جان زینب زین مصیبت بر لب است
تازه این آغاز راه زینب است
از جفای کوفیان بیداد و داد
و ز جفا و کینه ی ابن زیاد
بار دیگر راس شاه کربلا ...
آه از غمنامه ی شام بلا
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شُعَرا
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
هر شب جمعه شعر غم دارم
که برآید ز قلب غمبارم
قلم از داغ شعر گریان است
صفحه از هُرم شعر سوزان است
شعری از جنس سوز و آتش و آه
برگرفته ز ماتمی جانکاه
هر شب جمعه قصه ای پُر راز
همره غُصه میشود آغاز
هر شب جمعه در حرم باید
مادری پاک و محترم اید
در تمامی عرش زمزمه است
باز هنگام داغ فاطمه است
هرشب جمعه او ز عرش برین
پا گذارد ز هودجی به زمین
چون بیاید سوی حرم گل یاس
عالمی میشود پُر از احساس
و ملائک به لب نوا دارند
همگی داغ نینوا دارند
چون بیاید ملیکه ی ملکوت
همه جا همهمه ست نیست سکوت
گرچه یک دست بر کمر دارد
باز در دل غم پسر دارد
خون جگر، با دلی پر از تب و تاب
شوید حلقوم را به اشک و گلاب
با غمی که فقط خدا داند
روضه ی قتلگاه میخواند
روضه ی بازِ تشنگی و عطش
روضه ی مشک آب و روضه ی غش
روضه ی از قفا بریدن سر
روضه ی بازِ حَنجر و خنجر
روضه ی بازِ پیکری صد چاک
بی کفن پیکری فتاده به خاک
روضه پر سوز و آه و پی در پی
روضه ی سر ، سَرانِ بر سر نی
بوسه چون ميزند بر آن حلقوم
گویدش یا بُنَیَّ یا مظلوم
از چه از کین سرت جدا کردند
در بیابان تنت رها کردند
زخمهایت چرا نمک خورده
لب خشکت چرا ترک خورده
زینت دوش مصطفای نبی
آب مهر منو تو تشنه لبی؟
پدرت بو تراب و جان منی
روی خاک از چه رو تو بی کفنی
تا ابد از غم تو می نالم
به فدایت شوم عزیز دلم
بر تن بی سری که درصحراست
هر شب جمعه نوحه گر زهراست
هر شب جمعه گوشه ی گودال
مادری خسته می رود از حال
هر شب جمعه قصه ای غمبار
همره غُصه میشود تکرار
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#حضرت_زینب_قتلگاه_عصر_عاشورا
آه از آن لحظه که شد بی کَس و یاور زینب
شد سراسیمه سوی نعش برادر زینب
آمد از تل سوی مقتل به سر و سینه زنان
چه کند خاک عزا ریخته بر سر زینب
تا رسید او به لب قتلگه شاه شهید
دید بیرون شد از آن شمر ستمگر زینب
شد سرازیر به گودال به صد ناله آه
تا بجوید بدن پاک صنوبر زینب
تیر ها دید بسی ،تیغ بسی بشکسته
هم که بشکسته بسی نیزه و خنجر زینب
هر چه می گشت نمی جُست تن پاک حسین
تا بجوید تن او گشت مکرر زینب
ناگهان صوت اُخَیَّ اِلیَّ آمد
که بیا بر سر این پیکر بی سر،زینب
گفت آیا تو حسینی که به هنگام وداع
تو که بر سینه گرفتی سر خواهر زینب؟
تن پاک تو که صد چاک نَبُد در بر من
که گرفته است کنون بی سر،در بر زینب
تشنه بودی و شده تشنه ی بوسیدن آن
لب عطشان حسین بر لب کوثر زینب
گر میسر نشود بوسه زند بر سر تو
جای آن سر بزند بوسه به حنجر زینب
زینب و قتلگه و پیکر بی سر، ای وای
آه از آن لحظه که شد بی کَس و یاور زینب
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
در غزه تهیه ی غذا مشکل بود
طفلی ز گرسنگی پریشان دل بود
از فرط گرسنگی و بی حوصلگی
با آب و کمی خاک غذايش گل بود
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای بی شرفان پست ، حکام عرب
از باده ی حیله مست ، حکام عرب
شاید که ز خاک گورها سیر شوید
ای قوم شکم پرست حکام عرب
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#تک_بیت
#امام_حسین_ع
حس میکنم برای خودم آدمی شدم
وقتی مرا به روضه ی خود راه میدهی
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#خرابه_شام
#پنجم_صفر
#شهادت_حضرت_رقیه_س
از اینرو دختری بابایی ام من
که دستانم فقط در دست او بود
ازاین رو دختری خوشبخت بودم
که جایم روی زانوی عمو بود
خرابه نیست جای دختر شاه
که جای او حریر قصر نورست
سر نی نیست جای شاه عالم
که جای شه سریر قصر نورست
پدر بگشای یکدم چشم خود را
به گیسوی پریشانم نظر کن
ز آتش گیسویم کز، معجرم سوخت
پدر یک امشبی با من سحر کن
مرا میداد زجر آن ضجر کافر
کتک میزد مرا در دشت و هامون
زگیسویم کشید و بر زمين زد
که شد این صورتم غرقابه ی خون
به روی خار با پای برهنه
به من شلاق و گاهی مشت میزد
کمک حالم چو میشد عمه زینب
سنان ما را به قصد کشت میزد
ز سویی خنده های شمر و خولی
میان قافله میکشت ما را
ز سوی دیگری از بهر آزار
نگاه حرمله میکشت ما را
کنون بخت بدم بین ای پدر جان
خرابه گشته جای دختر تو
به بزم من طبق آورده اند و
میانش تحفه ای شد از سر تو
بگو روی و محاسن از چه خونین
گلویت را چرا از کین بریدند
یتیمم از چه در طفیلی نمودند
تنت را از چه رو گرگان دریدند
رقیه هستم و باب الحوائج
ملیکه، دخت شاهنشاه عشقم
کنار عمه جانم تا قیامت
ملیکه، شاه بانوی دمشقم
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
امشب تمام زمزمه ها گشته یا حسن
دلهای عاشقان شده همراه با حسن
امشب تمام نغمه ی پیغمبران شده
همراه ذکر روی لب مصطفی حسن
یک بار علی و فاطمه گویند یاحسین
صدبار گفته اند که واویلتا حسن
امشب تمام عرش سیه پوش این عزاست
شد ناله ی ملائکه ی در سما حسن
حور و ملک به روضه ی او غرق در عزا
گوید به ناله حضرت خیرالنسا حسن
حی علی العزا شنوید از مناره ها
ذکر کبوترانِ ز گلدسته ها حسن
آن کس که در تمامی عمرش غریبوار
بوده غریب و با همه کس آشنا حسن
یک عمر بوده همسر او بدتر از عدو
جعده چو جغد شوم و چو مرغ هما حسن
ای کاش بشکند دم افطار این سبو
ای کاش نخورده بود ز زهر جفا حسن
سم جفا نکشت حسن را که پیش از آن
همواره بود کشته ی در کوچه ها حسن
گرچه نبد به ماریه در یاری حسین
صلحش که بود رایت کرب وبلا حسن
نازم به آن که با علم صلح داده است
بر این قیام کرب و بلا اعتلا حسن
تابوت او اگرچه پر از تیر خصم شد
اما نشد دگر سرش از تن جدا حسن
جسمش کفن شد و سر پاکش به پیکرش
دیگر نشد به جای کفن بوریا حسن
گرچه حرم ندارد و گلدسته و ضریح
اما بود مزارش در قلب ما حسن
باشد کریم و چشم جهان سوی دست اوست
روزی رسد ز او چو تکاند عبا حسن
امشب برات هیئت ما را ز روی لطف
گردان زیارت حرم اولیا حسن
زائر به کربلا و نجف مشهد الرضا
مکه مدینه کرب و بلا سامرا حسن
بهر ظهور منجی عالم دعای ما
گردیده بی اثر به خدا کن دعا حسن
مدحت جواد گفت ز ظلمت رهانی اش
چون نور ابتدایی و بی انتها حسن
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#خروج_از_شام
#حضرت_زینب_س_ام_المصائب
میروم از شام گرچه سوی دشت نینوا
بر دلم مانده است حسرت بر لبم دارم نوا
بر دلم داغ سه ساله مانده با صد شورو شین
گاه میگویم رقیه گاه میگویم حسین
گاه یاد تشت زر با اشگ و لابه میکنم
گاه یاد دختری کنج خرابه میکنم
یادم آید تشت زر را و سری اندر میان
یادم آید آن لبان خشک و چوب خیزران
بعد از آن هم در طبق سر را نهادند و سپس
تهفه آوردند تا طفلی بیافتد از نفس
در عزای جانگداز پور سلطان نجف
یک طرف دردانه ای افتاد و سر هم یک طرف
ای سر از تن جدا ای حضرت سلطان عشق
بی رقیه میروم شرمنده از شهر دمشق
میروم با پیکری گویم که ای روحی فداک
با دو دستم دفن کردم ماه را در زیر خاک
ای برادر زینب از داغ رقیه گشته پیر
جان زهرا مادرت دیگر سراغش را مگیر
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مبهوت نموده هنرش خلق جهان را
هم کرده عیان با قلم اسرار نهان را
با معجز بوم و قلم و رنگ دمیده است
بر پیکر بی جان هنر یکسره جان را
بود و به هنر تاب و توان داد و گرفتند
با رفتنش از جسم هنر تاب و توان را
بر بوم چو زد خامه ی پر نقش و نگارش
بر بام جهان زد عَلَم نصف جهان را
بر داشت کلاه از سر خود هر چه هنرمند
چون دید اثر و تابلوی فرشچيان را
از واقعه ای طرح غم انداخته بر بوم
گویا به قلم کرده سیه پوش جنان را
گفتا که نظیرش نَبُوَد در همه عالم
نقشی که ز آهو زدم و ضامن آن را
دُرّی که صدف جایگهش هست، حرامش
خاکی که به خود جای دهد دُرّ گران را
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شُعَرا
#حضرت_زینب_س_اربعین
اما هوای شور عزا در قلم گرفت
از غم قلم به دوش نوایش علم گرفت
شب تا سحر قلم ز لبش ناله می چکید
عطر حسین از لب آلاله می چکید
شاعر سرود مثنوی و شرح قصه را
اما قلم نگاشت غم و درد و غصه را
بر صفحه زد شرر ز غم و آه جان گداز
از سینه اش گشود به یکباره عقده باز
با ناله گفت کاین چه غم و آه و ماتم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
یک اربعین جهان همه در آه و غم گذشت
بر اهل بیت و آل پیمبر ستم گذشت
گرچه حرارت قلم و صفحه پر تب است
اما تمام غم به دل و قلب زینب است
گفتم قلم بیا مدد دست خسته باش
راوی راه قافله ی دل شکسته باش
زینب رسید کرب و بلا با نوای غم
بر خاک کربلا به دو صد نوحه زد علم
داغ حسین بعد چهل روز مبهم است
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
زینب به سینه اش به جز از آه و درد نیست
حتی به شاخ خشک دلش برگ زرد نیست
این داغ بی کسی نفسش را بریده است
هجده سر بریده به نی گو که دیده است
بر نیزه ای عجب سر سالار زینب است
بر نیزه ای سری ز علمدار زینب است
بر نیزه ای دگر سر پر خون اکبر است
حتی به نیزه ای سر شش ماهه اصغر است
بر نیزه ای دگر سر گلگون قاسم است
سر های دیگر از بدن آل هاشم است
از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام
دیدم به روی نیزه سر پاک تو مدام
از آن دمی که راهی راه سفر شدم
با دست بسته بهر یتیمان سپر شدم
بودش مدام قافله در شور و ولوله
سویی سنان و شمر و دگر سوی حرمله
آنها سوار مرکب و با تازیانه ها
از کینه می زدند به سر ها و شانه ها
شلاق و تازیانه و بی گاه کعب نی
این هتک حرمت و ستم و ظلم تا به کی
آه از سوار ناقه ی در بین قافله
سجاد بود و غل بُد و زنجیر و سلسه
دیدم سری به نیزه بلند است در برم
سالار و سرورم تو بُدی در برابرم
دیدم نمی رسد به تو دستم برادرم
از داغ تو به چوبه ی محمل زدم سرم
دیدم به تشت زر سر پر خونت ای حسین
دیدم ملائک اند ز داغت به شور و شین
آه از دمی که زد به لبت چوب خیزران
آه از دمی که چوب مکرر بزد بر آن
رازی بود در این که چرا قد خمیده ام
یک اربعین ز داغ تو اندوه دیده ام
هر چند گفته ام ، بود این قصه نا تمام
ای وای از مصائب پر درد شهر شام
این ها که گفته ام سر سوزن ز غم نبود
نزد جفای شامی و آزارِ از یهود
دیدم که طبل خاتمه ی جنگ می زنند
اما دوباره بر سر ما سنگ می زنند
بنگر که بی حیایی آنان چه کرده بود
آنجا که رفت قافله بازار برده بود
دیدم یزید و کاخ ستم را خرابه را
دیگر چگونه شرح دهم عمق ماجرا
آورده ام به همره خود خیل ناله را
شرمنده ام مگیر سراغ سه ساله را
ظلمی که شد ز کینه ی آل امیه است
جا مانده ام حسین سه ساله رقیه است
شرمنده ام ز روی تو خورشید تابناک
کنج خرابه ماه سپردم به دست خاک
اما حسین من و جگر گوشه ی بتول
از کربلا روم به سوی روضه ی رسول
سوغات من ز کرب و بلا پیرهن بود
پیراهن حسین شه بی کفن بود
سوغات دیگری که به مام قمر برم
بر مادر ادب ز قمر یک سپر برم
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
احمدقاسمی4_5789521481562067927.mp3
زمان:
حجم:
9.23M
#حضرت_زینب_س_اربعین_کربلا
بالانشین نیزه ها چله دگر سرآمده
چله نشین ماتمت جانب پیکر آمده
خیز ز جا برادرم سید و میر و سرورم
جلوه نما تو در برم خواهر مضطر آمده
گر چه خمیده قامتم، همچو علیست صولتم
فاتح کوفه و دمشق دختر حیدر آمده
طائر پر شکسته ام اسیر دست بسته ام
ببین چقدر خسته ام که طاقتم سرآمده
رنج بسی کشیده ام زخم زبان شنیده ام
ز داغ ها که دیده ام آه جگر بر آمده
سرم به چوب محمل وراس تو روی نیزه ها
اشارتی ز دل بُوَد که سوی دلبر آمده
ترا به جان مادرت مپرس حال دخترت
کزین عزا به قلب من داغ مکرر آمده
شد اربعین ماتمت در این عزای اعظمت
به پای روضه ی غمت دوباره مادر آمده
#جواد_کریم_زاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky