تو ای کولی شب زده
ای غربت زده دوره گرد
دف های شادت را بر کدام ساز کوک میکنی؟
رقص های ناموزونت را بر کدام پهلو می تکانی؟
گونه های خیست از کدامین سرچشمه اند؟
خواب بر کدام دیده تو به فردا می رسد؟
ای آواره
سالهای تو چند روزند؟
و روزهایت چند شب؟
وشب هایت چند سال؟
میدانم در دنیای اشتباهی قدم بر می داری
میدانم در های هوی جمعیت جهان صدای تو سکوت است ،میدانم..
میدانم بود و نبودت بر پهنه این جهان وسیع
وزن نمی شود..
و حضورت قرنیه های چشم کسی را گشادتر نمی کند..
چاره ای نیست
صبور باش ای همزاد من
دست هایت را روی هم بگذار
و دردهایت را محکم گره بزن
لب هایت را که باز میکنی
مراقب دندان خشمت باش
این گره ها نه با دست باز میشو نه با دندان..
#حسین_وصال_پور
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌷 گلچین بهترین شعرهای فارسی
🌷 گلچین موسیقی
✅ انتشار سروده های شما در کانال
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@shaeranehayemahkhaky
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
شبیه دختر پیری که بی فرزند می میرد
دل پیر من هم روزی بی دلبند می میرد
اساس خلقت آدم در تضاد قانون هاست
شبی با گریه می آید و با لبخند می میرد
دلم مانند آن مرغی ست که گاه از روی ناچاری
رهایی را نمی خواهد ولی در بند می میرد!
فراسوی جهان ما اگر روی بهشتی نیست
ولی آغوش تو باشد دلم خرسند می میرد
چنان وابسته ات بودم ،که بعد از رفتنت مردم
درست وقتی تَن ماهی از آب دل کند می میرد!
#حسین_وصال_پور
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تقدیر دلم از همه جا طَرد شدن بود
دستان تو هم در صدد سرد شدن بود
آن سبزه شاداب که با عشق گره خورد
از دست تو هم ،عاقبتش زرد شدن بود
ای کاش زبان وا نمی کرد دل ما
ما هرچه کشیدیم ز هم درد شدن بود
آنکس که جفا کرد و نمی خواست تو بودی
برچسب من اما همه نامرد شدن بود
تو بارخودت را به نسیم بستی و رفتی
سهم دل من همسفر گرد شدن بود
تنها نه تو بودی که مرا ترک نمودی
تقدیر دلم از همه جا طَرد شدن بود
خواستم که به دستان تو خود را بسپارم
دستان تو هم در صدد سرد شدن بود
#حسین_وصال_پور
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
اهل دلی همراه شو 👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
غربت نشسته بر دلم ،درمان ندارد که
این جا که زندگی به من آسان ندارد که
من با تمام ماه ها در سال می گریَم
مرداد و تیرو مهر و آبان ندارد که
هرجا که هست می دود این سمت دلتنگی
شیراز و اصفهان یا تهران ندارد که
ماهی همیشه لاجرم وابسته بر آبست
دریا و تنگ و حوض یا لیوان ندارد که
یوسف همیشه جای در قلبِ زلیخا داشت
کنعان و مصر و چاه یا زندان ندارد که
اینجا دوباره پرسه هایم رو به تنهاییست
آفتاب و ابر و باد یا باران ندارد که
پژمرده می شود گلی بی باغبان آخر
در کوه و باغ و دره یا گلدان ندارد که
این گله خویش در به در دنبال گرگان اند
ربطی به ضعفِ عقل این چوپان ندارد که
روزی به روی قبر ما یک لاله می روید
ما زنده ایم و زندگی پایان ندارد که
#حسین_وصال_پور
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky