تسلا میدهی با آن کلامت بشر حافی را که از حد بگذرانده‌ فسق واعمال منافی‌ را چنان از گفته ی تو ناگهان از کرده میماند که در راهت در آورده است نعلین اضافی را به دنبالت روان چون بنده ای از بند غیر آزاد مثال عارفی که دیده گویی کوه‌قافی را دریغ افسونگر هارون ز شیر پرده غافل که دم موسی کاظم می برد فکر خرافی را میان کارزار جهل و دانش عاقبت برده ست کدامین مرد میدان غیر تو اینسان مصافی را؟ تورا هارون عباسی به زندان جفا انداخت به راه انداختی در کنج زندان اعتکافی را تصور کرده پیدا میکند او بعد رسوایی که با چسباندن این ‌وصله‌ها راه تلافی را اگر زخمی نشسته بر تن کفر ازخودش بوده است ندارد درسرش غیراز خیال ‌و قصه‌بافی را نشد شعر ابوالعطاء کلید قفل زندانت که بعد ازتو نبیند شیعه در خود انحرافی را مگر قحطیست یا رسمی عجیب و تازه آوردند ؟ ندارد شهر در تشییع تو تابوت کافی را ! گمانم می شود آقا نگاهی گر بیاندازی تسلای دل باقی کمی هم این قوافی را #خلیل_الله_باقی_زاده_کوهبنانی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

افتاده است در گوشه ی انبار ، پنجره با قلب تکه تکه و بیمار ، پنجره دالان زدند در استخوان هاش موریانه ها می سوزد از این زخم ریشه دار ،پنجره روزی برای خودش داشت عالمی روزی که شد به همت نجار ،پنجره پوشید رخت نیلی و با قلب شیشه ای همسایه شد با در و دیوار ، پنجره در هر بهار همبازی باران و هرپگاه باهرنسیم نوازش بیدار ،پنجره یک روز در کشاکش بازی بچه ها درهم شکست ضربه تکرار ،پنجره بعد از به هوش آمدنش دید خویش را در یک محیط بسته گرفتار ، پنجره روزی خبر رسید که بجایش نشانده اند از جنس آهن و فولاد اینبار، پنجره ای کاش می رسید سخنانش به گوش یار تعویض می شود روز و شب انگار ،پنجره #خلیل_الله_باقی_زاده_کوهبنانی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky