eitaa logo
کلبه ی شعر
2.7هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
36 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
از عشق، از جدایی چیزی سرم‌ نمی‌شد مى‌گفت ماندنى نيست من باورم نمى‌شد تا صبح گریه کردم دریاچه شد اتاقم سدی حریف سیل چشم ترم نمی‌شد یک در میان ما بود، یک در به نام قلبم میخواستم که از آن در بگذرم نمی‌شد من سنگ بودم او رود، او‌ شعله بود و من دود باید که میگذشتم، چون لاجرم نمی‌شد شاید که دور باشم از او صبور باشم هم در شکنجه باشم هم محترم، نمی‌شد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به هر کس می‌رسم نامِ تو را با ذوق می‌گویم شبیهِ اولین تکلیفِ یک طفلِ دبستانی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من روزگار غربتم را دوست دارم اين حس‌و‌ حال‌و حالتم را دوست دارم... يك عكس كوچك توى جيبِ كيفِ پولم تنها‌ترين هم صحبتم را دوست دارم... بر عكس آدم‌هاى دل بسته به‌دنيا هر تيك‌و تاکِ ساعتم را دوست دارم... امشب دوباره خاطرت مهمان من بود مهمانى بى دعوتم را دوست دارم... هر چند باعث مى‌شود هرشب ببارم اما دل كم طاقتم را دوست دارم... عادت شده اين گريه‌هاى بى تو،هرچند مى‌خندى امّا عادتم را دوست دارم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
میان کوچه ها رفتی، به هر بیگانه شک کردم به رفت و آمدِ مشکوکِ صاحب خانه شک کردم چرا پس دیر کرده ؟ هان ؟ چرا آخر نمی آید ؟ تو رفتی تا که برگردی ، چه بی صبرانه شک کردم درون باغ ، وقتی که به آن پروانه خندیدی نمی دانم چه شد حتی به آن پروانه شک کردم تو در آغوش من بودی ، صدایی ناگهان آمد به رخت آویز و دیوار و چراغ خانه شک کردم همین که روبروی آئینه رفتی و برگشتی به سنجاق و تل و موگیر و عطر و شانه شک کردم تو هر جایی که خندیدی به هرکس یا که هر چیزی من مجنون زنجیری ، من دیوانه شک کردم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
یا گرمى یک بوسه به پیشانى من باش یا علت یک عمر پریشانى من باش با فاصله‌اى امن که آسیب نبینى بنشین و فقط شاهد ویرانى من باش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تحمل می‌کنم اندوه دنیایی خیالی را تماشا می‌کنم نیم پر لیوان خالی را چرا عاشق شدم؟ از خویشتن هر روز می‌پرسم مدام این جمله‌ی بی‌معنیِ تلخِ سوالی را دلیل کشف و شوق و ذوق و احساس و جنون در من تو در من ساختی تشخیص و تلمیح و توالی را تو از یک تکه سنگ سخت شاعر ساختی و‌‌ من نشستم شعر کردم واژه های لاابالی را تو بودی اوج مفهوم رسیدن در درون من که من در حسرتت طی کرده بودم نونهالی را از اینجا رد شدی حتما، اگر من اینچین مستم اگر بو می‌کشم رد تو بر گل‌های قالی را… 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت قسمت این است بنا نیست که تغییر کند گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست قصد کردست که یک روزه مرا پیر کند گفت دکتر: من و تو مشکلمان کم خونیست خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید بشود مثل تو را آینه تکثیر کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هم، حال بدی یکسره دارم، تو نداری هم بغض در این حنجره دارم تو نداری من بافته ام از غم و دردی متراکم در هر گره ای، صد گره دارم تو نداری تکرارم و بیزارم ازین کارم و بسیار هی دایره در دایره دارم تو نداری من بی خبرم از تو و تو بی خبر از من سخت‌است که‌من دلهره‌دارم، تو نداری از پنجره ی رو به خیابان اتاقت آنقدر که من خاطره دارم تو نداری 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هم خنده‌ام و بین مجانین همه گیرم هم با غم و اندوه مراعاتِ نظيرم یک ثانیه هم نیست که فکر تو نباشم بین دل و این خواستنِ یکسره گیرم من تاریِ مغرب تو درخشیدن صبحی من راه ندارم به تو، باید بپذیرم در باور من نيست تو را داشته باشم با ياد تو هم قانعم از بس كه فقيرم وصل تو اگر موجب عادت به تو باشد ترجيح من اين است كه دلتنگ بميرم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مرا ببوس که چشم از کتاب بردارم مرا ببند که دست از شراب بردارم کجاست آنکه کنارش شبی خودم باشم کجاست آنکه کنارش نقاب بردارم به توبه کردن من هیچ اعتباری نیست که دست از تو مگر توی خواب بردارم تو مثل چشمه‌ی زاینده در دل کوهی چگونه از دل سنگ تو آب بردارم چگونه چشم بدوزم به آفتاب تنت چگونه چشم از آن آفتاب بردارم چگونه پیش تو باشم تو را هدر نکنم چگونه بوسه‌ی سفت از حباب بردارم پریده ی نشئِگی ام، جام بعد را باید که از میانه‌ی مشتی خراب بردارم حساب دفتر میخانه شرح عشق من است حساب کن، نکند بی حساب بردارم… 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از پنجره ی رو به خیابان اتاقت آنقدر که من خاطره دارم تو نداری 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
29.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من روزگار غربتم را دوست دارم اين حس و حال و حالتم را دوست دارم يك عكس كوچك توى جيبِ كيفِ پولم تنها ترين هم صحبتم را دوست دارم بر عكس آدم هاى دل بسته به دنيا هر تيك و تاکِ ساعتم را دوست دارم امشب دوباره خاطرت مهمان من بود مهمانى بى دعوتم را دوست دارم هر چند باعث مى شود هر شب ببارم اما دل كم طاقتم را دوست دارم عادت شده اين گريه هاى بى تو ، هرچند مى خندى امّا عادتم را دوست دارم 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky