من اگر می‌دانستم دنیا این‌قدر شلوغ است نمی‌آمدم صبر می‌کردم بعدها... آخر این‌همه راه آمدم دلم می‌خواست تنها تو را ببینم! دلم می‌خواست تو را تنها ببینم #عباس_معروفی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

من با تنت به کشف گل سرخ می روم و با یک شاخه گل به پیشواز صبح تمام شب به آه می گذرد سپیده دمان به لبخند... #عباس_معروفی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

روایت #عباس_معروفی شاعر و رمان نویس (همون کرکس شاهنشاهی) از ملاقاتش با آقای #رئیسی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

این سه تا نقطه را برای تو گذاشته‌ام عشق من! همیشه اینها نشانه‌ی سانسور نیست هزار‌ حرف‌ وتصویر‌ وخاطره‌ ! در آن‌ خوابیده‌ ... مثل‌ من‌ که‌ وقتی‌ نگاهت‌ کنم‌ ، سه‌ نقطه‌ بیشتر‌ نمی بینم‌ ؛ تو‌ ،من‌ ،‌وخدا‌ .... که‌ از دیوانگی‌ سر به‌ بیابان‌ ‌ گذاشت.‌..! #عباس_معروفی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

کاش آدمی عشقش را بردارد برود یک گوشه‌ی دنج زیر آفتاب روی مهتاب لابلای خواب! به صدای پای اینهمه عابر، بی‌تفاوت شود فقط برای یک صدای پا دلش هُـــــری بریزد کاش عشــــــق مثل خواب معصومانه‌ات ساده باشد... #عباس_معروفى 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky

چه تنهایی عجیبی! پدر خیال میکرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست… نمیدانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد…!! #عباس_معروفی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky