کلبه ی شعر
السلام علیک یا بقیه الله الاعظم
💐❤️🌸آرزوی وصـل🌸❤️💐
دوست دارم ، در رکاب ِیوسف ِزهـرا بمیرم!
شمع سا ، در بزم ِوصلش انجمن آرا بمیرم!
آرزو دارم که روزی سر نِهَم در کوی وصلش
سرخوش از صهبای وصل ِدلبـر ِشهـلا بمیرم
کاش گردد خـاک ِپـایش توتیـای چشم ِ زارم
تا شود ، صحـن ِسـرای ِدیده ام زیبـا بمیرم
دوست دارم با سرشک دیده شُویَم گرد راهش
تا...! ز ِگرمـای ِحضـور ِآن ، سَهی بالا بمیرم
آرزو دارم به قـاف ِعشـق ِاو ققنـوس باشم
بال و پر سـوزان! ، کنار ِمأمن ِعَنقا بمیرم
کاش در صبح طلـوع مهـر رویش ژاله باشم
پوشم از جنس اَقـاقی ، جامه ای دیبـا بمیرم!
دوست دارم زنده باشم!،تا طلوع ِفجـر ِمهـدی
و ز تمـاشـای مثـال ِآن ملک سیمــا بمیرم!
آرزو دارم... ببازم نرد ِجان با گوی عشقش
باده نوش از جام ِوصل ِآن بت ِعـذرا بمیرم
کاش چون فرهاد باشم زنده با سودای شیرین
یا... چو مجنـون ، در جَوار ِمنـزل ِلیـلا بمیرم
دوست دارم در طواف ِشمع ِاو پروانه باشم
سینه سوزان ز اشتیـاق ِوصـل بی پـروا بمیرم
آرزو دارم که روزی، موسم ِهجران سر آید
و ز ، شَمیـم ِجـانفـزای ِعنبـر ِ سـارا بمیرم
کاش در فصل ِحضورش بلبلی شوریده باشم
مست ِمینـای ِوصــال ِلاله ی حمــرا بمیرم
دوست دارم در زُلال ِزمزم ِعشق ِ مسیحـا
روح و جانم را بِشُویم، پاک، چون دریا بمیرم
آرزو دارم ... بنوشم ، جرعه ای از جـام ِ کوثـر
واله... از حُجب و حیای ، عصمت ِکبــرا بمیرم
کاش اسماعیل باشم، در مِنای عشق ِ مهـدی
سرخوش از سعی صفـا و مَـروه ی مولا بمیرم
دوست دارم مست باشم،چون خمار ِچشم ِنرگس
و ز...! فـروغ ِلاله های ِگلشـن ِطـاهـا بمیرم
آرزو دارم که ، روزی ، رخصت ِدیـدار یـابم
ز آن یَد ِبَیضـا سِتانم ، تـاج ِکرّمنــا بمیرم
کاش در عهـد ظهورش سـاقی میخـانه باشم
در صف ِدُردی کشـان ِسـاغـر ِمینـا بمیرم!!
دوست دارم مثل ِدِعبِـل ، شعرهای آتشینم
سازد اسـرار ِنهـان ِ عشق را افشـا ، بمیرم
آرزو دارم... که روزی ، عـدل ، دنیـا را بگیـرد
فارغ از بیـداد ِکین و فتنـه ی اعـدا بمیرم
کاش روزی از شـراب ِمعرفت ، سیـراب گردم
با دلی سرشار ِعشـق و دیده ای بینـا بمیرم
کاش روزی ، پَر گشـایم ، بر فـراز ِکهکشـانهـا
آشیـان ، در عـرش سازم ، بی غم ِدنیـا بمیرم
جان به لب باشد حمید از هجرجانان جان ِزهرا
رُخ نما! جانا به راهت ، جان دهم، رعنـا بمیرم
#محمدرضا_مصطفیزاده " م.حمید "
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کمال آرزوها
مهدیا از داغ هجرت دل پریشانم بیا
روز و شب چون نی به ناله،سینه سوزانم بیا
آب شد شمع وجودم ، سوختم پروانه سا
مهر شام افروزم ، ای ماه شبستانم بیا
ای پرستوی مهاجر ، هجر تاکی ، تا کجا ؟
خاک پایت توتیای چشم گریانم بیا
مزرع دل شد کویری خشک بی باران تو
ای نوید نوبهاران در گلستانم بیا
یاس من از تشنگی افسرد همچون یاسمن
ای امید گلشن و باغ و بهارانم بیا
یوسفا تا کی زلیخایت غم هجران خورد ؟
" مسّناالضّر" ای عزیز ، ای ماه کنعانم بیا
شهریارا،شهر یاران بی تو ویرانخانه است
شاهبازم کز فراقت بال ریزانم بیا
تا به کی در حسرت دیدار باشم منتظر ؟
در فراق روی ماهت مات و حیرانم بیا
تا به کی باشدکمان شمشاد قد عاشقان ؟
ای فروغ دیدگان زار و نالانم بیا
سین هفت هفت سین سینه ی سینائی ام
سرو رعنای سهی بالای بستانم بیا
طعنه ها بشنیده ام از اهل عصیان و نفاق
طول هجرانت نموده دست لرزانم بیا
خون دل شد قسمت ما از غم هجران تو
ای کمال آرزوها ، روح ریحانم بیا
از ورای ابر غیبت رخ عیان کن ماه من
تا به کی در پرده پنهان ؟مهر رخشانم بیا
پیشکش بر مقدمت باشد سر و جان " حمید "
ای دوای درد بی دارو و درمانم بیا
#محمدرضا_مصطفیزاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
کلبه ی شعر
حق شعر
گفت با من شاعری بی ادعا :
چون نمایم حق شعرم را ادا ؟
گفتمش: کن پیشه صدق و حق بگو
گوی از عدل و عدالت مو به مو
گوی :راز خلقت افلاک چیست ؟
مظهر گلواژه ی"لولاک" کیست ؟
شرح کن منظومه ی معراج را
گوی از اسرار اسرا برملا
مثل بلبل ناله کن در هجر گل
چیست گو ، اجر رسالات رسل
گو سخن از اهل بیت مصطفی
از حسین ، از فاطمه وز مجتبی
از غدیر خم بخوان وز مرتضی
فاش کن راز خطاب لافتی
شعر اسرار شب هجرت بخوان
اوج ایثار و یقین را کن بیان
شعر خندق گوی و اخلاص عمل
گو ز اخلاصی که شد ضرب المثل
شعرها از فاتح خیبر بخوان
" لافتی الا علی" ازبر بخوان
گوی در شعرت ز کوثر وز فدک
گیر از زهرا در این اثنا کمک
گوی حق عترت طاها چه شد ؟
قسمت انسیه ی حورا چه شد ؟
از سقیفه هر چه می دانی بگو
از دوات و دفتر و ثانی بگو
از مدینه گوی شعر کوچه را
فاش کن اسرار عشق و ابتلا
کن تغزّل با ردیف کربلا
همنوا با نای نی در نینوا
شعرها گوی از حسین و نهضتش
از لبان تشنه و سوز عطش
شعر عاشورا بگو با اشک و آه
گوی از غوغای تلّ و قتلگاه
گوی از عبّاس ، نجل بوتراب
شعر سقّا و عطش در شطّ آب
گوی شعر شیرخوار و قحط آب
گو ز طفل تشنه و آب و سراب
گو سخن از خیمه هایی سوخته
کودکی با دامنی افروخته
شعر " شرط رهروی " انشاد کن
شورها با شعر خود ایجاد کن
شعر باید گفت چون دعبل،بلی
تا شود انوار حق زان منجلی
شعر باید مثل اشعار کمیت ،
دم زند از حبّ و حقّ اهل بیت
شعر شمشیر جهاد اکبر است
بلکه از شمشیرهم کاری تر است
شعر باید مثل تیغ ذواالفقار
با صلابت باشد و دشمن شکار
لاجرم باید که در شعر و شعار
حق هویدا و شود عشق آشکار
شعر باید باد تواَم با شعور
ور نه خشتی خام باشد سوت و کور
از پی حق شعر باید گفت و بس
نی به نرخ روز و بر وفق هوس
باید از غصب خلافت شعر گفت
باید از تحریف سنت شعر گفت
با زبان سرخ خود عمّار شو
چون ابوذر باش یا تمّار شو
چون "حمید" از غربت مولا بگو
از عفاف و چادر زهرا بگو
#محمدرضا_مصطفیزاده
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky