دستور بده شاعر چشمان توباشم
مجبور که نه گوش بفرمان تو باشم
بوسیدن تو جرم شد و فکر قصاصم
محکوم شدم میله ی. زندان تو باشم
جانم شدی و عشق تو شد مساله ی ما
عید است اگر مست به قربان تو باشم
خورشید منی برهمه عمرم تو بتابی
ای کاش که من شمع شبستان تو باشم
بیمار شدم زود بیا تا که نمردم
یا مرگ وَ یا درپی درمان تو باشم
دردت بکشم تا که غمی در تو نبینم
با برگ وفا چتر به باران تو باشم
ایام به کام دل تو شاد نوازد
من رقص کنان شعر وغزلخوان تو باشم
روزی برسد وعده فال تو بگیرم
انروز دهم سر که به دامان تو باشم
ای گلشن هر ارزو داغت به دلم ماند
رخست تو ندادی که باغبان تو باشم
#محمدغلامی_شمسآبادی
#باغبان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با تو خوشبخت ترم .بی تو ولی میمیرم
بی تو تنهام ولی با تو که باشم ایلم
شاعر چشم تو هستم که پیت هر شب و روز
به غزل خوانی چشمان تو من مشغولم
امر کن هر چه بخواهی همان خواهم شد
من به فرمان تو ام با غزل و با بیلم
بر لبت هر چه شکر بوده خدا پاشیده
تیغ ابروی تو قابیل و منم هابیلم
آنقدر حیله به چشمان قشنگت داری
باغبانم که سیاسی شده چون چرچیلم
#محمدغلامی_شمسآبادی
#باغبان
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
طاقتم طاق شد و صبر وقرارم رفته
سال نو آمده ، افسوس بهارم رفته!
یک نفر بود ولی کل جهانم شده بود
رفت و انگار همه ایل و تبارم رفته
آمدم تا به ابد پا به رکابش باشم
دیدم ای وای که آن یکه سوارم رفته
عشق دیروزم و امروزم و وفردایم بود
برد از یادم و از روز شمارم رفته
قبل از آنی که بخواهد برود بو بردم
پیش او خاصیت مهره مارم رفته
خواستم خاطره ها را بگذارم بروم
ساعتم گفت که دیر است قطارم رفته
#محمدغلامی_شمسآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ماهى به آب گفتا ، من عاشق تو هستم..
از لذت حضورت ، مى را نخورده مستم!!
آيا تو ميپذيرى ، عشق خدائيم را ؟..
تا اين که بر نتابى ، ديگر جدائيم را؟!!
آب روان به ماهى ،گفتا که باشد اما..
لطفا بده مجالى ، تا صبح روز فردا!!
بايد که خلوتى با ، افکار خود نمايم..
اينجا بمان که فردا ، با پاسخت بيايم!!
ماهي قبول کرد و ، آب روان گذر کرد..
تنها براى يک شب ، از پيش او سفر کرد!!
وقتى که آمدش باز ، تا اين که گويد آرى..
يک حجله ديد و عکسى ، بر آن به يادگارى!!
خود را ز پيش ماهى ، ديشب که برده بودش..
آن شاه ماهى عشق ، بى آب مرده بودش!!
ناليد و يادش افتاد ، از ماهى آن صدايي..
وقتى که گفت با عشق ، ميميرم از جدايى!!
ای کاش آب می ماند ، آن شب کنار ماهی..
ماهی دلش نمی مرد ، از درد بی وفایی!!
آری من و شما هم ، مانند آب و ماهی..
یک لحظه غفلت از هم ، یعنی همین جدایی!!!....
#محمدغلامی_شمسآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بار اول که قلبم رو شکوندی چه حسی داشتی؟!
به چی فکر میکردی؟به اینکه چقدر برات بی اهمیتم یا اینکه هميشه همه چیز تقصیر منه!
نکنه با خودت فکر کردی هر کاری با قلبم بکنی من نمیرم؟!
خب درست فکر کردی!من نرفتم!
بار دوم چرا شکوندی؟
خسته شده بودی از مهربونیام؟!
یا شایدم عشقم کافی نبود!
شايد هم با خودت گفتی ایندفعه دیگه میره..ولی اشتباه کردی من باز هم موندم!
بار سوم رو یادته؟!دیگه داشت برات عادی میشد،هربار بی اهمیت تر میشدم نه؟!
ميخواستی مطمئن شی تا چه حد ديوونم،شایدم ميخواستی خودم برم!در هر صورت من باز هم نرفتم و موندم!
بار پنجم و ششم..تفريح شده بود واست !
روحت آروم میشد؟دیگه ميدونستی هيچ جوره نمیرم..منم با همون تیکه هاي شکسته تو رو هر بار بيشتر دوست داشتم..
چون اميد داشتم!
ولی بار دهم ديگه قلبی نمونده بود که بشکنی،بی تفاوت بودنم اذیتت میکرد نه؟!
رفتی که بیام دنبالت..منتظر موندی..
یه هفته..یه ماه..نیومدم!
عجیب بود برات؟چرا؟!!خب همینو مگه نمیخواستی؟
ولی دقت کردي؟من باز هم نرفتم..تو رفتی
موندم ولی خسته تر از اون بودم که تلاش کنم!
اگه قلبی تو سینه ام بود این اجازه رو میدادم که باز بشکنیش..چون من هيچوقت تو رو یه اشتباه نديدم با اینکه واضح ترین اشتباه بودی
#محمدغلامی_شمسآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky