فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنده آمد روی لب باز امّا...بگذریم
میکند عکس تو اعجاز امّا...بگذریم
میشود آیا تو را دید امّا دل نداد؟
پاسخ دل دارد ایجاز امّا ...بگذریم
قبلترها شور می ریخت چشمت درغزل
مانده دفتر در پی ات باز امّا ...بگذریم
آسمان آبی شده خورشید هم دلنشین
پُر شدم از شوق پرواز امّا ...بگذریم
می شود همسایه شد با چکاوک در بهار
با قناری خواند آواز امّا ...بگذریم.
تا تو بودی باغچه داشت شوق زندگی
بی تو شد با غصه دمساز امّا ...بگذریم
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیچاره ی دست تو شدم ای دلِ لرزان
دلخون شدم از سادگیت ساده ی دوران
با من تو چه کردی که پُر از زمزمه بودم؟
فریاد که شد بغض و جهانم شده زندان
آن سایه ی سرو خنکم در تب مرداد
با داغ به جا مانده ی از سوز زمستان
هر بار که با شوق افق بال گشودم
باد آمد و رعد آمد و شد ابر خروشان
اینبار نسوزان تو دگر بال و پرم را
بر آتش جانم تو کمی عشق بباران
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شوق چشمان تو شد قبله گه راز و نیاز
مـیـکـنـم کوک دل و با نفـست هـم آواز
یا به آن بــرق نگـاهت دل زارم بنـواز
یا دگر سیم کِشم از بم و زیر این ساز
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
تویی آن عشق طوفانی، منم با چشم بارانی
تویی دُردانه ی هستی، شدی آن درد پنهانی
سراپا شورم و غوغا، دلم خونین از این دنیا
چرا ای یار ایمانی مرا از خویش، میرانی
جوانی را هدر دادم که از دام تو بگریزم
شدم آخر گرفتار و به زندان تو زندانی
به زندانت چو خو کردم، به دیدارم نمی آیی
ببین داغت به دل جاری، نشانش هم به پیشانی
نشانِ عشق تو کم کم شده پیدا به سیمایم
سر و رویم سفید گشته چونان برف زمستانی
شنیدم از کسی اینرا که مشتاقی به دینداری
به دینت میشوم رهرو مسلمان یا که نصرانی
محبّت بر منی مسکین، سفارش از خدا هم شد
تو خود خواندی ز آئینی که گویندش مسلمانی
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
مثل چای کربلا چای تو میچسبد به جان
کربلا را از تو میخواهم امام مهربان
خسته ام از این همه بیراهه های رفته ام
مادرم گفته بگیرم راه را از تو نشان
آمدم پابوسی ات با کوله باری از گناه
توشه ی راهم فقط نام تو بوده بر زبان
قوّت قلب پر از زخم زبانم شد حرم
آمدم یکبار دیگر یا رضا جان الامان
رو سیاه و دل شکسته، بغض و آه آورده ام
می خری آه مرا از روی مهر بیکران؟
با کبوترهای صحنت درد دلها می کنم
رو به ایوان طلا دل می رود پرپر زنان
سنگ فرش این حرم از خود ندارد ارزشی
سایه ی لطف تو کردش بوسه گاه زائران
آینه در آینه قالو بلی تفسیر شد
در معرق های گنبد نیست چیزی جز همان
خواستم تا حس کنم آغوش گرم عشق را
غیر خود دیدم نمانده حائلی در این میان
#مهدی_ملک
۱۴۰۲/۲/۳
یک روز بعد از برگشت از مشهد مقدس
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چه زیبا می شوی وقتی که میخندی
به روی غصّه هایم راه را میبندی
بیا ای ماه می دانم که تنهایی
شبیه عاشق افتاده در بندی
نشو راضی که در برکه نمایانی
اگر جاری نباشد عشق میگندی
برو جایی که بشناسند قَدرت را
نه آنجایی که حکم چای بی قندی
نمی دانی چه کرده با دلم عشقت
وگرنه دست خالی کوه میکندی
نمی آئی و می مانم و این یعنی
مرا با بی وفائی نیست پیوندی
بیائی یا نیائی دوستت دارم
بدان در سینه ی این آرزو مندی
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رو به روی تو نشستم که چنین
سایه دارم همه شب پشت سرم
آنچنان محو تماشای توام
از رقیبان همه بی خویشترم
سرخ تر از افق وقت غروب
زیر خاکستر خود پنهانم
مژه بر هم بزنی میبینی
آتشی را که زدی بر جگرم
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
میکُشد عشق
کسی را که لیاقت دارد
و پسندید
چنین مرگ و چنین رفتن را...
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
شده تکرار غم داغ تو سردار
حاج قاسم تو بخوان روضه ی اینبار
سیّد مردمی خادم ایران
مثل پرواز تو پر زد چه سبکبار
خادم مردم محروم و حرم بود
که نشد خسته و درمانده از این کار
مزد اخلاص همین است؛ شهادت
و چه شیرین بشود لحظه دیدار
میکُشد عشق کسی را که بکوشد
زنده باشد همه جا مکتب ایثار
طعنه بسیار شنید از دهن خلق
راز او فاش نشد جز به سرِ دار
تسلیت باد به تو رهبر ایران
بعد سردار غم خادم پُرکار
#مهدی_ملک
۱۴۰۳/۲/۳۱
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
رو به روی تو نشستم که هنوز
سایه دارد همه شب پشت سرم ؟!
بی سبب نیست که شبگرد شدم
جای تو ماه شده همسفرم
باورم نیست که تنها ماندم
باورم نیست که رفتی تا من
شاعر خاطره هایی باشم
که زده شعله به هر شعر ترم
بعد یک عمر فرار از دریا
چشم های تو شد آن دریایی
که دلم خواست به دریا بزنم
گرچه از عاقبتش با خبرم
وجه تشبیه تو با ماه شده
علّت سر به هوا بودن من
کاش میشد که حواست باشد
و بدانی که چه حد در خطرم
سرخ تر از افقی در پس کوه
زیر خاکستر خود پنهانم
مژه بر هم بزنی میبینی
آتشی را که زدی بر جگرم
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
دوباره خنده هایت را نثارم کن
نگاهی هم به قلب بیقرارم کن
چه کمیابی میان قاب چشمانم
بیا رحمی به حال شوره زارم کن
#مهدی_ملک
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky