«چشم انتظاری»
شب قاصد بیتابی و چشم انتظاریهاست
باران و مه آغاز تلخ بیقراریهاست
یک ملت امشب مات و حیران و پریشان است
هنگامهی طوفانی از غمها و زاریهاست
پاییز می آید بهاران را بخشکاند
انگار فصل شوم و نحس بدبیاریهاست
ناباورانه میرسد اخبار حزن انگیز
صبحی که پیغامش دوباره زخم کاریهاست
بر ما مبادا خم شدن، بر ما مبادا آه
کوهیم و استمرارمان از استواریهاست
ما را محک زد بارها تقدیر با ماتم
باید بداند غم شروع رستگاریهاست
دردی نشسته بر تن و خون کرده دلها را
داغی که بر پیشانی است از یادگاریهاست
ما بازتاب نور خورشیدیم در فردا
وقتی که دل اعجازی از آیینه کاریهاست
#پروین_جاویدنیا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«مرد مسافر»
لبخندهایش باز هم رنگِ سفر دارد
رود است و رفتن تا به دریا را به سر دارد
لب را فرو بسته است پیش بچهها اما
ساکی که آماده ست از رفتن خبر دارد
پرواز باید کرد تا هفت آسمانِ عشق
تا فرصتی هست و پرنده بال و پر دارد
بیهوده میخواهد که «بانو» بیخبر باشد
زن چند روزی هست که چشمان تَر دارد
باید برای خواب امنِ کودکان برخاست
این شب پس از سختی و تاریکی سحر دارد
باید برای امنیت در هر قدم، جنگید
حتی اگر این راه هر لحظه خطر دارد
یک کوه مانع میتراشد زندگی اما
مرد مسافر با دلش قصد گذر دارد
#پروین_جاویدنیا
#شهدای_امنیت
شعری که در بیست و پنجمین کنگره ملی دفاع مقدس در بخش استانی مقام اول بخش شهدای امنیت رو کسب کرد.
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«یا ابوالفضل »
رود میخواند برایت جایِ مادر، رود رود
آن طرفتر ناله میآید ز خواهر، رود رود
تو علمداری و دستت دستگیرِ دستهاست
میکند اینجا مسلمان یا که کافر رود رود
مینویسد با دلی پر خون قلم از کربلا
میکند در گوش من هر خطِ دفتر رود رود
چون زمین خوردی ندیدی که علی(ع) قلبش شکست؟
گفته حتماً آن زمان زهرای اطهر، رود رود
لای لایی میرسد از سمتِ خیمه، وای من
خوانده بیشک مادری با طفلِ پرپر، رود رود
مَشک میافتد زمین و میکند یک آسمان
در میان «یاابوالفضلِ» برادر رود رود
#پروین_جاویدنیا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«طلوع عشق»
دانه بودم مرا کشاندی تا جرأت نو شدن، گیاه شدن
رو به آفتاب سر برآوردن، قد کشیدن که دلبخواه شدن
گفتی از این جهان بیگانه، قصههایی شبیه افسانه
دور کردی مرا صبورانه از هدر رفتن و تباه شدن
یاد دادی به ما الفبا را، خوب پرسیدن و تماشا را
ما مسافر برای فرداها، تو پر از اشتیاق راه شدن
درس دادی به ما درخشش را، راه و رسم قشنگ تابش را
در شب خستهی سراپا تار در کنارت همیشه ماه شدن
کورهراهی مقابل ما بود، موج بود و جنون دریا بود
تا رسیدن به قلهها بودی یک سر انگیزهی سپاه شدن
درسهایت چقدر زیبا بود، در طلوعی که رنگ فردا بود
روزها حرف تو فقط این بود شب شکن بودن و پگاه شدن
#پروین_جاویدنیا
#معلم
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
گفتی برای دردِ تو تسکین بیاورم
شعری، ترانهای تر و شیرین بیاورم
گفتی که حیف حال دلت رو به راه نیست
بنشین که باز آیهی تلقین بیاورم
گفتی که عشق، هیچ ندارد حقیقتی
چایی بنوش تا چکِ تضمین بیاورم
در چشم تو حکایت صد آرزو نهان...
وردی بخوان که مرغکِ آمین بیاورم
تو شاهراه قلب منی بی نبرد و جنگ
صیاد میشوی تو که شاهین بیاورم؟
گفتی که آسمان دلت سخت تیره است
ساحر شوم که خوشهی پروین بیاورم؟
#پروین_جاویدنیا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ترکیب بند
«#امامحسنمجتبی (ع)»
قدِ قلم ز غصه و غم چون کمان شدهست
دفتر به اسم اعظم او خونفشان شدهست
آن میوهی رسیدهی آل نبی، چنین
درگیر کوچه کوچهی فصل خزان شدهست
اینجا برای غربتِ آن آیهی کریم
عرش خدای عزوجل نوحه خوان شدهست
از شرمِ بی وفاییِ دنیا پرست ها
خورشید پشت ابر پریشان نهان شدهست
مهتاب امشب از غم مولای بی کسان
در آسمان بی کسیاش بی نشان شدهست
گفتم غریب و آه کشید آسمان شب
شد شعله خیز هر نفس بیکران شب
گفتم حسن (ع) غبار غمی در دلم نشست
شیرازهی زمین و زمان یک به یک گسست
گفتم غریب بود چُنان دختر نبی
قلب کبوترانِ رها در دلم شکست
تنها گذاشتند کسی را که نور بود
نفرین به اهل ظلم و چنین مردمان پست
میگویم از یگانهی میدان، همان که آه
ناحق نگفت هیچ و به باطل نداد دست
شیری که پا به پای پدر راه فتنه را
بر دشمنان و کفر سراسر چو کوه بست
دریای جود بود و صفاتش پیمبری
در رزمگاه و وقت سخن، چهره حیدری
امشب هوای کوچه ما رنگ ماتم است
دلهای شیعیان همگی خانهی غم است
امشب برای گریه بهانهست دست دل
بر پلک هر فرشتهی سرگشته شبنم است
امشب علی (ع) و فاطمه (س) غرقند در عزا
یک کهکشان غم است که در جان عالم است
رفتی و خاک بعد تو گلگون شدهست آه
زخمی برای قلب برادر فراهم است
از این غم و مصیبت و این دردِ شعله خیز
خون هم ببارد اگر این آسمان کم است
میبینمش به خانهی خود هم غریب بود
همخانه اش حقیر_زنی نانجیب بود
میبینمش که مثل علی(ع) سر به چاه داشت
هر لحظه از غم دگران بر لب آه داشت
قد قامتش شبیه پیمبر شکیل بود
در سجده و قنوت، دعا تا پگاه داشت
شب زنده دار بود و نجیبانه تا سحر
راز و نیاز با شب و با قرص ماه داشت
در سایبانِ لطفِ سراسر صفای او
مهمان حبیب بود و به آن خانه راه داشت
بی خانمان به دست کریمش امید بست
آواره زیر سایهی مهرش پناه داشت
دنیا که دل به برقِ زر و سکه داده است
فردا به احترام حسن (ع) ایستاده است
حیران ترین منم که دلم داغدار توست
کتمان نمیکنم که دلم بی قرار توست
در خواب دیدهام که زیارت کنم تو را
این گریه های من همگی یادگار توست
با هر تپش صدا کنمت ای امام مهر
این دل، دل غریبِ من آقا دچار توست
دستم نمیرسد به بقیع و کبوتران
دستم بگیر شاعرهای سخت زار توست
تنهاترین منم که غریبم به کوی دوست
تنها تو نیستی که جهان دوست دارِ توست
روشن ترین ستارهی در آسمان تویی
شعرم به نام توست که جان جهان تویی
#پروین_جاویدنیا
#امام_حسن_مجتبی_(ع)
#فارس
برگزیده دهمین سوگواره مجتبوی شهرستان داراب
شهریور ماه ۱۴۰۲
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«امید فردا»
بر شانههای کوچکش این درد سنگین است
پیراهن و شلوارش از خونابه رنگین است
در این طرف یک مادری بیوقفه مینالد
در آن طرف مردیست که مشغول تلقین است
آوار را پس میزند با خشکی لبها
در چشم معصومش در و دیوار غمگین است
در کوچههای غم گرفته کودکی کرده
در دستها سنگ است و بر پیشانیاش چین است
انگار میخواند برایش لای لایی ماه
امشب برایش آسمان شهر خونین است
باید بترسد دشمن از چشمان پر خشمش
او کودک و امید فردای فلسطین است
#پروین_جاویدنیا
#کودک_فلسطینی
برنامه شب پارسی
شبکه فارس
حرم مطهر سید علاءالدین حسین (آستانه)
یکشنبه
۲۱ مردادماه ۱۴۰۳
#شیراز
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چشمان تو جهان مرا سنگ میزنند
در طبل میدمند و دم از جنگ میزنند
دیدارمان برای من آغاز زندگی ست
اما دو پای تو همه جا لنگ میزنند
مژگان توست مثل سپاهی که هر نفس
داروغهوار بر دل من چنگ میزنند
پوشیدهام برای نگاهت سفید و باز
طرحی سیاه را به تنم رنگ میزنند
ناکوک میشود که مرا خستهتر کند
آن چشمها که تلخ و بد آهنگ میزنند
میآیم و دوباره رصد میکنم تو را
حتی اگر غرور مرا سنگ میزنند
#پروین_جاویدنیا
#غزل_عاشقانه
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«دلم تنگه بابا»
هوا ابریه، بوی بارون میاد
دلم تنگه بابا برا دیدنت
بیا دس بکش روی موهای من
دلم لک زده واسه بوسیدنت
هوا ابریه مثلِ چشمای من
می بینم همه عکساتو روبهروم
بیا قصهی غصهمو گوش کن
نشسته یه بغضی تو راهِ گلوم
تو گفتی که باید قوی باشم و
پذیرای این زندگی با غمش...
بخندم به دنیای بی اعتبار
نبندم دلم رو به بیش و کمش
بیا تا به یُمن قدم های تو
بگیره غزلهای من رنگ و بو
بیا تازه کن لحظه های منو
بگو از گذشته برام مو به مو
دلم تنگه بابا یه چیزی بگو
پریشونم از این همه انتظار
بیا لااقل توی خوابم شبی
بغل کن منو تا بگیرم قرار
#پروین_جاویدنیا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
طنز
گفتم ای شیخ چرا غمگینم
پاسخ این بود که از علافیست!
گفتم انگیزه ندارم اصلاً
گفت این درد و مرض اشرافیست!
گفتم اخراج شدم از کارم
گفت دنیا همهاش اوقافیست!
گفتم این شهر ندارد قانون
گفت خاموش که بیانصافیست
گفتم از وضع فلان کشور و گفت
بچه! مشکل فقط از جغرافیست!
گفتم اوضاع چرا خر تو خر است
گفت اینها چه دگر اوصافیست؟!
گفتم از بیغمیِ مسئولین
گفت غیبت به گمانم کافیست!
گفتم ای شیخ نگفتم همه را...
گفت بیماریات از حرافیست!
#پروین_جاویدنیا
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«شاه بی مثل»
وقتی که میآید شمیمی از فراسوها
گل میکند هر بار نرگس زارِ گیسوها
در وصف تو صد دفتر هستی کم آورده
دلدادهاند آری قلمها و قلم موها
پر کرده عطرت آسمان شهر را یک سر
شرمندهاند از عطر تو هر بار شببوها
سر میرسد ابری که دلتنگ است و بارانی
سر میروم در حرکت و تاب و تب جوها
در بال بالِ هر کبوتر میشوم عاشق
دور از شلوغیها و فارغ از هیاهوها
دل میرود از دست در صحن تو صدباره
در رفت و آمدهای خادمها و جاروها
دستم بگیر ای شاه بی مثلِ خراسانی
دستم بگیر ای ضامنِ پرمهر آهوها
چشمم که روشن میشود در ازدحامِ نور
گم میشوم شب در حرم مابین بانوها
#پروین_جاویدنیا
#امام_رضا_(ع)
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
«پیامبر»
چون بهاری که میرسد از راه سبز کردی تن بیابان را
بر کویرِ جهالتِ دلها هدیه دادی قنوت باران را
مثل نوحی که خسته از کفر است آمدی تا جهان شود تازه
ساختی با دو دستت از اول کشتی جان پناه انسان را
با تبر آمدی چو ابراهیم تا بتِ کفر را بیندازی
با سلاحی به نام دینداری بشکنی میلههای زندان را
آمدی که دیو نادانی در حماقت بماند و از نو
آینه باشی و تو بِنمایی ذاتِ پاک خدای سبحان را
آمدی که دختران مِن بعد مثل گوهر شوند ارزشمند
پاک کردی به یاری قرآن قلبهای سیاه و ارزان را
خط زدی بر سیاهی شبها با طلوعی به وسعتِ خورشید
زنده کردی به حکمِ معبودت شعلهی پرفروغ ایمان را
#پروین_جاویدنیا
#حضرت_محمد_(ص)
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky