eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
طنز از قضا یک روز در یک کنگره رتبه آوردم بدون تبصره حال من خوش بود چون از شهر ما منتخب شد این میان یک شاعره شاد از اینکه رسیده عاقبت وقت تشخیص سره از ناسره_ یک به یک کردم خبر اقوام را بالاخص جاری خود را «نیّره»! تا که ننشیند به هرجا و کند از لج خود شاعران را مسخره! تا بداند، هست تنها جاری‌اش در میان خانواده نادره! پیش خود گفتم که باید رفت و رفت تا که نامم را کند هی غرغره! در تماسی شخص مسئولی به جد در دلم انداخت آن شب یک گره که فلانی خرج ایاب و ذهاب گردن ما نیست در این دایره! روز بعدش بی‌خیال حرف او من گرفتم یک بلیط یکسره الغرض که راهی مقصد شدم با قطاری پر شده تا خرخره! چون رسیدم جای اسکان نیمه شب گفت پیری که چه می‌خواهی یَره؟ خواست از من او کد ملی سریع گشت هی در دفترش چون فرفره ای امان که نام من اصلاً نبود گفت این کد از کجا شد صادره؟ گفتم از شیراز مهمانم پدر شعر من اول شده در کنگره گفت حتماً اشتباهی سر زده نیست نامت توی دفتر شاعره! روز بعدش خواندم از بَر یک غزل روی سِن بی اضطراب و دلهره گرچه شب را در حرم کردیم صبح شد برای من سراسر خاطره شد قوافی قاطی و قاراشمیش مثل سبزی‌های در ترشی‌تره! بگذرید از شاعر بد قافیه! تا دهد سوغات، قطاب و قره! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
34.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از شعرخوانی آیینی شهرستان آباده طشک هفتم شهریورماه ۱۴۰۳ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
طنز «کتاب پُر کار» در خانه‌ی ما کتاب دارد یک عالمه طالب و هوادار پرتابی ناب بهرِ تهدید هم شی عزیز بهر اقرار! هم بادبزن برای بی‌بی! هم مثل چراغ زردِ اخطار! با دیدن آن به دست مادر خوشرو بشود پدر چه بسیار! هم خط‌کش جدولِ برادر هم ژست برای عکس رخسار! این خواهر ناقلای ما که تا نیمه‌ی شب نشسته بیدار_ سر برده به گوشی و کتابی کرده است به اصطلاح، دیوار! اسباب پُز است پیش مهمان هم خواستنی به وقت اجبار! در وقت تعادل وسایل در زیر سه پایه می‌کشد بار! هر کس بَرَد از کتاب بهره در خانه‌ی ما مثال آچار! مانند قشو برای خارش بهر مگسان سلاحِ پیکار بیچاره کتاب خورد و خسته‌ست از بس که به خانه می‌کند کار! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غزل ساعت به وقت خنده‌ی تو عید می‌شود مهرت به جان نشسته و خورشید می‌شود تا می‌رسی به پشت در از عطر خنده‌هات شب‌بو دچار حسرت و تردید می‌شود دعوت به آسمان پر از نور می‌شوم تا چشم من به چشم تو تبعید می‌شود می‌آیی و جهان مرا سبز می‌کنی هنگام رقص پُرتپش بید می‌شود با من بیا به صبحِ هیاهوی سال نو وقتی دل آشیانه‌ی امّید می‌شود با بوسه‌های لحظه‌ی تحویل سالمان قلبم برای عشق تو تمدید می‌شود! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کسب مقام اول در بخش شعر 😍 در دومین جشنواره کشوری (زرسا) به میزبانی دانشگاه علوم پزشکی ارومیه شهریور ماه ۱۴۰۳ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
«خندیدی و..‌» خندیدی و دیوانه ام خواندی وقتی نوشتم دوستت دارم وقتی نوشتم دور از چشمت از آینه بدجور بیزارم خندیدی و هرگز نفهمیدی یک دخترِ دلداده یعنی چه؟ هرگز ندانستی چرا هر بار لبخندهایت را خریدارم خندیدی و اشکم مرا بوسید صبحی که تقدیرم جدایی شد رفتی و من عمریست بعد از تو در دفترم گل واژه می‌کارم تکلیف من تکرار نامت بود، در روزهای سردِ تنهایی تا این که آمد عاقبت شعر و شد از همان لحظه هوادارم عشقت برایم آسمانی بود، جنس سکوتم ابر و بارانی هرگز نفهمیدی چرا هر شب بر دفترم بی وقفه می‌بارم با هر غزل مهمان شدی در من، آرام شد دریای مواجم گاهی اگر چه تلخ و طوفانی، گاهی اگرچه کوهِ آوارم حالا که چرخیده ست دنیامان، تنها درونِ شعر لیلایم در «دوستت دارم» همین بس که...باید بگویم سخت و دشوارم پ.ن. عکس از جشنواره زرسا ارومیه 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غزل دلواپسم برای دو چشمان ساحرت می‌خواهمت به قدر خداوند ماهرت آنکه تو را یگانه‌ی من آفریده است آنکه چنین برای دلم کرده شاعرت می‌خواهمت چنان که به دور از تصور است هرگز مباد تا  کنم آزرده خاطرت می‌میرم و دوباره مرا زنده می‌کنی با خنده‌های باب دل و ناب و نادرت بگذار در زلالی دریاچه‌ی دلت من باشم آشیانه‌ و مرغ مهاجرت آغوش باز کن که من از نو، جوان شوم گرد غمی نشسته به جانِ مسافرت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غزل پاییز از چشمم جنونی تازه می‌خواهد در رگ رگم افتاده خونی تازه می‌خواهد بعد از چنین رویای شیرینِ شبانگاهان فرهادِ قصه بیستونی تازه می‌خواهد در صبح آغازین فصلی که ورق خورده‌ست این نشریه بی‌شک ستونی تازه می‌خواهد وقتی دگرگونی‌ست تقدیرِ جهان من پیغمبرم حواریونی تازه می‌خواهد تا روزهای نو، بهاری نو، شروعی سبز آیینه از من رهنمونی تازه می‌خواهد دل می‌رود بی واهمه تا پیشوازِ عشق عقل از من اما آزمونی تازه می‌خواهد وقتی که شیراز آمده تا فصل زیتون‌ها این داستان هم سووشونی تازه می‌خواهد! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
غزل بازار رقیبِ تو کساد است پس از این موهام به سرپنجه‌ی باد است پس از این وقتی که نگاه تو بیفتد به نگاهم هر لحظه مرا روز معاد است پس از این وقتی که تو شاگرد کلاسی، به یقینم استادِ تو محتاج سواد است پس از این بگذار بسوزند حسودانِ بهارت دیدند که! بر اسب مراد است پس از این عاشق شده این دل چه بخواهی چه نخواهی روز و شبم از یاد تو شاد است پس از این چون شاعرم و چشم تو مضمون قشنگی‌ست پشت سرِ تو حرف زیاد است پس از این 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💐 السَّلامُ علیکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ چشمم که روشن می‌شود در ازدحام نور گم می‌شوم شب درحرم، مابین بانوها... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
«مستاجر» بیا مستاجری دلشاد باشیم! ز بندِ موجران آزاد باشیم برای بید لرزان باد باشیم! به دور از غصه و مای‌گاد باشیم! سلام ما به موجر خانِ دلبند! به صاحبخانۀ چون حبۀ قند! جوانیم و سَری پرشور داریم فقط با وام بانکی زور داریم اگرچه چهره‌ای مغرور داریم دلی از قبض‌ها رنجور داریم! رسد این جمله با یک چند سوگند؟ به صاحبخانۀ چون حبۀ قند؟! نرو در نقش سرباز و نگهبان! نباشی کاش سودایی ز مهمان به جان آن سبیل کرده افشان! نشو موی دماغ ما پِئَر جان! رکوع و احترام خورده پیوند! به صاحبخانه چون حبه قند! بیا با ما بساز ای موجر خوب! که هستی این چنین با پول محجوب! اگر که پارتی داریم و آشوب_ نکن جان ننه! ما را تو سرکوب! درود ما مزین شد به لبخند به صاحبخانۀ چون حبۀ قند بیا و درگذر از شرطِ دلخواه که تو کوهی و ما چون ذرۀ کاه! نشو دلخور ز بچه، یار همراه که در راه است طفلی آنچنان ماه! شود تقدیم‌ها صد دانه اسفند! به صاحبخانه چون حبۀ قند! منم آن شاعر یک لای تنبان! که در جیبم مگس در حال جولان ندارم هیچ غیر از چند دیوان نکن با شاعر اینجوری مسلمان! که شاعر هست محبوب خداوند بگو حالا کرایه خانه ات چند؟! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بیا به سمتِ بهار شکوفه زارِ تنم به سَرسرای خوشایند صبحِ شب شکنم بگیر دست غزل را، ببر به دشتِ غزال که آهوانه‌ترین شعر عاشقانه منم برای خستگی‌ات چای تازه دم دارم برای غربت تلخ شبانه‌ات وطنم بزن به روی لبم مُهر بوسه و بگذر که مستِ عطر وجودت لبالب از سخنم تو عاشقانه‌ترین حسرت جهان منی منی که شور شراب هزارهٔ کهنم نیاز باش و بخر نازک خیالم را که نازدانه‌ترینم، که تا همیشه زنم! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky