eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
3.5هزار ویدیو
29 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ میدهم جان را به دلدارم پِیِ افکار خویش تا دلم جانی بگیرد باز از  پندار خویش او که چون  خورشید روشن میکند قلب مرا تا مبادا شِکوِه در دل باشد از دیدار خویش میشوم گرم کلامش گل بروید از تنم با جلا برقی دهد بر قلب پر زنگار خویش از گلابِ دل  بنوشانم و بی تابش کنم تا بگوید همچنان در پیش من  اقرار خویش وعده ها از عشق دادم تا چنان بیخود شود آن قدر که میکند اصرار بر انکار خویش شاه بیتی از غزل چون شد به نامش اینچنین عشق میزاید دوباره کودک اشعار خویش ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ببخشید دیر شد اشعارم را در وجودم ببین                                                              آنگاه که عطر تنت، در امواج گیسوانم‌ می‌‌پیچد و انگشتانت با هر تارش می‌نوازد آهنگ وصال                                                              من، زیر نگاه مردانه‌ات سراپا غزل می‌شوم تو، از ذوق چشمانم بیت، بیتش را سر خواهی داد؛ آواز عشق... بداهه ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
تا خیالاتش خیالم را نوازش می کند آتش اندیشه‌ام با آب سازش می‌کند کشتی دل گشته گم در ورطه‌ی دریای چشم ناخدای خسته از گرداب، خواهش می‌کند تا مردد می‌شوم از دل صدایم می‌زند شعرهایم با خدای او نیایش می‌کند شاعر از هرم نگاهش می‌تراشد واژه را واژه‌هایش چشمهایش را ستایش می‌کند کفر از رخسار او می‌بارد و اما هنوز کعبه چشمم صفا را فرش راهش می‌کند ✅️‌ عضو کانال 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_5771389400948680620.mp3
808.9K
گفت: 《 مرا رها کن، ترکم کن، فراموشم کن، من به جز درد سر برایت چیزی ندارم.》 گفتم: 《 تو بهترین اشتباه زندگی ام هستی، بهترین یاری که دارم، وفا دارتر از تو ندیده ام، تا جان دارم ترکت نمی کنم.》 صورت گل انداخته اش قرمزتر شد، خاکسترش را تکاندم و به لبها رساندمش و این بار محکم تر از قبل بوسیدمش. آوا؛ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_5771389400948680935.mp3
835.2K
به چشمانش خیره شدم دیدم او هم به من زل زده است دستی به صورتش کشیدم چشمانش بیشتر از قبل درخشید التماس چشم هایم را خواند و خود را در بغلم انداخت با دست پاچگی بغلش کردم و محکم به سینه ام فشردم. وقتی از خود جدایش کردم جای بوسه هایم بر صورت او و جای قاب چوبی اش بر بازوی من مانده بود. آوای انلاین؛ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹 اهل دلی همراه شو 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky