eitaa logo
کلبه ی شعر
1.9هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2هزار ویدیو
24 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خنده‌ آمد‌ روی لب ‌ باز‌ امّا...بگذریم‌ می‌کند‌ عکس‌ تو اعجاز‌ امّا...بگذریم‌ می‌شود‌ آیا‌ تو‌ را‌ دید‌ امّا‌ دل‌ نداد؟ پاسخ‌ دل‌ دارد‌ ایجاز‌ امّا‌ ...بگذریم‌ قبلترها‌ شور‌ می ریخت‌ چشمت‌ درغزل مانده‌ دفتر در پی‌ ات‌ باز‌‌ امّا‌ ...بگذریم‌ آسمان‌ آبی‌ شده‌ ‌ خورشید‌ هم‌ دلنشین‌ پُر‌ شدم‌ از شوق‌ پرواز‌ ‌ امّا ‌...بگذریم‌ می‌ شود همسایه‌ شد‌ با‌ چکاوک‌ در بهار با‌‌ قناری‌ خواند‌ آواز ‌ امّا‌ ...بگذریم. تا‌ تو‌ بودی ‌ باغچه‌ داشت‌ شوق‌ ‌ زندگی‌ بی‌ تو‌ شد‌ با‌ غصه‌ دمساز‌ ‌ امّا‌ ...بگذریم‌ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌ نماندی‌💕💗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آن قَدَر شعر نوشتم و نخواندی که قلم گفت این قدر،عبث، قامت ما را متراش 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
. بگو! کجا دلِ تنگم به راه افتادی؟ جواب داد حرم، کنجِ صحن آزادی دوباره خسته و تنها رسیده ام اینجا دوباره پای برهنه، به رسم اجدادی دوباره آمده ام خاکبوسی ات با دل دوباره سر به روی پنجره ی فولادی دوباره مثل همیشه به گوشه ی بامت_ _به من شبیه کبوتر تو دانه می دادی دوباره آمده ام تا قرار من باشی به گوشِ دل بنوازی ترانه ی شادی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای زندگی تن و توانم همه تو جانی و دلی ای دل و جانم همه تو تو هستی من شدی از آنی همه من من نیست شدم در تو از آنم همه تو 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هر پیله که با عشق شما باز نشد پروانه‌ی آماده‌ی پرواز نشد بی لطف و نگاه کرمت حضرت دوست دل لایق آسمان اعجاز نشد 🟩عضوکانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| آقاجان کاش میشد برگردی با داغت چشمامو تر کردی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هرگاه یک نگاه به بیگانه می‌کنی خون مرا دوباره به پیمانه می‌‌کنی ای آنکه دست بر سر من می‌کشی! بگو فردا دوباره موی که را شانه می‌‌کنی؟ گفتی به من نصیحت دیوانگان مکن! باشد، ولی نصیحت دیوانه می‌‌کنی ای عشق سنگدل که به آیینه سر زدی در سینه‌ی شکسته‌دلان خانه می‌کنی؟ بر تن چگونه پیله ببافم که عاقبت چون رنگ رخنه در پر پروانه می‌کنی عشق است و گفته‌اند که یک قصه بیش نیست این قصه را به مرگ خود افسانه می‌کنی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هرچه داریم از خدای صادق است شیعه زنده با عطای صادق است مد شده بازار گمراهی فروش بیمه هستیم،ازدعای صادق است... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔥سرباز🔥 🍀💚 دقیق تر به بهزاد نگاه کرد.پسر صادق و روراستی بود. -من پنج میلیون بهت قرض میدم.یه کار نیمه وقت هم برات پیدا میکنم.تو کار میکنی و پول منو پس میدی ولی مدرسه هم میری،قبوله؟ -ولی اینطوری خیلی طول میکشه پول شما رو پس بدم! -من یاد گرفتم آدم صبوری باشم. عابر کارت شو از جیبش درآورد و به بهزاد داد.رمزش هم بهش گفت. -شماره تلفن داری؟ -نه. -فردا یه سر به من بزن.ان شاءالله یه کار خوب برات پیدا میکنم. بلند شد،با بهزاد دست داد و خداحافظی کرد.بهزاد چند قدم رفت،برگشت و گفت: _چرا ازم نمیپرسی برای چی پول میخوام؟ -به من مربوط میشه؟ -چرا به من اعتماد میکنی؟ -چون قابل اعتمادی. بهزاد رفت ولی نمیتونست باور کنه کسی بهش اعتماد میکنه.به اولین خودپردازی که دید رفت.رسید رو گرفت و نگاهش کرد.مبلغ قابل برداشت:۱۰۰۰۰۰۰۰۰ریال پوزخندی زد و گفت: بیا،گفتم کسی به من اعتماد نمیکنه. مبلغ رو دوباره نگاه کرد، دقیق تر.ده میلیون تومن تو کارت بود. باورش نشد.دو تا خودپرداز دیگه هم رفت.درست بود.دو برابر پولی که لازم داشت. فکرهای مختلفی به سرش زد. اول میخواست بقیه پول رو پس بده.ولی با خودش گفت: _اون دیگه دستش به من نمیرسه.هیچ اطلاعاتی از من نداره که بتونه شکایت کنه... ولی اون به من اعتماد کرده... خب میخواست اعتماد نکنه. سه روز بعد علی در مغازه شو باز میکرد. یکی از پشت سرش گفت: _سلام. علی برگشت. -سلام بهزادجان،خوبی؟ بهزاد با اشاره سر گفت آره. علی متوجه شد که مردد بوده بقیه پول رو برگردونه ولی به روش نیاورد.رفت جلو و بهش دست داد.بعد بردش تو مغازه. -پول رو برداشت کردی؟ مشکلت حل شد؟ بهزاد کارت روی میز گذاشت و گفت: _پول نمیخوام. -با یکی درموردت صحبت کردم.مبل فروشی داره.بهش گفته بودم میری پیشش.دیروز سراغ تو گرفت.صبر کن الان باهاش تماس میگیرم. تلفن برداشت و شماره گرفت.آدرس مغازه رو به بهزاد داد و گفت: _الان برو پیشش که صحبت کنید،بعد برو مدرسه.بهش گفتم نیمه وقت میتونی بری. عابرکارت هم بهش داد و گفت: _تو پسر خوبی هستی.قرضه و تا قرون آخرش رو باید برگردونی. بهزاد بلند شد،علی رو بغل کرد و تشکر کرد. هفت سال از مرگ فاطمه گذشت. علی و زینب هنوز با حاج محمود و زهره خانوم زندگی میکردن.امیررضا و محدثه، یه دختر هفت ساله و یه پسر دو ساله داشتن.پویان و مریم هم دو تا دختر شش ساله و سه ساله داشتن. زینب نه ساله بود. هرروز از نظر اخلاقی بیشتر شبیه فاطمه میشد.به سن تکلیف رسیده بود و چادر میپوشید؛با حجاب کامل.دختر شیرین زبان و مهربانی که خیلی هم با ادب بود. هربار علی میرفت مسجد،زینب هم با خودش میبرد.علی جوانی سی و شش ساله بود که از نظر اخلاقی و ایمانی و عقلانی هرروز بهتر از روز قبل بود.هنوز هم خوش تیپ و خوش چهره بود، مخصوصا با تار موهای سفیدی که بین موها و ریشش کاملا مشخص بود.خیلی بیشتر از قبل دلتنگ فاطمه بود.همه متوجه بودن ولی کسی به روش نمیاورد. علی با بهزاد تماس گرفت، و برای کوهنوردی قرار گذاشت.بهزاد جوانی بیست و دو ساله بود.هم دانشجوی کارشناسی ارشد بود و هم کار میکرد.علی برای بهزاد همسر مناسبی پیدا کرد و کمکش کرد ازدواج کنه.با فرید نعمتی هم تماس گرفت و برای همون روز قرار گذاشت.فرید هم جوانی بیست و شش ساله بود. ساعت شش و نیم صبح بود. علی رسیده بود.قرارشون ساعت هفت بود.پنج دقیقه بعد از علی،بهزاد رسید. علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل همیشه.بهزاد گفت: _بریم بالا؟ -فعلا نه. -منتظر کسی هستین؟ -بله. فرید بهشون نزدیک شد، و به علی سلام کرد.علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل بهزاد. نوجوانی اومد و به علی سلام کرد.علی با محبت و مهربانی بغلش کرد؛مثل بهزاد. یکی یکی به جمع شون اضافه... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
در زندگی هیچ چیز💕 قیمتی تر و مهم تر از این نیست که قلباً در آرامش باشیم🐘 الهی همیشه قلبتون پر از آرامـش باشـه 💕 امـیـدوارم اون اتفـاق قشنگ🐘 که منتظرشید براتون بیفته ،یه خبر خوش💕 یه دلخوشی بزرگ🙏 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ پُراز آرامش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیایش صبحگاهی خـدایـا 🙏 امروز در رحمتت را به روی  تک تک دوستان و عزیزانم بگشا بهترین احوال  بهترین لبخندها بهترین نعمت ها و بهترین عاقبت را نصیبشان بگردان # آمین 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊السلام علیک یا امام جعفر صادق (ع) ز غربتش چه بگویم کـه سینه‌ها خون اسـت برای صادق زهرا مدینه محزون اسـت دلم دوباره بـه یاد رئیس مذهب سوخت کـه داغ غربت لیلی حدیث مجنون اسـت 🥀 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من آشنای کویرم، تو اهلِ بارانی چه کرده‌ام که مرا از خودت نمی‌دانی؟ مرا نگاه! که چشم از تو بر نمی‌دارم تو را نگاه! که از دیدنم گریزانی من از غم تو غزل می‌سرایم و آن را تو عاشقانه به گوشِ رقیب می‌خوانی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مدینه بوی دود آید دوباره وای من... خانه جعفر(ع) چو زهرا(س) غرق آتش گشته است حضرت صادق(ع) شده مسموم از زهر عدو بی رمق از این ستم آقا آهش گشته است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
روزی که این‌چنین به زیبایی آغاز می‌شود، از برای آن نیست که در حسرتِ تو بگذرد! تو باد و شکوفه و میوه‌ای، ای همه‌ی فصولِ من! بر من چنان چون سالی بگذر تا جاودانگی را آغاز کنم ... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ما شیعیانِ راهِ تو هستیم صادِقا!.. با عشق،عهدِ جاریه بستیم صادقا! ما اهل ایستادگی و مرد چاره ایم! پیمانِ عشق را نگسستیم صادقا افسوس،گرد غم به دلِ ما نشسته است! ما بی تو،در شکار شکستیم صادقا! روزی که از مدینه صدای مَلَک رسید دردا که از مُکاشِفه رستیم صادقا غربت فقط، صدای شما را شنید،آه ننگا به ما که ننگ پرستیم صادقا! امروز چشم های جهان سمت قائم است ما بر مدار مهرِ اَلستیم صادقا آری هوا،هوای غریبی ست در جهان در انتظار نور،نشستیم صادقا! از نسل پاک شیر خدایی،علیمِ دهر! ای شاه،ما ز جام تو مستیم،صادقا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارغوان می‌بینی؟ به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند... مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را آخر قصه شنودن را پشت این پنجره‌ی بسته هنوز عطر آواز بنان مانده است شهریار اینجا شعر نقاشش را خوانده است آن شب افشاری با کسایی و قوامی و ادیب تا قرایی و فرود وان درآمد از اوج شجریان، لطفی چه شبی بود، دریغ زندگی روی از این غمکده گردانیده است ارغوان در و دیوار غریب افتاده، چه تماشا دارد؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
«شیعه جعفری» در مذهب ما شیـعهٔ صادق باشید همـواره بـه دنـبـال حقایق باشید هر جا سخن از عشق و صفا آوردند یـاد آور گـل هـای شقایق باشید یا درپی خوشبختی لحظه های ناب هـر ثـانیـه ، ساعت و دقـایق باشید تعریف شـما بـه هـر کـجا می کردند بـایـد بـه حقـوق گـفـته لایق باشید دریا دلی طوفان بـلا در پـیش است در مـوج بـلا سـوار قایق باشید خواهی به سعادت وشهادت برسید باید بـه خداونـد خود عاشق باشید 🟩‌ عضو کانال سالروز شهادت مظلومانه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، رئیس مذهب شیعه جعفری بر تمام شیعیان و یاران امام زمان (عج) تسلیت و تعزیت باد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky