شعری تقدیم به آقا موسی بن جعفر علیهالسلام🌹🖤
بار هفتم که کعبه میچرخید
دور زندانی از پرستوها
باد با خود به شهر می آورد
خنکای نسیمی از دریا
آه زنجیر پیر میدوزد
پای من را به شعر انگاری
آه سنگین وسخت میمیرم
زیر غلهای خسته از گرما
آه انگار درسجود خود
میخورد خشم، خشم پنهان را
آه خورشید صبر او میدوخت
آسمان را به دشت این صحرا
باورش نه هنوز هم سختست
اینکه دردخمه ای اسیر شود
او که یک عالمست حیرانش
اوکه یک گوشه چشم او با ما
باید اینبار روضه خوان با ما
قصه ی غصه ی تورا گوید
باید اینبار باگریزی نو
برود سمت روضه ی سقا
آه با تشنگی چه میکردی
با کویری که پیش رویت بود
وقت جان دادنت نبود کسی
که بگیرد به دامنش آیا
آن سری را که بارها لرزید
زیر بارانی از مصیبتها
آن سری را که در عزای سری
گریه میکرد گوشه ای تنها
من عزادار چشمهای توام
پسرت باخبراز این رازست
گوشه ای از حرم نشستم با
گریه هایی که میشود رسوا
شعر های مرا جواب دهید
نامه هایی که سخت بی تابند
نامه هایی که درحرم افتاد
شعر هایی که خسته از دنیا....
#اکرم_توکلی
#بابالحوائج
#امام_موسیبنجعفر_علیهالسلام
#شاعران_آئینی
💠 @shaeranehowzavi