eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
158 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
به گوشه ی چادرِ مادر عاشورا... که در لغزندگی دست های غدیریان،کربلا را دید... زنانه های غدیر....به روایت آب ...🌹 ( به اعتبار حضور حضرت زهرا در غدیر و بیعت زنان با حضرت علی علیه السلام به شیوه ی دست گذاشتن در ظرفی آب..) رسید نوبت بیعت به بانوان غدیر شنید واژه ی " مولای" را مکرر، آب به بیعتی ابدی دست ها فرو می رفت کنار دستِ یداللهیِ "علی" در آب نشست آینه ای، روبروی آینه ای شب و... هوای خوش برکه و... تبلورِ ماه که:" روی بیعت زهرا،حساب دیگر کن" من و ادامه ی این راه سخت...بسم الله.." کنار برکه در آن وقت شب،دوتا کودک شبیه خوانِ نخستین شبِ غدیر شدند به روی تخته ی سنگی -که حکم منبر داشت- میان بادیه،پیغمبر و امیر شدند.. دو دست در گذرِ نور ماه،بالا رفت نسیم،در کف دستانشان پناه گرفت یکی شبیه به بابابزرگ،حرفی زد و سایه های شب دشت را گواه گرفت.. به حکم آیه ی"اکملتُ دینکم"می گفت: "که بعد من تو امیری..تو رهبری...راهی" که در اطاعت امرت،مباد کج تابی که" در رعایت حقّت،مباد کوتاهی"..! میان ظرف بزرگی که آب،بیعت داشت در ان سکوت فراگیر،ماه می لغزید به روی پست و بلند مسیر،در دل دشت چقدر پای نیفتاده راه،می لغزید... زن ایستاد و نگاهی به ظرف آب انداخت به عهدهای نشسته بر آن گواهِ زلال زن ایستاد که:" ای قول های لغزنده"! زن ایستاد که: " ای دستهای خیس محال"! "غدیر اگر نشد از گاهواره ها جاری بسا سراب شود از کناره ها جاری! و قطره قطره ی چرکآبه های مرگ اندود شود ز بستر دارالاماره ها جاری! تحجّری که در آن جز جمودِ ماندن نیست شود ز مأذنه ها و مناره ها جاری! به پای رفتنتان سنگلاخ می بارد و تازیانه به دست سواره ها جاری! شما که دامنتان نردبان معراج است! مباد در برتان جز ستاره ها جاری! به پشت قامت مردانتان نهان نشوید اگر شدند فقط در نظاره ها جاری! ردای سبز خلافت،سکوت اگر نکنید کجا شود به تن بی قواره ها جاری؟ اگر که شیرزنانه به کوچه خیمه زنید کجا شود ز سرایی شراره ها جاری؟ مشخص است به "اَکملتُ" پشت پا زده اید اگر که دین شود از نیمه کاره ها جاری! علی حقیقت دین است،آمِنوا بِعَلی! که رمزهاست درون اشاره ها،جاری! غدیر اگر نشد آویز گوش کودکتان زلال خون شود از گوشواره ها جاری! مباد بر سر بازارتان شود یک روز به نی،نمونه ی مال التجاره ها جاری! گواه بیعتتان آب شد که مَهر من است گواه بیعتتان در هزاره ها جاری!... اگر گذشت و گذشتید از حقیقت ما شدند اگر همه جا "استعاره" ها جاری قسم به کاسه ی آبی که پیش روی شماست مباد عطش به لب ماهپاره ها جاری..." وزید بادی و ظرفی شکست و آبی ریخت وزید بادی و دستار کودکی افتاد دری شکست و همه قفل ها طلسم شدند کلونِ ساده ی درها یکی یکی افتاد به پشتوانه ی قول شکسته بود،آری! لگد، که نظم "در" و "میخ" را به هم می ریخت چقدر روی زنان باز کرده بود حساب؟ کسی که وسعت تاریخ را به هم میریخت.. غدیر، پرسش تاریخ بود از تاریخ " چه شد که راهِ نشان داده را خطا رفتند؟" که:" مردهای مردّد به جای خود،اما زنانِ شاهد آن ماجرا،کجا رفتند؟! نشست آینه ای، روبروی آینه ای شب دهم،به بلندای تَل،تبلور ماه که:"روی بیعت "زینب"، حساب دیگر کن! من و ادامه ی این راه سخت...بسم الله.." @shaeranehowzavi