eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
158 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 اربعینی گذشت و مشکی را از تنت کنده ای پر از اندوه حاجتی مانده آخرین فردِ کربلایی انجمن بشوی باز ایام آخر صفر است روی تقویم یک شماره ی سرخ می روی تا دوباره با اندوه متوسل به پیرهن بشوی کوچه ها غرق پرچم مشکی خیمه و روضه هر کجا برپاست از تمام تعلقات زمین باید اول جدا و من بشوی صبح و شب داده ای سلام حسین (ع) گشته ای مرغ جلد بام حسین (ع) کاش می شد که زائر حرمِ شاه و ارباب پاره تن بشوی در خودت غرقی و به چشمت اشک یک نفر می رسد بفرما چای دست در دست هم زمین و زمان وارد روضه ی حسن(ع) بشوی ای فدای غریبی ات آقا شاهد کوچه و غم و سیلی که رقم خورده قصه ی تقدیر تیر بارانِ در کفن بشوی او که یک عمر خورده خون جگر ریخت در طشت، پاره های جگر او که مسموم زهر زن شده است خواست امشب که سینه زن بشوی یک دلت کربلا و عشق حسین (ع) یک دلت اشکبار داغ حسن (ع) مانده ای از غم درون دلت با که اینبار هم سخن بشوی همچنان گیج و مات و مبهوتی می زند روی شانه ات دستی عازم کربلا شدم باید همسفر در طریق من بشوی... @shaeranehowzavi
🥀 بیشتر از هر کسی جود و کرم دارد حسن در سرای خود خدم دارد ، حشم دارد حسن بیشتر از نوکران و از غلامان سیاه از ملائک در سرای خود خدم دارد حسن @shaeranehowzavi
غزل غریب در خانه ات غریبه و در کوچه ها غریب هرگز نبوده هیچ کسی در دو جا غریب   نامرد بود و شیشه ی عمر ترا شکست در خانه ات گذاشت تو را آشنا غریب  می خواستم که نام ترا بر لب آورم دستی ولی گذاشت ردیف مرا: غریب از تو گدا رسید به دولت ولی دریغ در ملک خویشتن، شدی ای پیشوا غریب بودند آشنا همه در کوچه با شما ماندی کنار مادر خود، پس چرا غریب؟   دستان سنگ خورد به آیینه، خرد شد افتاد مادرت به زمین بی هوا ، غریب   دیدم مدینه را شدم از اشک،آبشار ریحانه بود پیش رسول خدا غریب در باغ مصطفی،گل تو خاک می خورد پیچیده است عطر تو در این فضا غریب  پرپر شدی و تشت،ترا در بغل گرفت مادر به گریه گفت عزیزم: بیا غریب! نه گنبدی، نه صحن و سرایی، نه زائری مثل بقیع هست مگر کربلا غریب؟ صبح دوشنبه، قبل سلام علی الحسین گویم ترا به گریه، سلام علی غریب  @shaeranehowzavi
🥀 «باران حُسن» میان ماه مبارک چه نوربارانی! به آسمان و زمین شد چه حُسنِ احسانی! ملاحت است که می ریزد از رخی چون ماه شکوه چهره ی او جذبه ی رسول الله به شادباش ملائک به خانه آمده اند به شوق مسئلتی، عاشقانه آمده اند پیمبر آمد و در گوش او اذان را گفت و با نگاه به چشمان آسمان ها گفت: «به انتخاب خداوند نام او حسن است هزار شکر که او میوه ی وجود من است» در اوج کودکی اش داغ های سنگین دید ز روضه های مگویش دل زمین لرزید نشد که یک دل سیر از فراق گریه کند از آن جسارت و‌ آن اتفاق گریه کند اگرچه سرو جوانان اهل جنت بود میان مردم شهرش اسیر غربت بود دریغ کاش که ایمان شهر محکم بود... دریغ در دل شان خوی ابن ملجم بود... صدای سکه ی داروغه مست شان می کرد تصاحب دو سه تا پُست پَست شان می کرد دریغ، دور و برش یار راستین کم بود وگرنه شیر جمل در نبرد محکم بود اگرچه سهم کلاغان زبان درازی شد برای ماندن ریشه به صلح راضی شد به نورْ چشمیِ خورشید سم خورانیدند هزار آینه تکثیر شد نفهمیدند قسم به قاسم و شیرینی شهادت او که رفته است به بابای او رشادت او به قتلگاه شتابان رسید عبدالله از آن عموی رشیدش چه دید عبدالله؟ غروب واقعه حُسن حَسن نمایان بود چو ماه، فاطمه بنت الحسن درخشان بود شبیه زینب کبری بزرگ بانویی که جز به سمت امامش نمی رود سویی سر حسین به نی بود و باقی سر ها اسیر شام بلا می شدند دخترها غروب واقعه داغ دلت دوچندان شد خوشا دلی که به نام غمت پریشان شد خوشا به نور نگاهی که بر تو گریه کند بلند مرتبه شاهی که بر تو گریه کند میان واقعه وقتی عطش جگر سوزاند نشست حضرت ماهی که بر تو گریه کند مصائب تو‌ به چشمان مرتضی آمد که سر نهاد به چاهی که بر تو گریه کند هزار آه درون دلم هدر شده است زهی سعادت آهی که بر تو گریه کند در این تصنعِ بازار حُسن داده دلم به حُسن ناب گواهی که بر تو گریه کند هزار شکر خدا را  که کوه غم را دید و اذن داد به کاهی که بر تو گریه کند @shaeranehowzavi