eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
626 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
168 ویدیو
11 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
من حال پس از سقوط را می‌فهمم آشفته‌ام این خطوط را می‌فهمم برگشته‌ام از بهشتِ بین‌الحرمین آدم شده‌ام... هبوط را می‌فهمم @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوای شهر بارانی است برگرد نفس در سینه زندانی است برگرد به دستان تو محتاجیم مهدی! که دنیا در پریشانی است برگرد «»💚 @shaeranehowzavi
هر چند که چشم اشک باری داریم از زخم زمانه یادگاری داریم می آیی و ما دوباره جان می گیریم دلخوش به همینیم ، بهاری داریم السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) @shaeranehowzavi
از طعنه ی نامرد بدم می آید از خنده ی بی درد بدم می آید از بس که نیامدی به ما می خندند از گفتن برگرد بدم می آید @shaeranehowzavi
🌹 دیوانه چو دیوانه ببیند چه بگوید اینها همه زیر سرِ سودای حسین است آتش زدن آب و دَم آوردن آتش اینها هنر مردمِ صحرای حسین است بالا برود با سرِ افکنده‌ی خورشید بر نیزه چه جای سرِ بالای حسین است @ashareamirhosienhedayati
محمدعلی بهمنی درگذشت 🔹عباس سجادی سخنگوی ستاد پیگیری وضعیت حال استاد محمدعلی بهمنی دقایقی قبل خبر درگذشت این شاعر بزرگ را داد. 🔹به گفته او علی رغم اینکه در آخرین لحظات پزشکان تلاش کردند با احیای قلبی وضعیت حال استاد را به پایداری برسانند اما پس از دوبار احیای قلبی این مهم میسر نشد و استاد محمدعلی بهمنی حوالی ساعت ۲۳ امروز جمعه نهم شهریور ماه آسمانی شد. 🔹زمان آیین تشییع این شاعر بزرگ معاصر  در تهران و تدفین او در بندرعباس طی اطلاعیه‌های بعدی به اطلاع عموم خواهد رسید. روحشون شاد فاتحه‌ای قرائت بفرمایید🖤
دل‌تنگِ خود اگرچه نزد شما، تشنه‌ی سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت، من بودم دلم برای خودم تنگ می‌شود، آری همیشه بی‌خبر از حال خویشتن بودم... غریب بودم و گشتم غریب‌تر؛ اما دلم خوش است که در غربتِ وطن بودم @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻محمدعلی بهمنی، شاعری که موسیقی ایران مدیون اشعار فاخر و زیبای اوست. 🔹باهم چندتا از این موسیقی‌های خاطره‌انگیز رو بشنویم: @shaeranehowzavi
به رسم بدرقه تقدیم به استاد فصل سکوت، فصل تماشا شدن رسید گم‌گشته‌ای به لحظهٔ پیدا شدن رسید آن خلوت‌آشنا که گذشت از خیالِ جمع کم‌کم به خط آخر تنها شدن رسید پرواز را کشید در آغوش و صبح زود بال‌وپرش به پنجرهٔ وا شدن رسید یک آسمان پرنده، قفس را شکست داد یک دشت رازقی به شکوفا شدن رسید آهسته گفت: «ای تن زخمی! تمام شد! آرام باش! وقت مداوا شدن رسید» لبخند زد، اشاره به دالان مرگ کرد پیکی که با بشارت احیا شدن رسید در گوش خاک، زمزمه‌ای شاعرانه ماند از رودخانه‌ای که به دریا شدن رسید دفتر پر از ترانه و دیوان پر از غزل اینگونه کارنامه به امضا شدن رسید @shaeranehowzavi
بارانی وبی قرار و عاشق چشمم در تاب و تب مرگ دقایق چشمم هستی همه جا و در تماشای رخت یک عمر نبود و نیست لایق، چشمم @shaeranehowzavi
من آن رودم که بر رخساره از دریا نشان دارم ببین از شور لبریزم که شوقی بیکران دارم نه از دریا گریزانم نه پابند بیابانم که از یاران بارانم خبر از آسمان دارم اگر پاییزم و سردم اگر آیینه دردم امید زندگی دارم به قدری که توان دارم جهانی را بگیر از من، ولی تنهایی ام را نه که در این خلوت خاموش خود شور جهان دارم به شهرت کی فروشم گوشه تنهایی خود را پر از فقرم چه کاری با دکان این و آن دارم نگاهم روزه دار است و رضایم روزی حق را غلام شاه مردانم کجا اندوه نان دارم امیر مردم شهرم به الطاف امین الله که از آیین ایشان است ایمان، در امان دارم زمان رو به سرازیری زمین لبریز درگیری مرا هرگز هراسی نیست، یاری مهربان دارم هجوم هجمه‌ها هرگز مرا از پا نیندازد که ایمان بر ظهور حضرت صاحب زمان دارم چنان شیرین شده کامم ز شهد نام آن خسرو که شوری در زمین دل به شوق جمکران دارم نگاه لطف او بوده همیشه شامل حالم که از الطاف چشمش بود اگر طبعی روان دارم مخواه از من که بیش از این برایت راز دل گویم بماند آنچه با مولای عالم در میان دارم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 برافراشتن پرچم تسلیت سالروز رحلت پیامبر اعظم (ص) در حرم مطهر حضرت علی(ع) در نجف اشرف/آستان مقدس علوی @qomirib
می‌نویسم "یا حسن"، حُسنِ ختامش با خودت بر لبم ذکر تو را دارم، دوامش با خودت لحظه‌های عُمر خود را می‌سپارم دست تو از سلام زندگی تا والسلامش با خودت از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن زخم آوردم برایت، التیامش با خودت باز هم بال خیالم تا بقیع‌ات پَر کشید من کبوتر می‌شوم یک روز، بامش با خودت سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟ اینکه باشد لحظه‌ی مرگم کدامش، با خودت! از کریمان کم طلب کردن که کفرِ نعمت است حاجتم را هم که می‌دانی، تمامش با خودت... علیه‌السلام @shaeranehowzavi
ما زخم چشیده از هزاران تبریم ما فخر مذاهبیم و اثنی عشریم در سینـه ی ما امید جریان دارد مـا منتظران مهـدی منتظریم @shaeranehowzavi
می خواست بنا کند نظامی مثل پدران خویش، محکم واقف به امور مسلمین بود در امر خلافت او مصمم بیگانه نبود گرچه با جنگ با صلح قیام دیگری داشت با سستی دوستان، مگر او جز مهر مرام دیگری داشت؟ فرمانده فریب خورد و برگشت با مکر معاویه چه آسان لشکر پی خدعه رفت و مولا مجبور به صلح بود آنسان زنجیره ظلم تا کجا رفت با جعده قرار دیگری داشت با دادن وعده ای دروغین آن روز شکار دیگری داشت از دامن مکر فتنه برخاست زن وسوسه شد به دست شیطان در خانه خود غریب بودی ای ماه مدینه! ای حسن جان! تابوت به تیرها درآمیخت اما نشکست باورت را حیف از تو کریم آل طاها دنیا نشناخت محضرت را دور از تو کلام مرد شامی وقتی که به لطف می نوازی هر کس که ترا شناخت فهمید مولای کریم و چاره سازی ای ماه مدینه دیده بودی پاییز جهان مادرت را آن روز میان کوچه خواندی غمهای نهان مادرت را با چاه همیشه راز می گفت نجوای علی شنیدنی بود ای شاهد دستهای بسته پیشینه کوفه دشمنی بود زینب چه کند از این همه داغ تنها نگذار خواهرت را بعد از تو حسین هم غریب است کشتند عزیز مادرت را دریای کرامت ای حسن جان! با حُسن تو می شویم دمساز دنیای سخاوت ای حسن جان! ما را به حدیث حُسن بنواز @shaeranehowzavi
هدایت شده از فلانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️فضا سازی در شعر ▪️بیان نمادین ▪️پردازش هنری ▪️تداعی شاعرانه ▫️نقد و بررسی غزلی از خانم در رثای ▫️ توسط استاد جلسه ۲۴۵ ▫️سه شنبه ۲۳ مرداد۱۴۰۳ بخش دوم 🔸حلقه شعر ولایی فرات @foratpoem
من اگر دیر آمدم بغضی میان راه بود در مسیرم سیل اشک و تندبادِ آه بود. با امید دیدنت معنای سختی ساده شد گرچه دوری از تو هر روزش هزاران ماه بود @shaeranehowzavi
🔹زمینه شهادت پیامبر(ص) https://eitaa.com/javazenokari/3265 🔹نوحه سنتی شهادت امام مجتبی علیه‌السلام https://eitaa.com/javazenokari/3267 🔹شور امام حسین علیه‌السلام https://eitaa.com/javazenokari/3269 @shaeranehowzavi
وزیده باد غم از شهر عشق زاهدها کمر شکسته ز داغِ شهیر شاهدها عروج ختم رسل در مه صفر آمد خوشی و راحتی دخترش به سر آمد فلک به داغ عظیمی دچار شد یاران رسیده سیل دمادم ز دیده‌ی باران فلک ز شهر مدینه، عجب گلی چیده چه روزگار سیاهی جهان به خود دبده شکست قامت دین از فراق خونبارش به خون نشسته دو چشم تر گهربارش نشاط از دل زهرای اطهرش پر زد همان زمان که ملک بهر بردنش دَر زد میان موج مصائب، نمانده ساحل امن شکسته زورق ایمان، ز قلب خون حسن ز پاره‌های دلش پاره قلب زینب شد ورق ورق ز غمش آیه‌های مصحف شد @shaeranehowzavi
کسی که درد و بلای عظیم می گیرد همیشه روضه برای کریم می گیرد همان که ثروت خود را دوبار بخشیده است و باز تا صف محشر سهیم می گیرد به جای زائر کویش همیشه بوسه ی ناب ز روی خاک مزارش نسیم می گیرد دو نیمه ی دل عاشق، حسینی و حسنی است به وقت ذکر حسن(ع)،هر دو نیم می گیرد دلی که تنگ حسن(ع) می شود در این وادی سراغ مرقد عبدالعظیم(ع)می گیرد خوشا به حال کسی که برات کرب و بلا به جای کنگره ها از کریم می گیرد...! @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ادبی-اشراق
🔶محفل شعر 《اشک و غربت》 🔶از سلسله نشست های ماهانه «حجره های ساحلی» 🔶با شعرخوانی شاعران برگزیده 🔶با حضور : دکتر حسین محمدی مبارز 🔶با اجرای: سیدمحمدجواد شرافت 🔷زمان: پنجشنبه، 15 شهریور ماه 1403، ساعت 17 🔷مکان: قم، خیابان شهدا (صفاییه)، نبش کوچه 17، معاونت فضای مجازی و هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی، سالن سینما اشراق 🔸اداره هنرهای ادبی، معاونت فضای مجازی، هنر و رسانه دفتر تبلیغات اسلامی @eshragh_adabi
آقای غریب ما رضا جان الغوث ای نور خدا، همیشه تابان الغوث از جور زمان به تو پناه آوردیم ای نور ولا شاه خراسان الغوث @shaeranehowzavi
بسم الله الرحمن الرحیم «کلاغو» ۸دوبیتی به‌هم پیوسته رضوی «کلاغو» روی کاجی خسته‌خسته سیاه و زشت و لنگ و پاشکسته به سمت کوه مشهد پر کشیدن کبوترهای چاهی، دسته‌دسته... نشست‌و شُست بازم جامه‌هاشو گرفت عطر عجیبی شامه‌هاشو نشست‌و هی‌نوشت‌و هی‌نوشت‌و... کبوترها نبردن نامه‌هاشو... یه‌شب آخر هوایی شد «کلاغو» پر از شوق رهایی شد «کلاغو» درخت کاج رو ول کرد و کوچید دلش گنبدطلایی شد «کلاغو» شبی با عطر شب‌بو، رفت مشهد رها از هر هیایو، رفت مشهد صدا پیچید بین کوچه‌باغو خبر اومد کلاغو رفت مشهد شب سرما و باد افتاد رو خاک دلو ازدست داد، افتاد رو خاک هفت‌هشتا چرخ زد بالای گنبد دم «باب‌الجواد» افتاد رو خاک فقط یه‌شاخه بیدُ یاد داره هوای صبح عیدُ یاد داره میگه چیزی نمی‌دونه «کلاغو» فقط دستی‌سفیدُ یاد داره یه‌چیز دیگری شد تو خراسون سفید پاپری شد تو خراسون همش زیر سر باب‌الجواده «کلاغو» کفتری شد تو خراسون شده حالا سر و سرور «کلاغو» گرفته لونه بالا سر «کلاغو» شنیدن کی بود مانند دیدن؟ شده طوقی، شده پاپر «کلاغو» کانال اختصاصی شعر و مقاومت پایداری https://eita.com/sheremoghavemat