eitaa logo
🍃 شاعران حوزوی 🍃
627 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
193 ویدیو
12 فایل
🌏خبرگزاری‌ها، نشریات، و کانال‌ها در مناسبت‌های دینی و ملی به دنبال اشعار حوزویان هستند و اینجا گنجینه شعر آن عزیزان است. 🍃ارسال اشعار و احوال شاعران به 🍃مدیر شاعران حوزوی @mahta_sa 💠 #شاعران_حوزوی 💠 @shaeranehowzavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹🌹 هر کسی آمده مأیوس نرفت است نا امید از حرمِ طوس نرفت است لذّت از زندگیِ خویش نَبُرده آن که یکبار به پابوس نرفت است به ضریحِ تو زدم بوسه هنوزم طعمِ شیرینیِ آن بوس نرفت است هیچ جا جز حَرَمَت شاه خراسان زائرت سجده ی مخصوص نرفت است لحظه ی تلخِ خداحافظی از تو... مثلِ یک وحشتِ کابوس نرفت است باز شب ، خوابِ حرم دید کسی که صبح ها... می خورد افسوس نرفت است @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹     دوست دارم موج باشم راهی دریا شوم چون کبوتر ، زائر بارانی آقا شوم دوست دارم کنج خلوت در شبستان شما در حریم امن صحنت آهووانه جا شوم اشک را مرهم نهم بر آتش داغ وجود بال بگشایم بسویَت ، راهی آنجا شوم بالهایم گرچه بشکسته زِ انبوه گناه دستگیرم می شوی تا لایق معنا شوم ؟ در نشیب زندگی دلخسته گشتم یا رضا! دست خالی آمدم لبریز از صهبا شوم وای از روزی بگردانی نِگه از روی من در حباب نخوت و حُبّ جهان ، رسوا شوم روسیاهم ، دور از صحن و سرایَت بوده ام نور می پاشی به قلب و دیده ام بینا شوم؟ در میان این همه زائر که باشد هموطن دوست دارم یک نظر با تو رضا تنها شوم @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 خوردم به درب بسته و درب حرم باز است لطفت برای درد و دل ها یک سرآغاز است لقمه به لقمه از دو دستت حاجتم دادی دست همان بد...این خودش یک فصل اعجاز است تابوت عهد ما ضریح با صفای تو است آیه به آیه لطف تو دارالشفا ساز است اینجا در و دیوار و فرش و آب و گلدان ها از دید کفترهای نذری مثل گل،ناز است بدبخت آن قلبی که اصلا فکر ماندن نیست بدبخت آن فکری که در سودای پرواز است پیش تو باید پای رفتن ها فلج باشد آیینه های خانه ات صندوقچه راز است ای صاحبِ خانه ، همیشه خانه ات آباد خوردم به درب بسته و درب حرم باز است @shaeranehowzavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🌹🌹🌹 الرّضا ( أَفْضَلُ مَا یُقَدِّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ مُحِبِّینَا وَ مَوَالِینَا أَمَامَهُ لِیَوْمِ فَقْرِهِ وَ فَاقَتِهِ وَ ذُلِّهِ وَ مَسْکَنَتِهِ أَنْ یُغِیثَ فِی الدُّنْیَا مِسْکِیناً مِنْ مُحِبِّینَا مِنْ یَدِ نَاصِبٍ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ یَقُومُ مِنْ قَبْرِهِ وَ الْمَلَائِکَهًُْ صُفُوفٌ مِنْ شَفِیرِ قَبْرِهِ إِلَی مَوْضِعِ مَحَلِّهِ مِنْ جِنَانِ اللَّهِ فَیَحْمِلُونَهُ عَلَی أَجْنِحَتِهِمْ وَ یَقُولُونَ طُوبَاکَ طُوبَاکَ یَا دَافِعَ الْکِلَابِ عَنِ الْأَبْرَارِ وَ یَا أَیُّهَا الْمُتَعَصِّبُ لِلْأَئِمَّهًِْ الْأَخْیَارِ. امام رضا (سلام الله علیه وآله)فرمودند: بهترین توشه‌ای که شخص دانشمند دوستدار ما برای روز فقر و نیاز و ذلّت خود ذخیره می‌کند، حمایت علمی از دوستان ناتوان ما، و نجات ایشان از چنگال دشمنان خدا و رسول او است. [در این صورت] وقتی از قبر برخیزد صفوف فرشتگانی را مشاهده می‌کند که از محلّ قبر تا جایگاهش در بهشت برین صف کشیده‌اند، و او را با بالهای خود بلند نموده و به عمارت مخصوصش در بهشت حمل کرده و به او می‌گویند: آفرین بر تو! خوش باد تو را، ای کسی که دشمنان خوبان را مقهور ساخته و از ائمّه‌ی اطهار (علیهم السلام)خود حمایت و طرفداری می‌نمودی! بحارالانوار جلد ۲ ص ۱۱ اسعدالله ایامکم🌹 @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 هرجلوه گری ظاهر و باطن دارد در مزرعه اش تخم بدی می‌کارد فریاد بلندگوی رضا میگوید : گرخوب شوی حس خدا می بارد @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 رفتیم و برگشتیم از مشهد به ظاهر اما دلم جاماند در صحن و سرایش با من چه کرده، او در این دیدار کوتاه آه از خیابان طبرسی، کوچه‌هایش سوغات مشهد عشق بود و بی‌قراری حالا سلامش می‌کنم هر روز از دور تا چای‌مان شیرین شود با خاطراتش قدری نبات آوردم از بازار سرشور مثل خودش گرم است آری، گرم و گیرا چای حرم، چای حرم، چای حرم آه مِی، بود یا چایی نمی‌دانیم، اما سرمست بودم در جوار حضرت ماه سرمست بودم عصرها در باغ رضوان با چای‌ریزان غمش در چای‌خانه هم گریه می‌کردم ز شادی در حضورش هم گریه می‌کردیم آنجا کودکانه از آسمان آبی آنجا نگویم مشهد به سقف آسمان نزدیک‌تر بود در محضر خورشید شب جایی ندارد تا چشم بر هم می‌زدی وقت سحر بود جانم حرم، جانم حرم، جانم حرم آه آنجا برای عشق‌بازی جای خوبی است با رأفت سلطان گدا دیگر گدا نیست آری به تنهایی حرم دنیای خوبی است آقا نرفته باز دلتنگت شدم آه جلدت شدم مثل کبوترهای تنها نگذار طولانی شود دیدار بعدی آقا دوباره جان حیدر، جان زهرا برگشتم از مشهد دل دیوانه جا ماند مثل کبوتر روی سقاخانه‌هایش بگذار باشد قابل او را ندارد عاشقترم کرده‌است، جان من فدایش سلطان خوبی‌هاست، شاه خوب‌ها اوست پاک است با او فکر آدم از بدی‌ها ای کاش تا هستید قدرش را بدانید ای خوش به حال حال‌تان ای مشهدی‌ها آه از وداع آخرم با گنبد او ای کاش او هم گاه پیش ما بیاید گفتم که او هم بشنود دلتنگی‌ام را این بند آخر را نوشتم تا بیاید @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 دل در گرو ذکر خدا بوده و باشد جان در صدف عشق شما بوده و باشد گیسوی دلم بسته به لبخند لطیفت دستم همه آن، سوی دعا بوده و باشد گر در تن من جان و حیاتی است از اینجاست این تن همه جا، زیر کساء بوده و باشد هر چند که این خانه بنایش به زمین است خاک حرمش بال سما بوده و باشد ایوان طلایش همه آیینه‌ی نور است آهوی حرم، شاه و گدا بوده و باشد جایی که کبوتر ز صفا خانه گزیند دارالکرم و دار شفا بوده و باشد گم کرده ره اندر حرمت راه بیابد دل خسته در این خانه رها بوده و باشد آقا به غریبان به خدا صبح امیدی نام تو غریب الغربا بوده و باشد من باز در این کنج حرم گوشه نشینم بیچاره دمادم به سرا بوده و باشد ای کاش که اندر صف عشاق تو باشم اسمی ز من اندر شهدا بوده و باشد از کودکی اندر حرمت خانه گزیدم عمرم همه مدیون رضا بوده و باشد این خواهش سبزی است که تا روز قیامت با یوسف زهرای شما بوده و باشد @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 ای باور مقام تو ایمان مؤمنین وی آیه‌های عشق تو قرآن مؤمنین ای جذبه‌های مهر تو در فطرت همه وی کیمیاگری تو برهان مؤمنین ای با قبول امر تو از خود رها شدن کامل‌ترین تجلّی عرفان مؤمنین ای آن‌که هست بین تمامی فرقه‌ها از آنِ پیروان تو عنوانِ «مؤمنین» ای شرط دلپذیر امان از عذاب‌ها حصن تو تا همیشه نگهبان مؤمنین ای آن‌که آشیانۀ تو، گر کَرَم کنی باشد رواق منظر چشمان مؤمنین ای همجواریت همۀ گرمی حیات دوران دوری از تو زمستان مؤمنین ای زلف حوریان، حرمت را غبارگیر وی خاکروب صحن تو مژگان مؤمنین ای پیر خضر! آبخوری‌های مرقدت در پشت پرده چشمۀ حیوان مؤمنین ای شمسه‌های سقف بلند رواق تو سیاره و ستارۀ کیهان مؤمنین همسایه با تو بودن و میل بهشت عَدن مصداق کاملی‌ست ز کفران مؤمنین آموزه‌های ناب تو انگیزۀ قلوب اندیشه‌های توست در اذهان مؤمنین در روزهای داغ بلا، سایه‌ات پناه در شام شبهه، نور تو فرقان مؤمنین فیروزه گر به پای شما سر نسوده بود هرگز نبود لایق دستان مؤمنین یک بسته حاوی نمکی اندک از شما زینت‌فزای سفرۀ اعیان مؤمنین خاری که بر سر از گل روی تو سایه داشت هرگز نبوده خوار به بُستان مؤمنین تکرار نام نیک تو قند مکرّر است فهرست نام‌های تو قندان مؤمنین خواهند از تو ساده‌ترین احتیاج را بر این سخن گواست نمکدان مؤمنین جز نام عاشقان تو هرگز ندیده‌ایم بر هیچ کوچه‌ای ز خیابان مؤمنین طفلان مؤمنین، همه پیران عشق تو پیران عشق، طفل دبستان مؤمنین آواز ناز و شعر شررخیز و مشق عشق هر یک نشانی از هنرستان مؤمنین هرگز به خود جوامع عالم ندیده‌اند چیزی شبیه رشتۀ پیمان مؤمنین غیر از ردیف و قافیه‌هایی شبیه عشق نشنیده‌ام ز طبع غزلخوان مؤمنین خوبی هنوز خواهش خلق است و دارد او این آبرو ز چاه زنخدان مؤمنین چون جدّ تو به غیر طعام یتیم‌ها هرگز ندیده‌ایم به همیان مؤمنین رنگین‌کمانِ چشم‌نوازِ میانِ ابر یک جلوه از تجلّی الوان مؤمنین گاهی حجاز و گاه نهاوند و گاه شور ماییم و قاریان خوش‌الحان مؤمنین از گنج‌های ناب بهشتی نشانه‌ایست یاقوت اشک و لعل دُرافشان مؤمنین کلّ فضای سرد جهان گرم می‌شود با شعله‌ای ز شمع فروزان مؤمنین هرگز نکرده است کله‌‌داری از شهان فکر و خیال دیدن ایوان مؤمنین ای آفتاب عشق، از انوار ماه توست این جلوه‌ها به طلعت تابان مؤمنین از یُمن خاکبوسی میدان عشق تو گوی فلک نشسته به چوگان مؤمنین هر بنده‌ای که داشت به گوش از تو حلقه‌ای وصفش چه بود؟ سلسله‌جنبان مؤمنین دارند چون که گوش به فرمانت ای امام باید که داشت گوش به فرمان مؤمنین مجنون‌صفت چو جان تو در تن نشانده‌اند لیلا هر آن‌چه هست به قربان مؤمنین پاک است بس که طینتشان باید آن‌که کرد یادی ز روح پاک نیاکان مؤمنین ما زنده‌ایم از دَمشان چون تو می‌دمی مانند نی به نای نواخوان مؤمنین با آن‌که هست دورۀ تکفیر اهل حق ما را نوشته‌اند مسلمان مؤمنین روزی که خلق در پی قارون دویده‌اند ما بوده‌ایم در پی لقمان مؤمنین با هر که با تو بود نشستیم و عاقبت بر دل نشست مجلس مستان مؤمنین چشمی ندیده است در این دارِ غصه‌خیز جز در غم تو دیدۀ گریان مؤمنین وقت وداع و نوحه‌سرایی برای تو زین غصه گشته چاک گریبان مؤمنین ما اشک روضه را به دو عالم نمی‌دهیم این اشک چیست؟ گوهر غلتان مؤمنین بر اشک شوق هم نتوان ساده چشم بست آن اشک چیست؟ درّ درخشان مؤمنین آمیزۀ مدیح تو با وعظ منکران زیباترین قصیدۀ دیوان مؤمنین ما الکنان کور نه، پیش تو گشته لال جمعیت بصیر و سخندان مؤمنین هر مؤمنی به رتبۀ «منّا» نمی‌رسد باید که داشت همّت سلمان مؤمنین @shaeranehowzavi
🌹🌹🌹🌹 همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود هرکس میان صحن حرم راه می‌رود از هرچه غصه دارد و غم، می‌شود رها هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند از سینه‌های شعله‌زده آه می‌رود اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنی‌ست هر شب به پای‌بوسی آن ماه می‌رود باب‌الجواد راه ورودی به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود @shaeranehowzavi