🍃🌹
دیدم کتابخانه ای از چوبِ خوش تراش
غمگین شدم به حال درختی که هیزم است
لب باز کرد و گفت که غمگین مشو رفیق
اقبال مبهم است و سرانجام ما گم است
ای بس کتاب درس، سزاوار سوختن!
خوش آتشی که همنفس نانِ گندم است
#رضا_شیبانی
💠 @shaeranehowzavi
غزل انتظار 🍃🌹
می خواستم که باتو بمانم ولی نشد
دستی به دامنت برسانم ولی نشد
از باغبان و باغ گلش من خجالتم
بلبل شدم که نغمه بخوانم ولی نشد
می خواستم که مثل تو باشم بهار من
با برگ های زرد و خزانم ولی نشد
وقتم برای هر کس و ناکس زیاد بود
یک لحظه با امام زمانم...ولی نشد
می خواستم که مثل شهیدان فدا کنم
روزی به پای عشق تو جانم ولی نشد
#میلاد_خانی
💠 @shaeranehowzavi
یا مولانا علی🍃🌹
دل از کناره ترک خورد و خانه از دیوار
احاطه کرد زمین را هوای تازهتری
همان گذشتهی خود بود اغلب کلمات
ولی به گوش میآمد صدای تازهتری
زبان کعبه گرفت از ادای اسم علی
و ما در اول هستی به لکنت افتادیم
نه صبح روز ازل، داستان خلقت او
شروع میشود از ابتدای تازهتری
بگیر دامن شب را، زمانه را بتکان
رسید بار به مقصود شانه را بتکان
غبار پردهی آن قبلهخانه را بتکان
و عرضه کن به رسولان خدای تازهتری
چنان بدون توقف به دور خود چرخید
که سِرّ سادگیات از دهان ماه پرید
درشکهران زمان هر کجا رسید، ندید
از آبیِ قدمت، ردّ پای تازهتری
نه در حدود شمارند بخیههای تنت
نه در حصار عدد وصلههای پیرهنت
اگرچه آدم و حوا پس از تو آمدهاند
پدر! به شانه بیفکن عبای تازهتری
تو در هزار جهت خویش را پراکندی
که آرزو برسانی به آرزومندی
جهنم است علی جان! جهان، بهلبخندی
ببر قبیلهی ما را بهجای تازهتری
#سعید_مبشر
💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹
نقش هجران را کشیدن کارهر نقاش نیست
چشم مردان خدا هرگز پی پاداش نیست
دل شکسته میخرد خالق به سنگ بندگی
نزد اوفرقی میان والی وفرّاش نیست
جای خود را درجهان باید بداند هرکسی
جامۀ عرفان مناسب با تن اوباش نیست
آسمانیکه در آن سیمرغ جولان میدهد
جای پرواز کلاغ و کرکس و خفاش نیست
جستجو در دین ودر دنیا ودر خود لازم است
سرکشی درکار این و آن بهجز کنکاش نیست
چون تورا، افسُرد مجنونی، مکن با او جَدَل
حکم، شیداییست آنجا، چاره اش پرخاش نیست
ای "شکفته" بیشتر درکارخود اندیشه کن
روز رستاخیز هرگز فرصت ای کاش نیست
#علیاصغر_شکفته
💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹
ما هرچه که در تمام عالَم داریم
از خون شهید و از محرّم داریم
حبُّ الوطن از نشان ایمان باشد
ما عشق به میهن و به پرچم داریم
#محمدامین_نیکمرد
💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹
نه می شود که ترا عشق من جواب کنم
نه آنکه این دل وا مانده را مجاب کنم
میان غصه ی تنهائی و غم عشقت
غم زلال ترا بی شک انتخاب کنم
دچار مهر تو ام، جان بخواه م میرم
مباد اینکه از امر تو اجتناب کنم
بناز پنجره وا کن ببینمت ای ماه
بمیرم آنکه اگر رو بر آفتاب کنم
بنوش یک دو غزل از لبم که تا دم صبح
ترا ببوسم و ترک از شراب ناب کنم
زلال شبنم صبحی و همدم گل سرخ
خطاست پیش تو صحبت من از گلاب کنم
من از نگاه تو خواندم که دوستم داری
اجازه هست ترا دلبرم خطاب کنم
#محمدصادق_بخشی
💠 @shaeranehowzavi
🍃🌹
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد
که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد
کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست
دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست
نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی
نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی…
نوشتم شمس… دیدم گنبدش زیباتر از آن است
نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است
به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است
نوشتم عرش…دیدم مرتضی اعلی تر از آن است
شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم
صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم
من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد
همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد
سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند
علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند
چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را
کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را
#مجید_تال
💠 @shaeranehowzavi
..:
🌷یا محمد صلی الله علیک وعلی آل بیتک🌷
💕بهتر ز هر بهتر تویی
اندر جهان، دامنکشان، با نور جانان آمدی
در جسمِ بیجانِ جهان، جان گشته و جان آمدی
در بغض شب، پُر تاب و تب، شیرینتر از شهد رطب
شد دشمنت تبّت وَتب، چون شمس تابان آمدی
قرص قمر، صبح سحر، بر دیدهها نور بصر
در ابرها همچون مطر، چون برف و باران آمدی
جانا حبیب جان تویی، بیشک طبیب جان تویی
در جمع بیماران جان، از بهر درمان آمدی
در خانهی مستضعفان واندر سرای بیکسان
روشن شدی چون شمع جان، پیدا و پنهان آمدی
دنیا به یُمن مقدمت، چون گلسِتان شد از شَمت
شد مرده احیا از دمَت، از بهر سامان آمدی
ای عرشپیما صولتت، پاینده بادا دولتت
حیران جهان از شوکتت، هر چند آسان آمدی
سلطانی و شاهانِ شاه، بر درگهت همچون گدا
با فرّ سلطان بودی و مثل یتیمان آمدی
بر تارک خلق خدا همچون نگینی رونما
شد خلقت از نامت بنا چون تاج کیهان آمدی
ای با ادب ای با صفا بالاترین برج حیا
دست خدا کز لطف او در شکل انسان آمدی
لبخند مهر ایزدی، بخشنده بر خوب و بدی
چون رحمةٌ للعالمين، از سوی رحمان آمدی
بهتر ز هر بهتر تویی، تابنده در محشر تویی
بالاترین باور تویی، همراه قرآن آمدی
ما لحظه ها را باختیم، دنیای خود را ساختیم
ازچه تو را نشناختیم کز نزد سبحان آمدی
احمد محمّد مصطفی، هم نفْس پاک مرتضی
والاترین دُرّ خدا در لوح امکان آمدی
پیغمبران را سروری، هر عالَمی را گوهری
برتر تو از هر برتری چون مُهر پایان آمدی
سبزی گدای این در است، شیدای این پیغمبر است
محتاج جام کوثر است، کز لطف و احسان آمدی
#ابوالفضل_سبزی
#رسولالله
#شاعران_آئینی
💠 @shaeranehowzavi
من بخت سپید می شوم ، می بینی
آنی که رسید می شوم ، می بینی
شاید که به حرف من بخندی اما
یک روز شهید می شوم ، می بینی
#محمد_منصوری
#شهید
💠 @shaeranehowzavi
"مؤذن کوچک"🍃🌹
در دفتر دل می نویسم داستانت را
شور آفرینی های رزم بی امانت را
هر چند کوچک بودی اما در تومی دیدم
اندیشهٔ مردانه و شرح بیانت را
اسطوره حق باوری ای افتخار عشق
با خون سرخ ات مهر کردی امتحانت را
باید عروجت را بفهمد هر چه آئینه ست
باید که زیبا تر ببینند آرمانت را
با خط زرین می نویسم تا که بشناسند
روح جوانمردی و قلب مهربانت را
گاهی پناهم می شود آرامش مسجد
شاید دوباره بشنوم صوت اذانت را
بعد از تو می خوانند ای عاشق بدون شک
زیبا ترین گل واژهی سرخ زمانت را
#محمدصادق_بخشی
پ.ن :
شهید دفاع مقدس حسین خاکزادان چهارده ساله مُکبر و مؤذن مسجد محله
همسنگریش روایت می کند نزدیک اذان ظهر در حالی که وضو می گرفت کنار تانکر به شهادت رسید.
روحش شاد.
#شهید
#دفاع_مقدس
💠 @shaeranehowzavi
موسم کتاب🌹🍃
باز هم موسم کتاب شده
توی فرهنگ انقلاب شده
دهن ناشران پر آب شده
اسم هاشان تمام قاب شده
بر سر و روی این نمایشگاه...
جیب ما پر! کتاب ها ارزان !
یک عدد، صفر ها در پی آن
قیمت روی جلد ها؟ به تومان
نرخ ها لحظه لحظه در فوران
آه پی دی اف ای عزیزدلم …
یکهزار و صد و نود غرفه !
انتشارات عطسه و سرفه
انتشارات ساقه ی خرفه
اسم هایی که در خور عرفه !
مثلا ناشر کلاغ بنفش ...
پختن فست فود ایرانی
نحوه ی خوردن ته رانی !
مرگ در یک خسوف بارانی
زن ابری و مرد سیمانی
فینگیلیش های شعر خاقانی
تازه های کتاب امسالند!
قشر فرهیخته هزار هزار
تازه اقشار دیگرش به کنار
دست در دست هم قطار قطار
هی خرید کتاب و بعد انبار
حمل با چرخ و گاری سیار
کالحماری که یحمل الاسفار
عربی هم بلد نمی باشند …
پی علمند تاب گیسوها
چشم ها، گونه ها و ابرو ها
سلسله، دام، حلقه ی موها
خالکوبیا و تاتوها
می نشینند بر لب جو ها
عاشقانه کتاب می خوانند
بابک و لاله، سوسن و هرمز
بک گراند سیاه با گل رز!
فلسفه، نیچه، پول، مد، قمپز
یقه ی باز، ریش، ورژن بز
دود، سیگار، لوله ی اگزوز
همه شان عارف خدا جویند!
این طرف غرفه های فرهنگی
به! چه شور و حضور پررنگی
وضعیت: جمعیت به چه تنگی
با چه دنگی و با عجب فنگی
میخرد سیم کارت ایرانسل!
کتب چرم شیک ویترینی
جلد ها دستی است و ماشینی
ضد ضربه، بدون خش بینی
چند دیوان حافظ چینی
ضد تعریق و آب، تضمینی!
چاپ بیست و یکم! نشر دکور!
من و یک بن، مچاله در دستم
شصت تا آگهییست، پیوستم
در پی یک کتاب می جستم
همه را جسته ام دگر خستم
گرچه چیزی نیامده دستم
بنده خیلی کتابخوان هستم
چون منم آمدم نمایشگاه
#ریحانه_ابوترابی
#نمایشگاه_کتاب
💠 @shaeranehowzavi