هدایت شده از مجلهٔ مدام
هر ماجرایی سرآغازی دارد. این پست، ابتدای ماجرای ماست؛ پستی که احتمالا سالها بعد به آن برمیگردیم و میگوییم: یادش بخیر!
سهشنبه، بیست و دومِ خرداد یک هزار و چهارصد و سه، ابتدای ماجرایِ #مجله_مدام
@modaam_magazine
خیمه مهتابی.... فاطمه سادات موسوی
❇️ ۱۱ از ۵۰
عاشقی به سبک ونکوگ...محمدرضا شرفی خبوشان
❇️ ۱۲ از ۵۰
پشت شیشه های مات....عزت الله الوندی
❇️ ۱۳ از ۵۰
ویرانههای من..... محمد طلوعی
❇️ ۱۴ از ۵۰
#چند_از_چند
هدایت شده از محمدامین نخعی
غدیر قسمت اول.mp3
4.32M
🎙روایتی از غدیر که تا به حال نشنیده اید!!
#قسمت_اول
📩شما هم مبلّغ پیام مهم غدیر باشید!
https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
هدایت شده از محمدامین نخعی
غدیر قسمت دوم.mp3
11.44M
جریانی که چشمِ دیدنِ غدیر را ندارد‼️
نبرد دو اراده برای «استمرار تاریخی کلمات» یا نابودی آنها
#ماجرای_غدیر
#قسمت_دوم
ادامه دارد...
📩شما هم مبلّغ پیام مهم غدیر باشید!
https://eitaa.com/joinchat/995557609Cbefd88e171
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | غدیر، قاعده اسلام
✏️ رهبر انقلاب: ماجرای تعیین غدیر، ماجرای تعیین ضابطه و قاعده است. پیغمبر اکرم در ماههای آخر عمر، این قاعده را وضع کرد؛ آن قاعده چیست؟ قاعدهی امامت؛ قاعدهی ولایت. ۱۳۹۵/۶/۳۰
🌷 عید غدیر #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
💻 Farsi.Khamenei.ir
چه رازیست در کربلا در نامش ،در هوایش ،در خاکش که مثل مغناطیس همه را میکشد .
کوچک و بزرگ نمیشناسد زن و مرد هم .کافیست نامش بیاید که ستونهای دلت فرو بریزد قلبت منقلب شود و اشکت جاری.
اگر کسی را راهی کنی دلت کاسه آبی میشود و پشتش موج برمیدارد.
کربلا داغیست بر پیشانی زمین با خاکهای نرم و سرخ که غم را روی دل هوار میکند و داغ و عطش را در سینه.
این را من نمیگویم .رسم کربلا چنین بوده به قِدمت آدم وقتی هبوط کرد و حیران به دنبال حوا میگشت.
گذرش به این خاک رسید به کربلا . نفهمید چه شد. یکباره قلبش بی تاب شد ، بند دلش پاره شد.
سینهاش تنگ شد و اشکش جاری .
این چه حال است جبرئیل؟ مرا چه می شود؟
چه رازیست درین زمین درین خاک؟
جبرئیل به یادش آورد. کلمات را
یا حمید بحق محمد ،یا عالی بحق علی، یا فاطر بحق فاطمه
یا محسن بحق الحسن
یا قدیم الاحسان بحق الحسین
آن حسینی که اشک شد در چشمانت
خونش همین جا روی همین خاک روان می شود.
وقتی همه عالم را آب گرفت و نوح با کشتی از کربلا گذشت. دل نوح آشوب شد و دریا طوفانی و متلاطم.
ترس و اضطراب به جانش چنگ انداخت.
چه رازیست درین زمین درین خاک؟
و عیسی و موسی و ابراهیم و علی .
یک به یک گذرشان به کربلا رسید و
حزن و اضطراب در سینهشان سرریز کرد .
ورازیست درین زمین ، درین خاک...
پیشانی نوشت کربلا از ابتدای تاریخ چنین بوده. که خون خدا درینجا ریخته شود .
حالا حسین و اهل و عیال و اصحاب ، به کربلا رسیدهاند .
هول افتاده به جان ام کلثوم و زینب.
کجاست اینجا؟
دلم آشوب است.
نینوا
و حسین کلمه استرجاع میخواند:
انا لله و انا الیه راجعون.
اعوذ بالله من الکرب و البلاء
همین جا منزل می کنیم. به خدا قسم خونهای ما همین جا روی همین خاک ریخته می شود .
لحظه موعود نزدیک است .
اولین تقدیر نوشته شده بر لوح ،قتل حسین است و زمین معرکه، کربلا .
ملکوت زمان ندارد. انگار همیشه در کربلا یک اتفاق در حال رخ دادن است.
حسین در کربلاست با اهل و عیال، عباس کنار شریعه و مشک دریده.
علی اصغر در آغوش پدر
و حسین در مقتل
کربلا اما برای ما هم داغ است هم میل. کربلا آرزویست در دل یا شوقیست در سر . نرفته را می سوزاند و کربلا چشیده را آب می کند.
مغناطیس حسین همه را میکِشد. غم آوار میشود یک غم شیرین که در سینه داغ است و هرگز سرد نمیشود.
اینجا زمین به آسمان گره خورده و خاک به افلاک رسیده.
پیشانی بر خاک داغ کربلا می گذاریم.
اللهم لک الحمد حمد الشاکرین
لک علی مصابهم...
@shafaghghotb
دختر ندارم
اما توی روضه چشم می گردانم و دختربچهها را نگاه می کنم.
آنوقت هر حرکتشان می شود روضه برایم.
من در بین روضه و دختربچهها دنبال رقیه می گردم.
گوشواره های که روی گوشهای لطیفشان برق می زند.
رشته های مویی که از زیر روسری
با عرق به شقیقههایشان چسبیده.
به بهانههایی که برای بابا می گیرند.
به اشکهایی که پاک می کنند.
لقمه نان توی دستشان
آفتاب روی صورتشان که گونههایشان را سرخ کرده.
من توی روضه شب سوم، دنبال دختربچهها چشم می گردانم.
@shafaghghotb
🎁 آغاز ثبتنام رایگان دوره روایت خلقت
🔻 مدرس: حجتالاسلام نخعی
✨آغاز خلقت انسان نه با جشن و پایکوبی که با یک نزاع و درگیری بزرگ آغاز شد؛ جنگ ارادهها
و ما در دوره روایت خلقت، روایتگر این جنگ ارادهها هستیم.
🔻 دسترسی به ۴ جلسه آفلاین + پشتیبانی آموزشی + وبینار آنلاین با استاد نخعی با ثبتنام رایگان از طریق لینک زیر:
🆔B2n.ir/Revayat_khelghat
🆔B2n.ir/Revayat_khelghat
| @mabnaschoole |
بسم الله
________
ما به مهمان نوازی شهرهایم
مهمان در خانه ما می کشید؟
حاشا به غیریتمان اگر از خون به ناحق ریختهاش بگذریم.
غزه در خون دست و پا میزند و نامردان ایستاده برای قاتلانش کف میزنند. چقدر مرز حق و باطل پررنگ شده.
خون مظلوم می جوشد و دامن ظلم را خواهد گرفت.
جامه شهادت مبارکت .
هنیئا لک یا هنیه
#شهید_القدس
@shafaghghotb
هدایت شده از [ هُرنو ]
توضیحات رزق دهم.mp3
13.93M
حافظ، قلم شاه جهان (نجف) مقسم رزق است
از بهر معیشت مکن اندیشهٔ باطل...
#رزق دهم
✋ از شما دعوت میکنم به جمع ۲۵۰نفرهٔ ما بپیوندید.
قرار است به تکمیل منزل یک خانوادهٔ مستحق در روستای کوسه واقع در استان خراسان شمالی کمک کنیم.
توضیحات کامل را در صوت تقدیم کردهام.
تقاضا میکنم کامل گوش کنید و در صورت علاقه به همراهی، از طریق لینک زیر اقدام به ثبتنام کنید.
و اگر فکر میکنید فرد دیگری هم ممکن است علاقمند به همراهی ما باشد، این پیام را برایش بفرستید و دعوتش کنید.
و لطفا پس از اتمام تکمیل فرم، از طریق لینک انتهای فرم ثبتنام، وارد کانال خصوصی رزق دهم بشوید.
لینک ثبتنام رزق دهم👇
https://survey.porsline.ir/s/f0Xc7rmJ
دعاگو و دعاجو
مصطفا جواهری
@hornou هُرنو | روزنِ نورگیرِ سقف
هدایت شده از [ هُرنو ]
خیلی از ماها یا اجارهنشینیم، یا تجربهٔ اجارهنشینی رو داریم.
ولی بعید میدونم هیچکدوممون، تجربهٔ مستأجر بودن با یه خونوادهٔ دیگه رو داشته باشیم.
اونم توی خونهای که کمترین امکانات مثل حموم رو هم نداره.
طی چهار ماه و با ماهی ۱۰۰هزارتومن، قراره یه مادر و دختر یتیم، برن سر خونهٔ خودشون.
قبول دارید نباید فرصت رو از دست داد؟
هدایت شده از اتاق کنجی من
بین بازی کردنش... یکباره بی فریاد رفت
کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت
تکه ای از او به روی شاخه های تاک رفت
کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت
کودکم لبخند بر لب داشت، لبخندش کجاست؟
رنگ و بوی خاک های این حوالی آشناست
چشم هایش.... دست هایش... موی پر پیچ و خمش
خنده های مهربانش، اشک های نم نمش
چین پر چاک و رفوی کهنه ی پیراهنش
انعکاس نور در برق نگاه روشنش
ترس هایش، تشنگی هایش، لبان پر تبش
خنده های صبح زودش، اضطراب هر شبش
لحن گرم شعرهایش، صوت قرآن خواندنش
مثل مادر از نگاه غیر، مو پوشاندنش
دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید
دخترم در انفجار ظلم ها شد ناپدید
ردی از او نیست بین خاک ها، آوارها
ردی از گلبرگ هایش نیست بین خارها
تکه ای از روسری، یا تکه ای از دامنش؟
این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش
میشناسم دست های کوچکش را... زخم بود
هرچه او نازک بدن، دشمن ولی بی رحم بود
خرد شد آینه ی چشمش نصیب سنگ شد
شیشه ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد
شب به جز آغوش من، مامن برای او نداشت
مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت
اشک میریزم کنار جاری خون ترش
شعله میگیرم به پای مانده ی خاکسترش
ذره ذره با دو دستم پیش هم آوردمش
گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم! آوردمش!
محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش
برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش
دخترم آن دختر زیبای زیتون پرورم
سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم
قطره قطره خون شد و این شهر را آباد کرد
دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد...
#ریحانه_ابوترابی
https://eitaa.com/otaghekonji
خسته بودم و تشنه.شانه ام را بالا دادم و با دو دست بند کوله را روی دوشم جابجا کردم. بابا را نگاه کردم. صورتش گل انداخته بود. دلم شورش را میزد. باید میرفتیم یک موکبی کمی استراحت کنیم. ساعت نزدیک 10 بود. پایش درد می کرد اما روزی که خواستیم راهی شویم دلمان نیامد خبرش نکنیم . ماشینمان یک نفر جا داشت . فقط نگران بودیم که مثل سال قبل گرما طاقتش را طاق کند. زنگ زدیم صبح زود بود . بابا نه نیاورد گفت این دیگر دعوت خود امام حسین است. ساکش را برداشت و چفیه را روی دوشش انداخت و راهی مرز خسروی شدیم.
چفیه بابا را خیس کردم و روی سرش انداختم. لباس به تنم چسبیده بود و نفس کشیدن سخت شده بود. طریق کاظمین کربلا خالی بود از ایرانیها و پر از عراقیها.
جوان عراقی که دستار به سرش بسته بود راهمان را بست. لیوانی را لبریز کرد و به بابا داد و لیوان دیگری را دست من داد. دانه های شبنم بر تن لیوان لیز میخورد.
بین جمعیت می چرخید پارچ سرخ آب انار را می گرداند . عرق، رد می انداخت از پیشانی تا شقیقه هایش. با گوشه چفیه که دور سرش پیچیده بود، نم عرق از پیشانی می گرفت. از سیلی آفتاب صورتش سرخ بود. لبخند از رویش جم نمی خورد. فریاد میزد: هلابیکم. هلا بزوارالحسین. طبیعیة....
اصلا طبیعی نبود ! انگار می خواست آب انارش را به گرانترین قیمت بفروشد این طور که نفس میزند توی گرما تقلا می کرد و جلوی هر عابری را می گرفت.
لیوان آب انار را یک نفس سر کشیدم. رد خنکی اش را تا جگرم حس کردم. بابا حالش جا آمده بود. عجیب چسبید.
انار های دان شده در سینی ها کوت شده بودند.شاه میوه ها اینجا دست نیاز آورده بود تا گلوی زائری را تر کند. دیگر کربلا به عطش حساس است.
جوان عراقی پارچ را دوباره پر می کند.دلش شور نمیزند .انگار به سرچشمه وصل است پارچ پلاستیکی آب انارش.
خوان حسین گسترده است و پیمانه اش بزرگ. هرچه برداری دوباره پر می شود فقط کافیست خودت را وصل کنی تا ظرفت پر شود، لبریز.
اصرار می کند . دومین لیوان را مشتاقانه پر می کند. ایرانیها را بیشتر تحویل می گیرد انگار . سفره دارند عراقیها و رسم مهمان نوازی بجا می آورند.
خادمانش هم خوب خادمی را بلدند. انگارمیدانند از کیسه خلیفه می بخشند.
بندگی کردن را اگر خواستی مجسم ببینی، یک توک پا بیا پیادهروی اربعین.
نه روز و شب می شناسند و نه گرما و سرما. حساب و کتاب ندارد بخشیدن در راه حسین. هیچ کس خودش را نمی بیند .
اصلا بساط قاعدهها و ضرب المثل ها را برهم میزند. حسین است دیگر. محاسبهها جور درنمی آید. هر چه به نام حسین است در بینهایت ضرب میشود.
#اربعین
@shafaghghotb
حسینیه آیت الله حق شناس و جاودان
❇️ ۱۵ از ۵۰
سفر به شهر زیتون ....جواد جزینی
❇️ ۱۶ از ۵۰
سباستین...منصور ضابطیان
❇️ ۱۷ از ۵۰
گورهای بی سنگ.... بنفشه رحمانی
❇️ ۱۸ از ۵۰
قدیس دیوانه....احمدرضا امیری سامانی
❇️ ۱۹ از ۵۰
زندگینامه خودتان را بنویسید (حتی اگر مشهور نیستید)....استیو زوسمر
❇️ ۲۰ از ۵۰
#چند_از_چند
هدایت شده از دوره رایگان «روایت خلقت»
⏰ ۱۲ ساعت تا پایان ثبت نام روایت انسان
ما در میانه یک جنگ ارادهها هستیم! اراده خداوند برای خلیفهالله شدن انسان، و اراده شیطان برای ضلالت او؛
و روایت انسان، روایت این جنگ ارادههاست...
🔻 تهیه بلیط روایت انسان با کدتخفیف RK50:
🔗https://B2n.ir/x78505
🔗https://B2n.ir/x78505
#روایت_خلقت
🆔 @Revayate_ensan_home
دومین دورهمی و رونمایی مجلهٔ مدام
مدام دو: سفر
با حضور
#مسعود_فروتن
#فرامرز_پارسی
#رامبد_خانلری
#منصوره_مصطفیزاده
#حنانه_سلطانی
به صرف داستان و موسیقی
چهارشنبه چهارم مهرماه
تهران؛ کتابِ اردیبهشت لوتوسمال
ساعت ۴ تا ۶ عصر
مشتاق دیدار همهٔ شما هستیم و دیدهٔ ما، میزبان قدمهای شماست.
منتظرتان هستیم ❤️✌️
مدام؛ یک ماجرای دنبالهدار | @modaam_magazine
هدایت شده از مدرسه نویسندگی مبنا
فصل ثبتنام پاییز هم شروع شد! 🍂
دوره نویسندگی خلاق با استاد جوان آراسته
برای ثبتنام به این لینک سر بزنین:
https://B2n.ir/a26370
✍
[اگه درمورد جزئیات دوره سؤال دارین، تصویر بالا رو باز کنید.]
ظرفیت محدوده:) مراقب باشین:)
@nevisandegi_mabna