eitaa logo
شفق
116 دنبال‌کننده
94 عکس
19 ویدیو
1 فایل
سایه روشن های زندگی به زیبایی شفق قطبی مهدیه یونسی
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از [ هُرنو ]
خیلی از ماها یا اجاره‌نشینیم، یا تجربهٔ اجاره‌نشینی رو داریم. ولی بعید می‌دونم هیچ‌کدوم‌مون، تجربهٔ مستأجر بودن با یه خونوادهٔ دیگه رو داشته باشیم. اونم توی خونه‌ای که کمترین امکانات مثل حموم رو هم نداره. طی چهار ماه و با ماهی ۱۰۰هزارتومن، قراره یه مادر و دختر یتیم، برن سر خونهٔ خودشون. قبول دارید نباید فرصت رو از دست داد؟
برای مدرسه التابعین شعر از خانم ابوترابی
هدایت شده از اتاق کنجی من
بین بازی کردنش... یکباره بی فریاد رفت کودکم یک مشت خاکستر شد و بر باد رفت تکه ای از او به روی شاخه های تاک رفت کودکم یک کیسه خاک و خون شد و در خاک رفت کودکم لبخند بر لب داشت، لبخندش کجاست؟ رنگ و بوی خاک های این حوالی آشناست چشم هایش.... دست هایش... موی پر پیچ و خمش خنده های مهربانش، اشک های نم نمش چین پر چاک و رفوی کهنه ی پیراهنش انعکاس نور در برق نگاه روشنش ترس هایش، تشنگی هایش، لبان پر تبش خنده های صبح زودش، اضطراب هر شبش لحن گرم شعرهایش، صوت قرآن خواندنش مثل مادر از نگاه غیر، مو پوشاندنش دست دشمن آمد و گیسوی عمرم را برید دخترم در انفجار ظلم ها شد ناپدید ردی از او نیست بین خاک ها، آوارها ردی از گلبرگ هایش نیست بین خارها تکه ای از روسری، یا تکه ای از دامنش؟ این گل سرخ و سفید افتاده از پیراهنش میشناسم دست های کوچکش را... زخم بود هرچه او نازک بدن، دشمن ولی بی رحم بود خرد شد آینه ی چشمش نصیب سنگ شد شیشه ی عمرم به زیر نور صدها رنگ شد شب به جز آغوش من، مامن برای او نداشت مرگ بر صهیون که آغوش مرا خالی گذاشت اشک میریزم کنار جاری خون ترش شعله میگیرم به پای مانده ی خاکسترش ذره ذره با دو دستم پیش هم آوردمش گفت مادر چیست؟ گفتم دخترم! آوردمش! محکم اما ایستادم تا نیفتد مادرش برکت این خاک خواهد شد یقینا پیکرش دخترم آن دختر زیبای زیتون پرورم سبز شد زیتون ولی با خون سرخ دخترم قطره قطره خون شد و این شهر را آباد کرد دخترم پرواز کرد و قدس را آزاد کرد... https://eitaa.com/otaghekonji
خسته بودم و تشنه.شانه ام را بالا دادم و با دو دست بند کوله را روی دوشم جابجا کردم. بابا را نگاه کردم. صورتش گل انداخته بود. دلم شورش را میزد. باید میرفتیم یک موکبی کمی استراحت کنیم. ساعت نزدیک 10 بود. پایش درد می کرد اما روزی که خواستیم راهی شویم دلمان نیامد خبرش نکنیم . ماشینمان یک نفر جا داشت . فقط نگران بودیم که مثل سال قبل گرما طاقتش را طاق کند. زنگ زدیم صبح زود بود . بابا نه نیاورد گفت این دیگر دعوت خود امام حسین است. ساکش را برداشت و چفیه را روی دوشش انداخت و راهی مرز خسروی شدیم. چفیه بابا را خیس کردم و روی سرش انداختم. لباس به تنم چسبیده بود و نفس کشیدن سخت شده بود. طریق کاظمین کربلا خالی بود از ایرانیها و پر از عراقیها. جوان عراقی که دستار به سرش بسته بود راهمان را بست. لیوانی را لبریز کرد و به بابا داد و لیوان دیگری را دست من داد. دانه های شبنم بر تن لیوان لیز می‌خورد. بین جمعیت می چرخید پارچ سرخ آب انار را می گرداند . عرق، رد می انداخت از پیشانی تا شقیقه هایش. با گوشه چفیه که دور سرش پیچیده بود، نم عرق از پیشانی می گرفت. از سیلی آفتاب صورتش سرخ بود. لبخند از رویش جم نمی خورد. فریاد میزد: هلابیکم. هلا بزوارالحسین. طبیعیة.... اصلا طبیعی نبود ! انگار می خواست آب انارش را به گرانترین قیمت بفروشد این طور که نفس میزند توی گرما تقلا می کرد و جلوی هر عابری را می گرفت. لیوان آب انار را یک نفس سر کشیدم. رد خنکی اش را تا جگرم حس کردم. بابا حالش جا آمده بود. عجیب چسبید. انار های دان شده در سینی ها کوت شده بودند.شاه میوه ها اینجا دست نیاز آورده بود تا گلوی زائری را تر کند. دیگر کربلا به عطش حساس است. جوان عراقی پارچ را دوباره پر می کند.دلش شور نمیزند .انگار به سرچشمه وصل است پارچ پلاستیکی آب انارش. خوان حسین گسترده است و پیمانه اش بزرگ. هرچه برداری دوباره پر می شود فقط کافیست خودت را وصل کنی تا ظرفت پر شود، لبریز. اصرار می کند . دومین لیوان را مشتاقانه پر می کند. ایرانیها را بیشتر تحویل می گیرد انگار . سفره دارند عراقیها و رسم مهمان نوازی بجا می آورند. خادمانش هم خوب خادمی را بلدند. انگارمیدانند از کیسه خلیفه می بخشند. بندگی کردن را اگر خواستی مجسم ببینی، یک توک پا بیا پیاده‌روی اربعین. نه روز و شب می شناسند و نه گرما و سرما. حساب و کتاب ندارد بخشیدن در راه حسین. هیچ کس خودش را نمی بیند . اصلا بساط قاعده‌ها و ضرب المثل ها را برهم میزند. حسین است دیگر. محاسبه‌ها جور درنمی آید. هر چه به نام حسین است در بینهایت ضرب می‌شود. @shafaghghotb
حسینیه آیت الله حق شناس و جاودان ❇️ ۱۵ از ۵۰ سفر به شهر زیتون ....جواد جزینی ❇️ ۱۶ از ۵۰ سباستین...منصور ضابطیان ❇️ ۱۷ از ۵۰ گورهای بی سنگ.... بنفشه رحمانی ❇️ ۱۸ از ۵۰ قدیس دیوانه....احمدرضا امیری سامانی ❇️ ۱۹ از ۵۰ زندگینامه خودتان را بنویسید (حتی اگر مشهور نیستید)....استیو زوسمر ❇️ ۲۰ از ۵۰
هدایت شده از دوره رایگان «روایت خلقت»
⏰ ۱۲ ساعت تا پایان ثبت نام روایت انسان ما در میانه یک جنگ اراده‌ها هستیم! اراده خداوند برای خلیفه‌الله شدن انسان، و اراده شیطان برای ضلالت او؛ و روایت انسان، روایت این جنگ اراده‌هاست... 🔻 تهیه بلیط روایت انسان با کدتخفیف RK50: 🔗https://B2n.ir/x78505 🔗https://B2n.ir/x78505 🆔 @Revayate_ensan_home
دومین دورهمی و رونمایی مجلهٔ مدام مدام دو: سفر با حضور به صرف داستان و موسیقی چهارشنبه چهارم مهرماه تهران؛ کتابِ اردیبهشت لوتوس‌مال ساعت ۴ تا ۶ عصر مشتاق دیدار همهٔ شما هستیم و دیدهٔ ما، میزبان قدم‌های شماست. منتظرتان هستیم ❤️✌️ مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
هدایت شده از مدرسه نویسندگی مبنا
فصل ثبت‌نام پاییز هم شروع شد! 🍂 دوره‌ نویسندگی خلاق با استاد جوان آراسته برای ثبت‌نام به این لینک سر بزنین: https://B2n.ir/a26370 ✍ [اگه درمورد جزئیات دوره سؤال دارین، تصویر بالا رو باز کنید.] ظرفیت محدوده:) مراقب باشین:) @nevisandegi_mabna
⭕️ اللهم اجعله في درعك الحصينة التي تجعل فيها من تريد خدایا این ذریه حضرت زهرا را محفوظ بدار 🤲
یا صاحب الزمان اغثنا...
بنشین کنار سید حسن تا چند جمله‌ای بی تکلف باهات حرف بزنه
هدایت شده از گاه گدار
🔴 از این لحظه به بعد، دیگه شهادت سید یا سلامتش مسأله اصلی ما نیست، مسأله اصلی اینه: «من چه امکاناتی دارم که بتونم برای کمک به جبهه مقاومت به میدان بیارم.» این فرمایش رهبری یک دستور و حکم شرعیه و تکلیف همه ما رو مشخص کرده: «بر همه‌ی مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار مردم لبنان و حزب‌الله سرافراز بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند.» . «محمدرضا جوان آراسته» zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از الف|نون
__________ مرا به سینه‌اش فشرد، بعد دورترم کرد و درحالی که هر دو بازوی مرا در دست داشت، ایستاده خاطره‌ای عجیب تعریف کرد: "در شکافِ دره‌‌ی جنتا برای دوره‌های آموزشی مخفی شده بودیم و برای دستگیری و شکست ما هر کاری می‌کردند، وضعیت بسیار سخت بود و تمامیِ ما پنجاه نفر تنها دو کلاشینکف داشتیم! باورکردنی نیست اما همین کلاشینکف‌ها تنها سلاح تشکیلات ما در آن دره‌ی سخت بود که یکی را از برادران جنبش امل گرفته و دیگری را با هزینه شخصی تهیه کرده بودیم." حرف های سید را خوب به خاطر دارم، می‌گفت: "اولین بارقه امیدِ ما چشمان مردی بود که در تاریکیِ دره می‌درخشید، آمد و درست همینطور که تو را در آغوش کشیدم مرا به سینه‌اش چسباند. او، محمدابراهیم همت بود و این دیدار آغاز راهی بود که ما را از آن دره به جایی رساند که در جنگ سی و سه روزه، دنیا را انگشت به دهان گذاشتیم!" پدرم آن روز سلاحی نبرده بود، گفت من و دو یارِ همراهم از طرف امام آمده‌ایم شما را آموزش بدهیم. حسی با من می‌گويد که سیّد در دل گفته بود تو آموزش بده و من خودم پرورش می‌دهم، من خودم نیرو می‌سازم... و ساخت! از دو تا اسلحه انفرادی شروع کرد و یک ارتش ساخت. حالا که شهید شده روشن است که تربیت شدگانِ او ایستاده و مقاوم خواهند بود و خدشه‌ای به ایستادگی آنها نخواهد افتاد. سیدالشهدای مقاومت اینقدر تکثیر شده است که نگران آینده او و حزب‌اش نباشیم، تنها تلخیِ این ایام ماجرای آغوشی است که دیگر تکرار نخواهد شد و انگشتِ اشاره‌ای که دیگر بالا نخواهد رفت. از تمام برادران و خواهران‌ام استدعا دارم خشم خود را حفظ کنیم و اندوهِ کوتاه‌مان را پشت سر بگذاریم، بعضی روزها در نبرد وجود دارند که فرصتی برای گریه نیست. میدان را خالی نکنیم، هیچ توفیقی بالاتر از شهادت نیست، ان‌شاءالله ما هم به او و یارانش بپیوندیم. محمدمهدی همت هفتم مهرماه ۱۴۰۳ @hemmatsocial
وصیت نامه سید مقاومت شهید سید حسن نصرالله ؛ «بسم الله الرحمن الرحیم به شما توصیه میکنم که ایمانتان به رهبری امام خامنه ای (دام ظله)محکم و قوی باشد ، که خیر دنیا و آخرتتان در این است.» نصرالله شوال ۱۴۳۰ ه ق «نشر حداکثری » l👇بیا بیناشو l 🆔 @binaasho
هدایت شده از مجلهٔ مدام
فراخوان شمارهٔ سوم مدام: جنگ جنگ، یکی از موضوعات برنامۀ سال آیندۀ تحریریه بود. قرار بود که در سال بعد سراغ شمارۀ جنگ برویم. تقریبا هشتاددرصد مطالب شمارۀ خواب نهایی شده است و طبق برنامه شمارۀ سوم، «خوابِ مدام» بود و شمارۀ چهارم هم «جشنِ مدام». اما تصمیم تحریریۀ مدام بر این شد که موضوع جنگ را زودتر آغاز کنیم. این روزها، جنگ برایمان نه «خواب» گذاشته و نه «جشن». از این رو، موضوع شمارۀ سوم مدام، «جنگ» شد. برای مدام از جنگ بنویسید. جنگ برای صلح، برای زندگی، برای انسانیت، برای شرف، برای حقیقت. مدام، دوماهنامه است و شمارۀ سوم در دو ماه آبان و آذر رونمایی خواهد شد. پس فرصت زیادی نخواهیم داشت. اگر تمایل به نوشتن برای این شمارۀ مدام دارید، تا شانزدهم مهرماه، آثار خود را برای ما ارسال کنید. مدام؛ یک‌ ماجرای دنباله‌دار | @modaam_magazine
هدایت شده از مجلهٔ مدام
هدایت شده از مجلهٔ مدام
 بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ رهبر معظم انقلاب اسلامی: بر همه‌ مسلمانان فرض است که با امکانات خود در کنار و بایستند و در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم و خبیث آن را یاری کنند. میزان بلوغ هر چیزی در خلقت، به مقدار عبودیت نهفته در آن است و تعبد مال، در انفاق آن در راه خداوند. اینک که به حکم دفاع از مقدسات مسلمین و ارزش های انقلاب اسلامی، خانواده های متشخص و مقاوم دلیرمردان جنوب لبنان، مجبور به ترک دیار و کاشانه خود شده و در جوار حریم امن فاطمی‌ترین علویه‌ی تاریخ، حضرت زینب کبری سلام‌الله علیها پناه آورده و رحل اقامت افکنده‌اند، وظیفه ماست که در حد توان با بذل مال و حفظ آبروی این بندگان صالح و غیرتمند خدا قدمی در راستای اجرای فرمان مقام معظم رهبری درخصوص ایستادن در کنار مبارزان عزیز حزب الله برداریم. بدین منظور خواهشمند است هدایای خود را با نیت جهاد مالی در راه خداوند بی نیاز، به شماره کارت
6104337510714635
بانک ملت به نام حجت‌الاسلام محمد علیجانی پور ارباستان واریز نمایید تا با نظارت سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق، صرف تامین نیازمندی های این مهاجران مجاهد گردد.
سلام خدمت همه دوستان.ایشون از دوستان مورد اعتماد هستند
هدایت شده از أخٌ‌في‌الله
32.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 پژوهشگر تاریخ اسلام: رسانه‌ها باید واقعیت خطرها را نشان بدهند مرگ فقط برای همسایه نیست و باید نزدیک بودن خطر مشخص شود طباخیان در : 🔹امیرالمومنین علی‌(ع) جهاد را جزو راه‌های رهایی دانسته، ایشان می‌فرمایند هرکس از جهاد بدش بیاید خداوند لباس خاری بر تنش می‌کند. 🔹ایشان فرموده‌اند اگر اقتدارتان از بین برود ستمگران بر شما مسلط می‌شوند. مجری : عده‌ای از روی غفلت ترس از جنگ را در جامعه نهادینه می‌کنند 🔹هیچ عاقلی از جنگ دفاع نمی‌کند ولی وقتی دشمن در حال نابود کردن ماست، دیگر جای امتیاز دادن و مصالحه نیست. @sorayatv
و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی