eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.8هزار ویدیو
157 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
😍♥️ روزت مبارک نازدانه آقا محمود رضا :) دختر
🧕قدر و منزلت دختر در کلام پیامبر اکرم(ص)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5d6bab644728d71f1bbd5e40_-5860502985794571977.mp3
5.44M
همش دلم می گیره مداح : حاج سید مجید بنی فاطمه
ڪلام_شهید بعضی ها فڪر می ڪنند اگر ظاهـرشـان را شبیـه شهـدا ڪنند، ڪار تمام است. نه، باید مانند شهـدا زندگی ڪرد. شهید_علیرضا_موحدی_دانش: شهیـد عـزادار نمی خواهد، بلکه رهـرو می خواهد شهید_محمدابراهیم_همت : شهــدا را به خــاڪ نسپارید، بلکه به یــاد بسپارید. شبتون شهدایی 🖐
💫شهید احمدعلی نیری💫 💠به هرسو روی آورم ضجه زنم که ای مالک ، وعده های عذاب درباره ی من محقق شده، ✨ای مالک از سنگینی زنجیره های آهنین توان ما از دست رفت، ای مالک پوست های تن ما کباب شده، ای مالک مارا بیرون بیاورکه دیگر به کارهای زشت باز نخواهیم گشت. ✨پاسخ بشنوم که هرگز! اکنون هنگام امان یافتن نیست واز این جایگاه ذلت روی تافتن نیست زبان درکشید و سخن نگویید.. ✨اگر به فرض محال از اینجا بیرون روید باز به همان اعمال زشتی که از آنها نهی شده بودی باز خواهی گشت. پس از این جواب به کلی نا امید شوم و تأسف شدید و پشیمانی دردناک به من دست دهد به رو در آتش بیفتم. بالای سر ما آتش، زیر پای ما آتش، سمت راست ما آتش، سمت چپ ما آتش. غرق در آتش... خوراک ما آتش، نوشابه ما آتش، بستر ما آتش، جامه‌ی ما آتش....آتش. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ... 💐 امروز چهارم تیر ماه سالروز شهادت مدافع حرم" " گرامی باد
آقا جان خداقوت
📚موضوع مرتبط: 📅مناسبت مرتبط: تاریخ شهادت
حرفِ دل♥️را باید با گفت این روزها را جُز "تو" محرم راز می‌دانند. ای تویی که با گره گشایی میکنی 🍃
می‌گفت : تو واسه‌ هدفت‌ یاعلی‌ بگو بقیش‌ رو بسپر دستِ ‌خدا (:♥️
هدایت شده از ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ خودم برای شهید حامدجوانی😍😍😍❤️❤️
🛡عملیات که تمام شد و برگشتند دمشق، مدت مأموریت حامد و رفقایش هم تمام شده بود. 😊رفت پیش سردار برای خداحافظی. سردار گفت یادت نرفته که چی قرار گذاشته‌ایم؟ حامد که خجالت و حیا گونه‌هایش را سرخ کرده بود سرش را انداخت پائین و گفت : 🍃🌸«حاجی راستش را بخواهید، مادرم این‌ها برایم رفته‌اند خواستگاری و خدا بخواهد برگشتم می‌رویم قرار و مدارهای عروسی را بگذاریم....» 😍گل از گل حاج احمد شکفت. گفت چه خوب! حالا که این‌طور است، کت و شلوار دامادیت را هم من می‌خرم و حامد را برد توی یکی از پاساژهای شیک دمشق و یک دست کت و شلوار اعلا برایش خرید. حامد کت و شلوار را که پوشید سردار آمد جلو و پیشانی‌اش را بوسید : ❤️«به‌به! چه داماد خوش تیپی بشوی تو...!»
چهار تیر و یاد شهدای مجنون یاد هور، یاد پشه ها و موش های صحرایی یاد دوست، یاد صمیمیت، یاد برادر حمله ای غافلگیرانه و محاصره ای تنگ گلوله ای که بر پیشانی خسرو نشست. صدای فریاد حسن برادر گفتن غلامرضا دویدن های عبدالکریم نگاه های نگران سید یوسف پریشانی عباس پرپر زدن فضل الله و همه این اسم های مردانه، قبل از نامشان عنوان شهید را جایزه گرفته اند. اکنون به سمت جنوب گلزار شهدا که بنگری آرام و در کنار هم شهید خسرو عبدویی و سید یوسف موسوی نسب و عبدالکریم رزمجو پایین پا عباس ملک زاده و دو قدم جلوتر فضل الله حیاتی و نگاهی به دور دست ها که بیندازی، در امتداد همین خط جنوبی، روستایی به نام خیارزار مزار پاک شهیدان حسن و غلامرضا بیژنی را به یادت می آورد. پدر بودند و چشم به راهی همسر از رفتن بازشان نداشت. چشم به راه دیدن اولین فرزند بهانه ای نبود که از جبهه بکشاندش به سمت روستا و زمانی صدای گریه پسرش در گوش ها پیچید که چند ماهی از ۴تیر ۱۳۶۷ گذشته بود. شهید عباس ملک زاده که برای آخرین بار نخل های کنار جاده را تماشا کرد و میدانست باید وداع کند با نخل ها تا آسوده خاطر جان به معبود بسپارد. عبدالکریم رزمجو شد جوان شهیدی که جوانان چادر سفید بپوشند و در کنار مزارش صیغه عقد جاری کنند و دست زندگیشان را در دست شهید بگذارند. امشب مثل مجنون در حال جنون بی خوابم امشب مجنون بی تاب است و دلم را موجی به سوی ساحل می راند. هور صدای سکوت و دل قایق ها آرام گرفته، تفنگ ها خفته اند، پشه ها روی برگ نی جا خوش کرده اند، پوتین ها خمیازه می کشند از خستگی، شهدا اما خفته اند آرام. دقایقی دیگر چه غافلگیرانه بر سیدالشهدا سلام می کنند. چگونه در آن بیشه چون شیری ژیان آرام گرفته اید؟ چگونه جنگ بی رحم است؟ چگونه مرد آنقدر مرد است که میدان جنگ چون رختخوابی نرم و بی ترس است؟ چگونه امنیت برقرار است؟ چگونه مجنون آرام است؟ من بی قرارم ای مجنون با تو سخن ها دارم آرام نگیر امشب چهار تیر است مجنون آهااااای مجنون جزیره نشدی که در خفتن شهره شهر شوی برخیز قیام کن بر روی دوپا بایست دستانت را بر سر بگذار هر چه در جیب داری خالی کن بر من چشم بدوز بر خانواده شهدا بگو حرف بزن چه شد؟ چگونه بود؟ چه اتفاقی افتاد؟ جیب های مجنون اما پر بود از عشق مهربانی زمان سکوت تنهایی پشیمانی شاید چشمانش می گوید من هم خواب فرا گرفت، غافل شدم، دستانم شل شده بود، کرخت بودم از بی خوابی، بغل گرفته بودمشان اما... شد آنچه خداوند مقدر فرموده بود تا شراب طهورا را سربکشند آنان که لایقش بودند و مجنون برای همیشه سر بزیر و خجالت زده باشد که امانت دار خوبی نبود. در تاریخ از مجنون به بدی یاد نکنید، نگویید مجنون امانت دار نبود، بگویید مجنون تلاش کرد، ایستادگی کرد، اما جوانانش آن شب دل در گرو حق داشتند و برای رسیدن به معبودشان عاشقانه از سر و کول هم بالا رفتند. ماح_سیره ی شهدا... _۱۳۹۹/۴/۴(به یاد ۱۳۶۷/۴/۴)
یکی از بچه‌های گردان را داشت خالی می‌کرد. فریاد زدم ، ما تو این کلی باید پیاده بریم. با یه بغضی آرام گفت : حاجی خب میخواستین رمز عملیات رو نذارین یا
🌱 عزیزےمیگُفت: هروقٺ‌احساس‌ڪردیداز دور‌شدیدودلتون واسه‌آقاتنگ‌نیسٺ.. این‌دعاےکوچک‌روبخونیدبخصوص توےقنوٺ‌هاتون [لـَیِّـنْ قَـلبے لِـوَلِـیِّ أَمـرِڪ] یعنی‌خداجون دلمو‌واسہ‌امامم‌نرم‌ڪن . . .♥ 💕💕💕
Taheri-Mirdamad-Banifateme-Saberkhorasani-04.mp3
12.76M
🎼 گره، از مشهد و قم وا نگشته ؛ برنخواهد گشت‌... ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
یادٺ‌باشھ‌ رفیق؛ حاج‌قاسـم براےِ دیده‌شدن نجنگید!