🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 4
حدود ساعت 6 عصر بود که زنگ منزل به صدا آمد. وقتی آرمان به آيفون جواب داد ، رویش را به عمه کرد و گفت:
دختری به نام (نفیسه) آمده و با مژگان کار دارد.
نفیسه، طبق چیزی که عمه مژگان تعریف کرد ، دختری با اندام معمولی، بسیار سر و زبان دار ، خونگرم، با مانتو و شلواری نسبتا جلف ، چسبان و صورتی رنگ که با رنگ شالش ست کرده بود ، بالا آمد و پس از سلام و علیک های متعارف، گفت:
مژگان باید هنوز خواب باشه ؟ درسته؟
عمه گفت : آره هنوز خوابه، کاری باهاش داشتی؟
نفیسه جواب داد :
آره ! اومدم پیشش، شنیدم دوباره تب کرده ، اومدم پیشش !
نفیسه از جریان تب مژگان خبر داشت . با خودشان فکر کردند که لابد مژگان با نفیسه تلفنی حرف زده و هماهنگ است. به همین خاطر ، وقتی نفیسه را به پذیرایی دعوت کردند نفیسه گفت:
اگر اجازه بدید برم پیش مژگان میخوام برم تو اتاقش ! اینجوری شاید مژگان هم راحت تر باشد.
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 5
عمه مخالفتی نکرد ،اما قبلش برای اینکه مژگان ناراحت نشود، زودتر می رود و مژگان را مثلا بیدار میکند و کمی اتاق را هم مرتب می کند. تا به پشت سرش نگاه میکند، نفیسه را می بیند که دم اتاق هست و با لبخند می گوید :
راحت باشید ! خونه ما هم همین جوریه ، بالاخره آدم داره توش زندگی می کنه .شما به کارتون برسید عمه جون !
حدودا نیم ساعتی طول می کشد و عمه می بیند که هیچ خبری نیست و به همین خاطر دو تا لیوان شربت به اتاق مژگان میبرد. ادب حکم می کرد که در بزند، در می زند وقتی در را باز میکند ، میبیند که مژگان سرش را روی پاهای نفیسه گذاشته و چشمانش هم نیمه باز است ، نفیسه هم آرام آرام دارد موهای مژگان را نوازش می کند.
دیدن این صحنه برای عمه خیلی خوشایند بود ؛ چون می دید که برادرزاده داغدارش چطور با دوستش آرامش پیدا کرده است و از تب و لرز بی مادری هم خبری نیست و همه چیز دارد خوب پیش می رود.
آمد و رفت نفیسه به منزل مژگان روز به روز بیشتر شد و هر روز هم آرامش و حال مژگان بهتر از قبل می شد. حتی مواقعی که عمه نمیتوانست به خانه مژگان بیاید و از برادرزاده هایش مراقبت کند ، برای نفیسه زنگ میزده است. نفیسه هم طوری زود خودش را به آنها می رساند که انگار پشت در بوده و منتظر زنگ عمه خانم !!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
#پارت 6
تیپ های راحتی نفیسه در خانه مژگان خیلی متفاوت بود، به گونه ای که حتی آرمان 12 ساله هم از دیدن نفیسه ( که دیگر به او آبجی نفیسه می گفت ) لذت می برد و به راحتی با هم نشست و برخاست می کردند .
مژگان کم کم داشت برای ترم جدید آماده می شد که یک روز خیلی اتفاقی از کنار حمام خانه شان رد می شود . صدای خفیف و آرامی به گوشش می رسد ، خوب که دقت می کند می شنود که صدای آرمان هست ، میفهمد که آرمان 12 ساله دارد خودارضایی میکند ......با کمال تاسف .
خیلی به هم میریزد و ناراحت می شود . این مسئله ، روزها فکرش را مشغول می کند و چون مادرشان فوت کرده بوده است ، به عنوان خواهر بزرگتر خیلی غصه برادرش را میخورد ؛ اما این غصه را نمی توانسته به کسی بگوید و آبروی برادرش را پیش کسی ببرد .
تا اینکه یک روز که نفیسه خانه شان بود ، سر صحبت را باز می کند و شروع می کند درباره آرمان با مژگان حرف زدن و اینکه چقدر آرمان پسر گلی هست و دلش می خواسته یه برادر هم سن و سال آرمان داشته باشد و از این حرف ها.
مژگان که موقعیت را مناسب دید ، شروع به صحبت کرد و گفت :
یه غصه ای از آرمان توی دلمه که نمی دونم چیکار کنم دارم دیوونه می شم ، حتی جرات نکردم به بابا بگم . می دونم که بدتر می شه ، حتی نمیتونم مستقیما با خودش حرف بزنم ، اصلا فکرش نمیکردم و خیلی ناراحتم .
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀🥀🥀
🥀🥀🥀
مستند داستانی 🧕 تب مژگان 🧕
نویسنده : محمدرضا حدادپور جهرمی
@Fanous استیکر در ایتا.mp3
5.28M
دلم تنگِ واسه همون روزایــے
که زانو به زانو نفس تو نفس😭
خودت میدونی قصهے اربعین
روی قلب زارم چه داغـ💔ــے شده
ببین خستهم از کار دنیا چــقدر
دلم تنگِ چاے عراقی شده😭😭
#اربعین
زیارت عاشورا👆👆👆
بانوای دلنشین
🌷 #شهید محمد رضا تورجی زاده🌷
#بسبار_سوزناک
🌷 اللهم عجل لولیک فرج🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
✅ کلام نور
#سوره مبارکه ناس آیه 1 و 4
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ...
مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
اى پيامبر!) بگو: پناه مى برم به پروردگار آدميان...از شرّ وسوسه شيطان.
✅✅✅
✅ حدیث روز :
#رسول اكرم صلى الله عليه و آله
تا زمانى كه مردم، امر به معروف و نهى از منكر نمايند و در كارهاى نيك و تقوا به يارى يكديگر بشتابند، در خير و سعادت خواهند بود، اما اگر چنين نكنند، بركت ها از آنان گرفته شود و گروهى بر گروه ديگر سلطه پيدا كنند. نه در زمين ياورى دارند و نه در آسمان.
لا يَزالُ النّاسُ بِخَيرٍ ما اَمـَروا بِالمَعروفِ وَ نَهَوا عَنِ المُنـكَرِ وَ تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَ التَّقوى فَاِذا لَم يَفعَلوا ذلِكَ نُزِعَت مِنهُمُ البَرَكاتُ وَ سُلِّطَ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ وَ لَم يَكُن لَهُم ناصِرٌ فِى الرضِ وَ لا فِى السَّماءِ؛
مجموعه ورام ج2 ، ص126 - تهذيب الاحكام، ج 6، ص 181
✅✅✅
✅ احکام روز :
دست زدن به شير آب در حال وضو
س: اگر شخص وضو گيرنده در اثر عدم آگاهى هنگام شستن دستها و صورت به قصد وضو، اقدام به باز و بسته كردن شير آب نمايد؛ آنهم در موقعى كه رطوبت (خيسى) روى شير آب در مسح او تداخل نمايد وضوى او باطل است. حكم نمازهايى که با اين حالت خوانده شده چيست؟
ج) در حال حاضر تا يقين به بطلان وضو و نماز ندارد، محكوم به صحّت است و تكليفى ندارد.
استفتائات مقام معظم رهبری
✅✅✅
✅ انرژی مثبت :
#امید
عاملی که این گونه زندگی را برای ما غم انگیزساخته، پیری و یا پایان لذت ها نیست، بلکه قطع امید است ...
✅✅✅
16.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
🌸 مهمترین فعالیت امام زمان(عج) در زمان غیبت
#استاد_عالی
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
#قسمت_کوتاهی_از_وصیت
#شهید_تورجی_زاده
🌸🍃اگر جنازه ای از من آوردند دوست دارم روی سنگ قبرم بنویسید: یازهراء(سلام الله علیها)
🌸🍃خدایا سختی جان کندن را بر ما آسان فرما. در آخرین لحظات چشمان ما را به جمال یوسف زهرا(سلام الله علیها) منور فرما.
🌸🍃خدایا کلام آخر ما را یامهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یازهرا(سلام الله علیها) قرار بده. خدایا در قبر مونسم باش که چراغ و فرش و مونسی به همراه ندارم.
🌸🍃خدایا ما را از سلک شهیدان واقعی که در جوار خودت در عرش الهی در کنار مولا حسین(علیه السلام) هستند قرار بده.
والسلام- محمدرضاتورجی زاده