eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
9.9هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷چرا ''حسین وصـــالی'' ؟🌷 ♤به شــــــهدا خیلی علاقه داشت.... خیلی از شهیدارو میشناختـــــ و ازشون اطلاعات زیادی داشتـــــ از شخصیت و زندگیشون گرفته تا نحوه شهادتـــــ ! همیشه به دوستاش هم توصیه میڪرد پیگیر آشنایی با شهدا باشن و خودشم واسه آشنا ڪردن دوستاش ڪم نمیذاشتـــــ . ■شهید اصغر وصالی فرمانده ی شهر پاوه، مورد توجه خاصش بود... برای همین هم اسم مستعار خودش رو "حُسِین‌وِصٰالے" انتخاب ڪرد... حتی این اسمو روی اسلحه اش حڪ ڪرده بود و از دوران آموزشیش تو ایران تا عملیات هاش تو سوریه تفنگش با این اسم مشخص بود... حتی صفحه اینستاگرامش رو هم به اسم حسین وصالی ساخته بود و تو فضای مجازی هم خودشو به این اسم معرفی می ڪرد... . ■بعد از این ڪه مستند ابوخلیل ڪه برای شهید رسول خلیلی ساخته شد رو دید... میگفت منم شهید شدم واسم مستند بسازید و اسمشو بذارید ابووصال! ولی تنها چیزی ڪه هیچوقت هیچڪس دربارش فکر نمیڪرد این بود ڪه یـه روزی واقعا شهید بشه! 💚
برای تڪمیل ایمان😍 به قد و قواره اش نمی آمد ڪه درباره ازدواج بگوید؛ اما با صراحت تمام موضوع را مطرح ڪـرد!💕 گفتیم: زود است،... بگذار جنگ تمام شود، خودمان آستین بالا می زنیم....💕 گت: (( نه،پیامبر فرموده اند ازدواج ڪنید.. تا ایمانتان ڪامل شود،☺️ من هم برای تڪمیل ایمان باید ازدواج ڪنم،باید!😍)). همین ها را گفت ڪه در سن نوزده سالگی زنش دادیم!.....💕 گفتیم: حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد؟... گفت: (( عفیف باشد و با حجاب.))💕 (همسر شهید حسین زارع ڪاریزی)
🖤💜🖤 دهه محرم در سوریه بودیم. در "ریف حلب" دو سه‌ شب‌ گردان ما ‌ و چند شب گردان او به شڪل دید و بازدید هیئت می‌گرفتیم، این‌در بین گردان‌ها رسم بود. یڪــ شب ما مهمان گردان او بودیم. دو حلقه پشت هم‌ تشڪیل دادیم ‌و مشغول عزاداری شدیم. ناگهان در تاریڪی، شخصی را دیدم ڪه به نظرم آشنا آمد. ڪمی خود را جابه‌جا ڪردم تا ببینم چه ڪسی است. محمدرضا بود......، به‌شدت ضجه می‌زد و گریه می‌ڪـــرد. ناگهان به دلم ‌افتاد ڪه او شهید می‌شود، اما به خاطر روحیه‌ شاداب‌ و پرنشاطش به فڪرم خندیدم و به خودم قبولاندم ڪه ‌ به‌ این‌زودی‌ها شهید نمی‌شود. گفتم او ضدگلوله است، اما سرنوشت چیز دیگری شد.😔 راوی: همرزم شهید 🌹
💕🖤💕 عشق یڪ سینه ی پر از آه و یڪ دل میخواهد خواب راحت برای عاشق نیست حال زار میخواهد 💕 دیدن یار گرچه است، نیست عاشق، ڪسی ڪه خودبین است حرف واقعی این است خواهم آنچه نگار میخواهد 💕 مدتی هست یادمان رفته پسری مانده از او ڪه مثل برای قیام بی سپاه است و یار میخواهد 💕 یار هرڪس به غیر او بودم دل به هر ڪس به غیر او دادم چه ڪسی را عزیزتر از ، دل از این روزگار میخواهد 💕 چند روزی به سمت آقایم چند روزی به سمت دنیایم بی تفاوت به اینڪه جاده ی قدمی استوار میخواهد 💕 خوش به حال مدافعان حرم، عشق را در عمل نشان دادند تا بفهمی یوسف عاشقی جان نثار میخواهد 💕 شیعه تنهاست یا ، با همان هیبت علی برگرد گردن آل الله گردش میخواهد 💕 گر بگویی بمیر بین دستان توست تقدیرم عبد بی دست و پا برابر توست ڪِی ز خود میخواهد؟ 💕 ای عزادار حضرت زینب دیده گریان غربت زینب به خدا ڪه اسارت ناله ی بیشمار میخواهد 💕 آه آیا از آن همه لشڪر یڪ نفر هم صدا نزد آخر ناقه ی پیغمبر محملی دار میخواهد...، ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز ، سالروز شهادت شهید مدافع حرم """ نوید صفری"""💔 رضوان الله تعالی علیــه. روضه خواندن شهید نوید صفری بر پیڪر مطهر شهید سعید علیزاده.
﴾﷽﴿ با آقانوید رفته بودیم زیارت شهدای گمنام، نشسته بود روبروی سنگ مزارشان و حسابی تو فڪر بود. بعد چنددقیقه گفت: " شهدای گمنام تا وقتی نخواهند و رضایت ندن، پیڪرشون پیدا نمیشه. "😔 🌷خودشون باید بخوان تا برگردن.. 🌷 بعد خطاب بهشون گفت: " آی شهدا، اونجا چی می بینید ڪه حتی حاضر نیستید بخاطر دل مادراتون و عزیزانتون برگردید. 😭 می دونید چقدر چشم انتظارند..." . من اما طعم چشم انتظاری را فقط هجده روز چشیدم.🎋 هجده روزی ڪه هر بار خبرهای ضد و نقیض از شهادت آقانوید به گوشمان می رسید. در اوج امیدواری یڪمرتبه خبری می شنیدیم و کوه 🍃 امیدمان فرو می ریخت و برعڪس در دل ناامیدی خبری می رسید ڪه آقانوید را ساعتی پیش دیده اند🍀 و سلامت است و فقط دسترسی به تلفن ندارد و دوباره روز بعد خبری دیگر… خدا میداند در آن مدت چه بر ما گذشت، اما بارها پیش آمد ڪه در دلم میگفتم 🌴 خدا به داد دل خانواده های مفقود الاثر برسه، نمیدونستم انقدر سخته بی خبری. خبر شهادت ڪه آمد و بعد بلطف خدا و رضایت آقانوید، پیڪرش شناسایی شد و برگشت، دلمان عجیب آرام شد .🌳 اما بعد از آن دیگر طور دیگری به خانواده ها و مادران و همسران چشم انتظار شهدا نگاه می ڪردم. قطعا ظرفیت وجودی بیشتری داشته اند ڪه امتحانات سخت تری برایشان پیش آمده. ☘ دیروز خبر رسید ڪه هشت شهید عزیز خانطومانی شناسایی شدند و رضایت دادند به بازگشت و آرام تر شدن دل عزیزانشان. 🍂 خدا میدونه الان تو دل تڪ تڪ این خانواده ها، مادر و همسر و فرزندانشان چه خبر هست. به ویژه زمانی ڪه بعد از اخبار ضد و نقیض و خبرسازی رسانه ای، خبردار شدند.😭 الهی که به حق بی بی حضرت زینب (س) به دلهاشون صبر و آرامشی مضاعف باشه. پ.ن: هشت شهید به پابوس امام هشتم (ع) می روند..💔 محبوبه جانم چشمت روشن ...،
[][]💍💍[][] 🔺 داشتیم‌دستنوشتہ‌هاۍ ضریح‌شیشه‌اۍ‌شلمچه‌رو دونه‌دونه‌مۍخوندیم‌،رسیدیم‌ به‌یه‌دستنوشته‌از‌یه‌خواهر ڪه‌نوشته‌بود‌: امسال‌باشوهرم‌اومدم‌مقتل‌الشهدا آوردمش‌تا‌از‌نزدیڪ‌جایی‌روببینه ڪه‌‌دوسال‌قبل‌دعا‌ڪردم💕 و‌شهدا‌حاجتمو‌دادند‌ و‌عشقمو‌بهم‌دادند؛‌ نوشته‌بود،‌بابام‌تصادف‌ڪرده مادرم‌هم‌مریضه‌ونیازبه‌مراقبٺ‌داره وقت‌ازدواج‌خودم‌هم‌رسیده 💗 اما‌دنبال‌خاستگارۍ‌هستم ڪه‌عاشق‌امام‌و‌شهدا‌باشه؛ ڪسۍ‌که‌مراقب‌خودم‌و‌مادرمریضم هم‌باشه...؛‌💕 ازمیون‌خاستگارایۍ‌ڪه‌اومدنورفتند یکۍ‌اومد‌ڪه‌اول‌بسم‌الله‌گفت ، مَن‌‌میخام‌نوڪر‌چنین‌همسرۍ‌باشم ـــــــــــ‌اصلا‌باورش‌برام‌سخٺ‌بود بااینڪه‌حرف‌دلمو‌نزده‌بودم💖 و‌شرطمو‌نگفته‌بودم اماانگار‌شهدا‌بهم‌نظرڪَرده‌بودند، مابه‌هم‌رسیدیم؛ باڪمترین‌هزینه‌عروسی‌گرفتیم حالا‌بعددوسال‌اینجام‌؛💕 راستی‌شوهرم‌مداح‌هیئت‌شهداۍ گمنام‌شهرمونه..؛ ممنونم‌ڪه‌جوابمو‌دادین...؛❣ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @moarefi_shohada
| بِسم‌رَبّ‌ِالاُم‌اَبیها | باآنڪه‌حسین‌است‌،پناهِ‌دوجهان اوخودبه‌پناهِ‌مادرش‌ صدایش‌بوۍملڪوٺ‌می‌داد و این‌شدرسـم‌همیشگۍڪـه بـادیـگرطلبه‌هادراوقـاٺ‌فراغتـشان نـوارهـای مداحی اش‌رامی گذاشتند وگــوش‌مـۍدادنـد. :آمــده‌بــودتــاسـری به‌شاگردانـش بـزند،نوای سوزناڪ‌محـمدرضا درحـالی ڪه‌ ائـمه(ع)رامۍخواند،فـضاۍحجره راپـرڪـرد،اسـتادنـام‌مـداح راسـوال‌ڪرد؛ شـهـیدنواب‌گفٺ: او«تـورجی‌زاده‌»اسـٺ. اسـتادمـڪـثی ڪرده‌وفـرمــود: ایــشـان(درعـشـق‌خـدا)سـوخته‌است، اوقبل‌از سوخته‌بوده‌است. (س) اولـیـن‌جـمـلـه‌ای بودڪـه‌بـالای سنـگ‌مزاراوحـڪ‌شـده است. . وقـتی هـم‌ڪـه‌شـهـیدشــد‌ تـرکش‌بـه‌پــهلـووبـازویاواصـابـٺ‌ڪرده‌بـود!
😍 ازاينڪه‌مدٺ‌آشنايۍماڪم‌بود وبيشتر‌آن‌رامن‌درمنطقه‌بودم ولۍازاين‌خوشحال‌هستم‌ڪه من‌هم‌ادعاۍتڪليف‌ و راڪه‌بود بايدانجام‌مۍدادم . اگردراين‌زمان‌هرڪس‌درزندگيش ازروۍمال‌دنياوزندگى شيرینۍبدون‌دردسرولذتهاۍ دنيوۍپل‌پيروزۍزد وخودرادرجهاداصغررساند خواهدشد. ازشمامۍخواهم‌ڪه‌بعدازمن همچون‌زينب‌محڪم واستوارباشيد •••
😍😍😍 ♥همیشه‌وقتۍازمنطقه به‌خونه‌مۍاومد 💕 ومن‌توخونه‌نبودم، پشٺ‌در‌مۍایستاد ودر‌رو باز نمۍڪرد.😍 من‌می‌گفتم: «شما‌ڪه‌ڪلیددارۍ پس‌چرا‌داخل‌نمیرۍ؟» 😉 مۍگفت: « ! 😍 .💜 .» 💓 یادم‌هست‌یه‌بار من‌مسجد‌بودم ،وقتۍبرگشتم دیدم‌ڪناردر‌ایستاده!!!🤭 گفتم: «مۍرفتۍداخل.»😊 گفٺ: «نه؛مگه‌مۍشه من‌همسرداشته‌باشم ودرراخودم‌باز‌ڪــنم.!!؟؟؟»😍😍 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ