eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
266 دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.4هزار ویدیو
162 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ "روضه ای با حافظ" سيلي آن روز به رويت چه غريبانه زدند «آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند» يک کبوتر وسط شعله تقلا مي‌کرد «جرمش اين بود که اسرار هويدا مي‌کرد» رسم اين است که پروانه در آتش باشد «عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد» با گل و غنچه تو ديدي در و ديوار چه کرد؟ «ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد» کمر سرو در اين کوچه کمان خواهد شد «چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد» آه! هجده گل از آن باغ نچيديم و برفت «باربر بست و به گردش نرسيديم و برفت» عمر کوتاه تو گنجايش دنيا را بس «وين اشارت ز جهان گذران ما را بس» خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟ «اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست؟»
﷽ "روضه ای با حافظ" سيلي آن روز به رويت چه غريبانه زدند «آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند» يک کبوتر وسط شعله تقلا مي‌کرد «جرمش اين بود که اسرار هويدا مي‌کرد» رسم اين است که پروانه در آتش باشد «عاشقی شیوه ی رندان بلا کش باشد» با گل و غنچه تو ديدي در و ديوار چه کرد؟ «ديدي اي دل که غم عشق دگر بار چه کرد» کمر سرو در اين کوچه کمان خواهد شد «چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد» آه! هجده گل از آن باغ نچيديم و برفت «باربر بست و به گردش نرسيديم و برفت» عمر کوتاه تو گنجايش دنيا را بس «وين اشارت ز جهان گذران ما را بس» خانه دوست کجا؟ صحن سپيدار کجاست؟ «اي نسيم سحر آرامگه يار کجاست؟»
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد صبح همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده ی چاردهم وا شود و ماهِ تمام از شبستان دو ابروي کمانش برسد لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر "تو" از حاشیه بیرون برود عشق در عهد "تو" دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود که "تو" هم آمده باشی و اذانش برسد
من از مشهد، من از تبریز، از شیراز و کرمانم من از ری، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم نمی دانم کجایی هستم، اما خوب میدانم هوایی هستم و آواره ای در مرز مهرانم اگر آواره ام، قلبم در ایوان تو جا مانده دلم با هر قدم با هر نفس اسم تو را خوانده غم عشقت بیابان پرورم کرد و میان راه یکی پرسید: تا کرب و بلا، چندتا ستون مانده؟ چه شیرین است با شوقت دویدن در بیابان ها به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خیابان ها نه تنها در میان تربتت داری شفا، حتی به خاک زیر پای زائرت دادند، درمان ها یکی جارو به دست و دیگری گوشی به گوش آمد یکی بر شانه مشک و آن یکی پرچم به دوش آمد دراین موکب سخن ازکوفه، آن موکب سخن از شام یکی از هوش رفت اینجا، یکی آنجا به هوش آمد ستون یک هزار و چارصد، یعنی: سلام آقا سلام ای بی کفن ای تشنه لب ای مانده بر صحرا به سقای علمدارت قسم، ما پای پیمانیم به شوق یاریِ آرام جانت، مَهدی زهرا (س) ...