"باردیگرعاشقی پرواز کرد
قصه عشقی دگر آغاز کرد
می رود آرام گیرد غصه هاش
عطر نرگس جا شود درقصه هاش
می رود در سرزمین اشک و خون
با لب خشکیده و رد جنون
شاعرانه، پرتکاپو میرود
عاشقانه، مثل آهو میرود
باز هم از پیله ی هر خانهای
عشق او بیرون کشد پروانهای
شمع او پروانهها را سوخته
جان بلبل را گُلش افروخته
لالهها را داغدار عشق کرد
نخلها را سربهدار عشق کرد
اذن زاری را به چشم ابر داد
در پی او خانه بر دوش است باد
پیش ایوان طلایی ایستاد
دست بر سینه سلامی گرم داد
دید رویایش حقیقت یافته
آرزوهایش حقیقت یافته
السلام یا امیرالمومنین
السلام یا امام المتقین
خواب یا بیدار هستم یا علی؟!
من کجا و مرقد مولا علی؟!
روسیاهم خسته از درآمدم
شکر حق یکبار دیگر آمدم
کوله بارم را دعا پر کرده است
مادرم چشم امیدش را نبست
پشت پایم اشک می ریزد ولی
زیر لب ذکرش شده مولا علی
چشم او گاهی به من گاهی به راه
آه.. حسرت می چکید از آن نگاه
آرزویش پای بوسی تو بود
نغمه ها در مدح مولا می سرود
شعرخواب کودکی هایم همه
مدح هایش از تو بود و فاطمه "
کاش از من هم پذیرایی کنی
تشنهام، ای کاش سقایی کنی
بذر عشقت را بکاری در دلم
لطف کن انگشترت را، سائلم
پاک کن از سینهام زنگار را
نورباران کن اتاق تار را
#العبد_الراجی (محمد)
#پریسامصلح
#علی_احمدپور
#م_کرمانی
#راجی
#العبد_الراجی (محمد)
#پریسامصلح
#م_کرمانی
#راجی
#مثنوی_گروهی