eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
9.8هزار ویدیو
157 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
نوری میخواهم از جنس امید: 🌺خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم. 🌺خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک که دیگه به یادت نیوفتم. 🌺 نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی!) 🌺 حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر 🌹🍃🌹🍃
💞 🌺خندید و گفت: (دیدی بالاخره به دلـــ❤️ــت نشستم!) زبانم بند آمده بود😅، من که همیشه حاضر جواب بودم و پنج تا روی حرفش میگذاشتم و تحویلش میدادم لال شده بودم. 🌺خودش جواب خودش را داد: (رفتم یه دهه متوسل شدم حالا که بله نمی گی امام رضا از توی دلم بیرونت کنه😢، پاکِ پاک که دیگه به یادت نیوفتم. 🌺 نشسته بودم گوشه که سخنران گفت: اینجا جاییه که میتونن چیزی رو که خیر نیست، خیر کنن و بهتون بدن نظرم عوض شد😍 دو دهه دیگه دخیل بستم که برام خیـر بشی!) 🌺 حالا فهمیدم الکی نبود که یه دفعه نظرم عوض شد انگار دست علیه السلام بود و دل من☺️😍... 📚 گزیده ای از زندگی نامه شهید محمدحسین محمدخانی به روایت همسر
اولین حضور فرزند رشید سردار بزرگ مقاومت، شهید حاج عماد مغنیه در یک همایش رسمی پنج‌شنبه ۲۳ مرداد ماه حرم مطهر امام رضا علیه السلام همایش بین المللی فاطمیون
💐🍃💐 💢یه تو دل برویی💗 بود،آدم لذت میبرد نگاهش کنه😍 من واقعا عاشقش بودم، اونوقت این جوان رو چون ما راه نمی دادیم🚷 بیاد رفت در قالب فاطمیون به اسم ثبت نام کرد خودشو رسوند اینجا... (نقل از شهید حاج قاسم سلیمانی ) 💢هیئتی🏴 راه انداخته بود بنام وقتی مادرش علت این نامگذاری را جویا می شود‼️ میگوید بخاطر حضرت،آخه ارباب خیلی با ادب بودند👌 به امام حسین(علیه السلام ) خیلی ارادت داشتند من ادب حضرت عباسم❣️ 💢دوستانش گفتند وقتی شد قمقمه اش پر از آب💧 بود و لب های خشکش ما را به یاد تشنه لبان می انداخت او لب به آب نزده بود🚱 تا بعد از جام ساقی کربلا آب بنوشد 💢 حضرت ابوالفضل علیه السلام بود درکودکی به دست حضرت زنده شد ، ده دقیقه الی یک ربع⏰ قبل از آذان ظهر تاسوعا یعنی دقیقا همان لحظه ای که 24 سال🗓 پیش نذر حضرت عباس(علیه السلام ) شده به درجه ی رفیع نایل می شود🕊 _تاسوعا 💠شـادی روحـپاکش_ صـلوات ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ ✨وآلِ مُحَمَّدٍ ✨وعَجِّلْ فَرَجَهُم
Mehdi Rasooli - Khasteh Shodam.mp3
5.99M
🎙 شرمنده ایم آی شهدا🍂 آخر جاموندیم ازشما😔 ‌در هیاهوے این شہرِ آلودہ هوا !🌫 ڪه نه دستت به می‌رسد😔 نه به 🥺 نه به 😥 و نه حتے به قم !!😭 دنج تریݩ جا .. براے پر ڪردن خلاء قلبت❤️ همیـݩ جاست .. جایے ڪنار شـــــہدا ...
چراغچی نقش بسیاری در و برای انتخاب رجایی🍃⚘🍃 به‌ عنوان جمهور داشتند و برای تبلیغ رجایی در مقدس نقش بسیار مهمی را ایفا کردند. 🍃⚘🍃 به همراه دیگر نیروهای واحد آموزش ، بعد نماز صبح و نماز مغرب و عشاء در صحن امام خمینی (ره) جمع می‌شدند و شاعرانی همچون ژولیده و سید رضا مؤید ، اشعاری هم در حمایت از رجایی می‌سرودند. 🍃⚘🍃 ی شهادت ایشان به روایت یکی از همرزمانش : همراه عازم خط شدیم و با دیدن نیروهایی که تعدادشان حدود بیست‌ نفری می‌شد روحیه ی تازه‌ای گرفتیم. وضعیت در آن روز کمی سخت شده بود. از یک‌ طرف بعضی تقاضای نیرو و مهمات داشتند و فشار بسیار زیادی بود و از طرفی هم دشمن پاتک بسیار شدیدی را آغاز کرده بود به‌ نحوی‌ که به چهل یا پنجاه متری ما رسیده بودند و صدای شنی‌های تانک را به‌ خوبی می‌شنیدیم. 😔 دشمن خاکریز را مورد هدف قرار داده بود و ما با آنچه در دست داشتیم مقاومت کردیم تا جایی که تانک‌های دشمن‌ روی خاکریز آمدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷 🎥 اهداء حکم خادمی امام هشتم به 🔸شیرمرد میدان مبارزه ،که نامش بر تن جنایتکاران و مستکبران لرزه می‌اندازد ؛ آنچنان آرام و دور از هیاهو به می‌آمد و در آستان ملائک پاسبان رضوی با امام خود خلوت می‌کرد و ساعت ها رو به روضه منوره به نماز می‌ایستاد و دست به دعا برمی‌داشت که کمتر فردی متوجه حضور او می‌شد. وی در هر تشرف به آستان انیس‌النفوس، اذن پیکار از (ع) می‌گرفت و پس از زیارت و به جا آوردن رسم عاشقی، به میدان می‎شتافت .   لباس خدمت به این آستان مبارک همچون خلعت اخلاص بر تن سردار ، او را افتاده‌تر و خاضع‌تر از هر زمان دیگری جلوه می‌داد. پیش از ، کمتر از دو سال از صدور حکم "خادمی" برای  می‌گذشت ، اما او نیازی به این حکم ظاهری نداشت زیرا که در طول شش دهه حیات مجاهدانه همیشه خادم امامش بود.
یکی از رفقا میگفت: "قصد داشتم گفتم برم و از امام رضا(ع)… یه زن خوب بخوام...❗️ رفتم و درخواستمو به آقا گفتم... شب شد و جایی واسه خواب نداشتم...☹️ هر جای حرم که میخوابیدم... خادما مثه بختک رو سرم خراب میشدن که...😢 "آقا بلند شو..." متوجه شدم کنار پنجره فولاد… یه عده با پارچه سبز خودشونو به نیت شفا بستن… کسی هم کاری به کارشون نداره. رفتم یه پارچه سبز گیر آوردم و....... تاااا صبح راحت خوابیدم...❗️ صبح شد...پارچه رو وا کردم...☺️ پا شدم که برم دنبال کار و زندگیم... چشتون روز بد نبینه…❗️ یهو یکی داد زد : "آی ملت…شفا گرررفت…😱 به ثانیه نکشید، ریختن سرم و...😭 نزدیک بود لباسامو پاره پوره کنن که… خادما به دادم رسیدن و بردنم مرکز ثبت شفا یافتگان…❗️ "مدارک پزشکیتو بده تا پزشکای ما؛ مریضی و ادعای شفا گرفتنتو تأیید کنن..." "آقا بیخیاااال😳…شفا کدومه…⁉️ خوابم میومد،جا واسه خواب نبود... رفتم خودمو بستم به پنجره فولاد و خوابیدم😴… همین" تاااا اینو گفتم… یه چک خوابوند درِ گوشم و گفت: "تا تو باشی دیگه با احساسات مردم بازی نکنی…"🤕 خیلی دلم شکست💔 رفتم دم پنجره فولاد و با بغض گفتم: "آقا؛دستت درد نکنه...دمت گرم💔 زن که بهمون ندادی هیچ… یه کشیده آب دار هم خوردیم. همینجور که داشتم نِق میزدم… یهو یکی زد رو شونم و گفت: "سلام پسرم❗️ "مجرّدی⁉️" گفتم آره؛ "من یه دختر دارم و دنبال یه دوماد خوب میگردم...☺️ اومدم حرم که یه دوماد خوب پیدا کنم؛ تو رو دیدم و به دلم افتاد بیام سراغت... خلاااااصهههه... تا اینکه شدیم دوماد این حاج آقا😁 بعد ازدواج با خانومم اومديم حرم... از آقا تشکر كردم و گفتم: "آقا،ما حاضریما...😂 یه سیلی دیگه بخوریم و یه زن خوب دیگه هم بهمون بدیا 😂😂😂 (به روایت آقای موسوی زاده)