.
🍃طوس را سرمه ی چشمان ملائک کردند
این چنین است خراسانِ شما مشهور است!
✨#شهید_حاج_حسین_خرازی
در کنار رزمندگان در مشهد مقدس
حرم امام رضاع🌷
✨ #پای_ولایت_شهیدبشیم🌹
#سلام_مولای_مهربانم ❤️
🍃و من...
یقین دارم که آخر
روزی...
دوستداشتنِ #تو
عاقبت بهخیرم میکند!😊
#امام_عصر_علیه_السلام❤️
اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
🔰یک خانه، هدیه روسیه برای تولد فرزند سوم
🔹موالید روسیه با ۱.۵۸ تولد به ازای هر زن به شدت کاهش یافته است.
🔹بعد از روی کار آمدن پوتین، سیاستهای تشویقی برای افزایش جمعیت بیش از پیش قوت گرفت.
🔹دولت این کشور برای فرزند اول ۱۵ هزار دلار و برای تولد فرزند سوم یک خانه به پدر و مادر نوزاد هدیه میدهد.
#تسنيم
#تلنگر
✍🏻پیرمرد داخل حرم دستی کشید روی پای جوانی که کنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم #زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم❓
جوان باکمال میل پذیر فت و شروع کرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).
جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟❓🤔
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پــس سلام کن.😊
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :
✍🏻 السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسکری💚
جوان نگاهی به پیرمرد کرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»
مبادا #امـام_زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم.👌🏻
آقا سلام...
باز منم...
خاک پایتان
دیوانه ای که لک زده قلبش برایتان!
در این کلاس سرد، حضور تو واجب است.
این بار چندم است که استاد غایب است؟
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐
حسین فهمیده، #نوجوانی که از تمام بندرگاهای دنیایی دست کشید و #شجاعانه جان خود را فدای جانانش کرد
دقیق که مینگری، میبینی که نوجوان قصه ی ما چه زیبا توانست در آغازین ثانیه های نوجوانیش اسوه انسان کاملی را برای #عالمیان به تصویر بکشاند
بدرستی، او چه زیبا توانست #دلبری این عالم فانی را به چَشمِ روح، بشناسد و بر تمام آمال دنیویش پشت پا بزند.
آری فهمیده چه زیرکانه دام های #دنیایی را شناخت و آنها را به زانو دراورد.
✍️نویسنده : #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز شهادت #شهید #محمدحسین_فهمیده
📅تاریخ تولد : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۶
📅تاریخ شهادت : ۸ آبان ۱۳۵۹
🥀مزار شهید : شهدای بهشت زهرا(س)
#سالروز_شهادت_بسیجی_محمد_حسین_فهمیده
💠شـادی روحـش صـلوات🌺🌹
💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐
ّمکر مکرون
✨هر که بر احمد جسارت می کند
✨بی گمان هردم خسارت می کند
✨از فرانسه بانگ شیطان می رسد
✨زوزه ی زشتی ز گرگان می رسد
✨مکرِ مَکرون؛ مکرِ شیطانی بوَد
✨در ضلالت زاد و ظلمانی بوَد
✨هست مکرون بنده ی کبر و ریا
✨او چه داند شان نورِ کبریا؟
✨دست او آلوده در خون است و بس
✨نک دهان آلوده ؛ کرده این مگس
✨کی شود خورشید ؛خامش با دهان؟
✨کی زبون گردد ستاره با زبان؟
✨عرصه ی سیمرغ کجا و این مگس؟
✨رو بخوان احوال قارون در قصص
✨هست مکرون شمه ای از اشقیا
✨او کجا و شان ختمُ الانبیا!؟
✨حق ستاید خواجه ی لولاک را
✨خاک کی آلوده کرد افلاک را؟
✨هست محمد رَحْمَةً لِلْعالَمین
✨چشم احمد؛ چشمه ی ماء معین
✨ماه احمد ؛ عالمی را نو کند
✨"مه فشانَد نور و سگ عو عو کند"
✨عو عو این سگ نباشد ناشناس
✨می کند از جانبِ پاریس پارس
✨ای سگ صهیون! جزایت آتش است
✨ناسزا گفتی سزایت آتش است
✨ای که بر احمد اهانت کرده ای
✨ای که ابلیسِ لعین را بَرده ای
✨پاسخِ تلخِ اهانت می رسد
✨مُشت امت بر دهانت می رسد
✨لشکر احمد کنون آماده است
✨فاطمه یکباره ؛فرمان داده است
✨هان ای مکرون! علی پشت در است
✨در کمینت ذوالفقار حیدر است
✨بارش سجّیل ؛ ریزد بر سرت
✨می نشیند در عزایت مادرت
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
┅═✧❁﷽❁✧═┅
🔰 *حکایتی بسیار زیبا وخواندنی*
💎ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ می ﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ می ﺪﻭﯾﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ: ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ. ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ ﺍﺳﺖ!!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ می ندازه!
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ. ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ می کنیم..!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ می پوشد ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ می کند...
#ما_مسئولین_مسئولیم
#راه_را_گم_نکنیم
🍃 نیایش سوزناک شبانه حسن روحانی
به درگاه پروردگار متعال 🍃
الهی! بِشنبه بِشنبه بِشنبه 🤲🏻😔
جمعه منو بیدار نکن
الهی! بِبورس بِبورس بِبورس 🤲🏻😔
نذر می کنم گاو و گوسفندامونو بفروشم یه دونه خروس سر ببرم
الهی! بِدلار بِدلار بِدلار 🤲🏻😔
کاری کن مردم مریم منو یادشون بره، سراغ بودجه هارو نگیرن
الهی! بِبایدن بِبایدن بِبایدن 🤲🏻😔
کمک کن بیاد دوباره برجامو تو پاچه مردم کنیم
الهی! بِواشنگتن بِواشنگتن بِواشنگتن 🤲🏻😔
خدایا لعن و نفرین مردم رو به واشنگتن دی سی حواله کن نه ما
الهی! بِاسحاق بِاسحاق بِاسحاق 🤲🏻😔
بخاطر آبروی اسحاق، گرونی هارو کنترل کن
آمین یا رب العالمین💔😭
ارباب یعنے🥀
اللهم ارزقنا توفیق زیارت القبر الحسین🥺
یا حسـ❤ـین چه کنم چیز،دگر
یاد نداد استادم🥺
#امام_حسین❤️
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_شانزدهم
ادامه قسمت قبل
من دیده ام برخی مدعیان عرفان، وقتی نماز را به پایان می رسانند مشغول ذکر و تسبیح و... می شوند.
اما احمد آقا وقتی نماز معراج گونه اش به پایان می رسید و سفر عرفانی اش تمام می شد، همگام با نمازگزاران مسجد تکبیرها را تکرار می کرد:
الله اکبر خمینی رهبر✊
بعد دستانش را به نشانه دعا در مقابل صورتش قرار می داد و مانند بقیه می گفت:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی...🤲
بعد هم مشغول گفتن تسبیحات حضرت زهرا میشد آن هم با توجه کامل.
وقتی تعقیبات نماز به اتمام می رسید از جا بلند می شد و مشغول فعالیت های بسیج و فرهنگی میشد.
البته در میان شاگردان حضرت استاد، چنین افرادی کم نبودند که این هم از زحمات حاج آقای حق شناس بود...
🍁به قول آن انسان وارسته: آیت الله حق شناس عرفان و سلوک را به سطح پایین جامعه منتقل کرد.
ایشان عرفان و دوستی با خدا را کوچه بازاری کرد، کم نبودند از کسبه بازار و افراد عادی که در کنار زندگی روز مره خود راه سیر و سلوک را از این انسان خدایی اموختند🍁
🔷 #پایان_این_قسمت
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشید✨😊
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
🌹
#رمان_عارفانه ❣
💫شهید احمد علی نیری💫
#قسمت_هفدهم
🌸🍀دائما طاهر باش و به حال خویش ناظر باش. عیوب دیگران را ساتر باش با همه مهربان باش و از همه گریزان باش.
یعنی باهمه باش و بی همه باش.خدا شناس باش و در هر لباس باش🍀🌸
احمد آقا به این عبارت به خوبی عمل می کرد. فعالیت بسیج به جهت حضور منافقین و ترور ها و شرایط جنگ بسیار گسترده بود.
آن زمان نیروهای بسیج برخی شب ها در مسجد می ماندند تا در صورت احساس خطر وارد عمل شوند.
در این شب ها احمد آقا نیز مثل بقیه بسیجی ها در مسجد می ماند. او مثل یک جوان عادی بابقیه صحبت کی کرد. میگفت. می خندیدو...
او با همه افراد حتی کوچک تر ها بسیار با ادب برخورد می کرد،اما در برخورد با غیبت کننده ملاحظه هیچ کس را نمی کرد.
حتی اگر نزدیک ترین دوست یا شخصی بزرگ تر از خودش بود، خیلی محترمانه از او می خواست این بحث را ادامه ندهد.....
احمد آقا در زمینه فعالیت های بسیج مثل یک نیروی عادی حضور فعال داشت.
اسلحه به دست می گرفت و در گشت شبانه در بازار مولوی و محله های اطراف همراه دیگر بسیجیان گشت میزد.
اما تفاوتش این بود که وقتی ساعت سه نصفه شب به مسجد بر میگشتیم و اکثر بسیجی ها مشغول استراحت میشدند، او به داخل شبستان می رفت و مشغول نماز شب میشد.
خلاصه اینکه احمد آقا یک بسیجی واقعی بود،از آن بسبجی های که حضرت امام خواسته بود با آن ها محشور شود.
از آن هایی که امام عزیز بر دست و بازوی انها بوسه می زد.
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشید😊✨
👇👇👇👇👇👇👇👇
➖🍃🌹🌹🌹🌹🍃➖
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹
📖عارفانه
💫شهید احمد علی نیری💫
راوی: حسین حسن زاده
#قسمت_هجدهم
🌱همیشه یک لبخند ملیح برلب داشت. ازاین جوان خیلی خوشم می آمد.
وقتی درکوچه وبازار او را می دیدم خیلی لذت می بردم. آن ایام با اینکه پدرم همیشه به مسجد می رفت اما من اینگونه نبودم.
تااینکه یکروز پدرم مرا باخودش به مسجد برد و دستم را در دست همان جوان قرار داد و گفت: احمدآقا اختیار این پسرم دست شما!
بعد به من گفت: هرچی احمدآقا گفت گوش کن. هرجا خواستی با ایشان بری اجازه نمی خواد و...
خلاصه ما رو تحویل احمدآقا داد. برای من یک نکته عجیب بود!
مگرپدرم چه چیز دیده بود که اینگونه من را به یک جوان شانزده یا هفده ساله می سپرد؟!
🔸چند شب از این جریان گذشت. من هم مسجد نرفتم. یک شب دیدم درب خانه را می زنند. رفتم در را باز کردم، تا سرم را بالا کردم باتعجب دیدم احمداقا پشت در است!
تا چشمم به ایشان افتاد خشکم زد!
💭یک لحظه سکوت کردم، فکر کردم اومده بگه چرا مسجد نمی یای؟
گفتم: سلام احمدآقا، به خدا این چند روز خیلی کار داشتم، ببخشید.
همینطور که لبخند به لب داشت گفت: من که نیومدم بگم چرا مسجد نمی یای، من اومدم حالت رو بپرسم. آخه دو سه روزه ندیدمت.
خیلی خجالت کشیدم. چی فکر می کردم و چی شد! گفتم: ببخشید از فردا حتما میام.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دو سه روز دیگه گذشت. در این سه روز موقع نماز مشغول بازی بودم و مسجد نرفتم
🌱یک شب دوباره صدای درب خانه آمد. من هم که گرم بازی بودم دوباره دویدم سمت در..
تو فکر هر کسی بودم به جز احمداقا.
تا در را باز کردم از خجالت مُردم. با همان لبخند همیشگی گفت: سلام حسین اقا.
حسابی حال و احوال کرد. اما من هیچی نگفتم. فهمیده بود از نیامدن به مسجد خجالت کشیدهام. برای همین گفت: بابا نیومدی که نیومدی، اومدم احوالت و بپرسم.
خلاصه آن شب گذشت..فردا زودتر از اذان رفتم مسجد واین مسجد رفتن همان و مسجدی شدن ما همان.
احمدآقا انقدقشنگ نوجوان ها را جذب مسجد می کرد که واقعا تعجب می کردیم!
با سن کمی که داشت اما نحوهی مدریت او در فرهنگی مسجد فوق العاده بود.
#ادامه_دارد
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
هرشب با #عارفانه نگاه گرمتون رو به ما ببخشید✨😊
➖🍃🌹🌹🌹🌹🍃➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نظرم این فیلم جزو مواردی هست که حداقل باید روزی یک بار ببینیمش....
یک بار دانلود کنید... هر روز نگاه کنید...
بعد از این ان شاءالله دیگه جا نمونیم دوست من؛ همین جوری که تا الان موندیم... 💔😭
پی نوشت؛
جنگیدن؛ همیشه با تیر و تفنگ نیست
میدان مبارزه ی مان امروز پشت پا زدن به رفاهی ست که به آن خو کرده ایم...😔
#وما ادراک مسجد
#آتش_به_اختیار
#شهدا_شرمنده_ایم
#حاج حسین یکتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#پنجشنبہهایامامحسینے
شبای جمعہ دلتنگ
حرم میشم..:)💔