شیخ ابوالحسن خرقانی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تڪان داد.
اول: مرد فاسدی از ڪنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع ڪردم تا به او نخورد.
او گفت: ای شیخ، خدا میداند ڪه فردا حالِ ما چه خواهد شد.
دوم: مستی دیدم ڪه افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت. به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی. گفت: من بلغزم باڪی نیست، بهوش باش تو نلغزی شیخ؛ ڪه جماعتی از پی تو خواهند لغزید.
#تلنگر
@Shafigh_313
رودخانه ها هرگز به عقب برنمی گردند
همانند رودخانه زندگی کنیم
گذشته را فراموش کنیم
و رو به آینده تمرکز کنیم
#تلنگر
@shafigh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️چهار گناهی که خداوند نمی بخشد !
این گناهان را مرتکب نشویم، چون خدا خیلی این گناهان را سخت می گیرد.
اگر خدایی نکرده مرتکب این گناهان بودیم، توبه کنیم و سعی کنیم جبران کنیم و دیگر تکرار نکنیم.
#سخنرانی_کوتاه
#استاد_فاطمینیا
#تلنگر
@shafigh_313
🔴 قدر نعمتهامون رو بدونیم.
✍مردی که ﻋﻘﺐ تاکسی ﻛﻨﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻮی ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﭼﻴﺰی ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ میﻛﺮﺩ، ﺳﺮﺭﺳﻴﺪﺵ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻫﺮچی میدوییم، ﺑﺎﺯﻡ ﻋﻘﺒﻴﻢ.
🔸کسی جوابی ﻧﺪﺍﺩ.
🔹ﻣﺮﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﮔﻔﺖ: همهاش ﺩﺍﺭﻳﻢ میدوییم، ﺑﺎﺯﻡ هیچی.
🔸زنی ﻛﻪ ﺟﻠﻮی ﺗﺎکسی ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺘﻮﻥ.
🔹ﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟
🔸ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭘﺴﺮ ﻣﻦ همهاش 6ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻭلی نمیتونه ﺑﺪﻭئه. ﻫﺮ ﻛﺎﺭی میکنیم نمیتونه.
🔹ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻴﭻﻛﺪﺍﻡ ﺣﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻢ.
🔸خیلی مواقع نعمتهایی که ما داریم، حسرت دیگرانه.
پس قدرشون رو بدونیم و بابتشون سپاسگزار باشیم.
#تلنگر
#قدردان_نعمتهای_خدادادی_باشیم
@shafigh_313
تلنگر
🍂هیچ وقت نگو:
محیط خرابه، منم خراب شدم
👈هر چه هوا سردتر باشد،
لباست را بیشتر میکنی!!!
✅پس هر چه جامعه فاسدتر شد،
تو لباس تقوایت را بیشتر کن👌
#تلنگر
#زیبا_زندگی_کن
@shafigh_313
🔆ثروتمند
⚡️هوا بدجورى طوفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى از سرما مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک پرسید: ببخشین خانم! کاغذ باطله دارین؟
⚡️کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آن ها کمکی کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود.
گفتم: بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.
⚡️آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آن ها دادم و مشغول کار خودم شدم.
⚡️زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: ببخشین خانم! شما پولدارین؟
نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: من؟ ه نه!
⚡️دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى گذاشت و گفت: آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.
⚡️آن ها در حالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
⚡️فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه این ها به هم مى آمدند.
⚡️صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نمیدن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چهارم آدم ثروتمندى هستم.
#داستان
#تلنگر
@shafigh_313
🌷آیت الله مجتهدی تهرانی:
گاهی انسان باید بنشیند و با نفس خود حساب و کتاب کند پدر ما را این #نفس در می آورد. به نفس خود بگوید: تاڪی؟ چـــــقدر؟!
بس است دیگر به فکر خودت باش
#تلنگر
#بس_است_دیگر!
#به_فکر_خودت_باش!
@shafigh_313
چهار چیز را هرگز در زندگی نشکن
صداقت ،
ارتباط ،
قول،
و قلب.
زمان شکستن،
صدایی ندارند اما درد شکستن آنها
تا مدتهای برجا می ماند
#نصیحت
#تلنگر
@shafigh_313
🔹مردی بهسرعت و چهارنعل با اسبش میتاخت. اين طور به نظر میرسيد که جای بسيار مهمی میرود.
🔸مردی که کنار جاده ايستاده بود، فرياد زد:
کجا میروی؟
🔹مرد اسبسوار جواب داد:
نمیدانم، از اسب بپرس!
🔸و اين داستان زندگی خيلی از ماست. سوار بر اسب عادتهايمان میتازیم، بدون اينکه بدانیم کجا میرویم.
🔹وقت آن رسيده که کنترل افسار زندگی مان را به دست بگيريم و زندگیمان را در مسير رسيدن به جایی قرار دهيم که واقعاً میخواهيم به آنجا برسيم.
#تلنگر
@shafigh_313
پسر جوانی بیمار شد. اشتهای او کور شد و از خوردن هر چیزی معدهاش او را معذور داشت.
حکیم به او عسل تجویز کرد.
جوان میترسید باز از خوردن عسل دچار دلپیچه شود لذا نمیخورد. حکیم گفت: بخور و نترس که من کنار تو هستم. جوان خورد و بدون هیچ دردی معدهاش عسل را پذیرفت.
حکیم گفت: میدانی چرا عسل را معده تو قبول کرد و پس نزد و زود هضم شد؟
جوان گفت: نمیدانم.
حکیم گفت: عسل تنها خوراکی در جهان طبیعت است که قبل از هضم کردن تو، یکبار در معده زنبور هضم شده است.
👌پس بدان که عسل غذای معده توست و سخن غذای روح توست. و اگر میخواهی حرف تو را بپذیرند و پس نزنند و زود هضم شود، سعی کن:
قبل از سخن گفتن، سخنان خود را مانند زنبور که عسل را در معدهاش هضم میکند، تو نیز در مغزت سبک سنگین و هضم کن سپس بر زبان بیاور!
#تلنگر
#سخنی_حکمت_آموز
@shafigh_313
👌تلنگرانہ :
استادم گفت :
وابستہ خدا بشید
گفتم :
چجوری؟
گفت :
چجوری وابستہ یہ نفر میشي؟
گفتم :
وقتے زیاد باهاش حرف میزنم
زیاد میرم ، میام
تو یہ جملہ گفت :
[ رفت و آمدتو با خدا زیاد ڪن
#تلنگر
@shafigh_313
⚡️تـــݪنگـــر⚡️
✍ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ
ﻫﻤــﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﺣــــﺎﻝ ﺑـــﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ
ڪه ﺑﯿــــــــﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﭘـــــﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ..؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ: ﺍﻻﻥ ﺣـﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ
اما ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
{ ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗــــــــﺪﺭ ﯾڪﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧــﯿﻢ }
👌آيا تا بـــحال ﻫﯿﭻ فڪر ڪرﺩﻩﺍﯾﻢ
ڪه ﺷـﻌﺎﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩنیایﻣﺠﺎﺯﯼ
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘـــﯿﻘﯽ
ﺷـــــﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ؟؟!!
#تلنگر
@shafigh_313
🍃دوستان فراموش نکنیم که شاعر میگه ... :
هر چه با هر که کنی
بر تو همان میگذرد
مهربان باش که این عمر گران می گذرد
قدر این لحظه بدان چرخ زمان می گذرد.
#تلنگر
@shafigh_313
🔸گاهی دلمون به یک خانه تکانی
اساسی نیاز دارد
👌اینکه کینه ها را از آن بزداییم،
اینکه غم ها را از آن پاک کنیم
و اینکه دشمنی ها و نفرت ها را از آن
به بیرون بریزیم.
گاهی برای خودت این خانه تکانی
را انجام بده.
باور کن که ارزشش را دارد؛
باور کن که بعد از تلاشی که
برای خانه تکانی دلت کردی، جانی
دوباره خواهی گرفت.
دوست خوبم حال خودت را خوب كن
تغییر دکوراسیون بده..! 🎈
اتاقت رو خونه ات ، افکارت رو
محیط اطرافت رو نو وتازه کن
تا هم حوصله ت بیشتر بشه هم
روحیه ات بهتر...👌
عزیز حال توخوب بشه؛
حال اعضای خونه عالیه
اسفند ، ماه خانه تکانی دلها
#تلنگر
#خانه_تکانی_دل
@shafigh_313
✨﷽✨
#پندانه
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
✍تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنهای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگرچه روزها افق را به دنبال یاریرسانی از نظر میگذراند اما کسی نمیآمد.
▫️سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پارهها کلبهای بسازد تا خود را از عوامل زیانبار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.روزی که برای جستوجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت، دید که کلبهاش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان میرود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
▫️از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتیای که به ساحل نزدیک میشد، از خواب پرید. یک کشتی آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجاتدهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود میدادی، شدیم.
▫️به یاد داشته باش:اگر کلبهات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک میخواند.و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست.
🍃#تلنگر
@shafigh_313
از حکیمی پرسیدند :
چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟
گفت:
چون به من دو گوش داده اند
و یک زبان،
یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم.
👌کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی،
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی،
از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند،
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی
#تلنگر
@shafigh_313
🔸داستان
لیوانی چای ریخته بودم و منتظر بودم خنک شود. ناگهان نگاهم به مورچه ای افتاد که روی لبه ی لیوان دور میزد. نظرم را به خودش جلب کرد. دقایقی به آن خیره ماندم و نکته ی جالب اینجا بود که این مورچه ی زبان بسته ده ها بار دایره ی کوچک لبه ی لیوان را دور زد.
هر از گاهی می ایستاد و دو طرفش را نگاه میکرد. یک طرفش چای جوشان و طرفی دیگر ارتفاع. از هردو میترسید به همین خاطر همان دایره را مدام دور میزد.
او قابلیت های خود را نمیشناخت. نمیدانست ارتفاع برای او مفهومی ندارد به همین خاطر در جا میزد. مسیری طولانی و بی پایان را طی میکرد ولی همانجایی بود که بود.
یاد بیتی از شعری افتادم که میگفت " سالها ره میرویم و در مسیر ، همچنان در منزل اول اسیر"
ما انسان ها نیز اگر قابلیت های خود را میشناختیم و آنرا باور میکردیم هیچگاه دور خود نمیچرخیدیم. هیچگاه درجا نمیزدیم
#داستان
#تلنگر
@shafigh_313
👌درآخرت حسرت یک دقیقه های زندگی را می خوریم
💚 *مگر از هر یک دقیقه در زندگی چه توشه ای می توانیم برای خود ذخیره کنیم؟*...
❤️آقا أمیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
🍃فرصتها مانند أبر در گذرند سعی کنیم از لحظات زندگی بیشترین بهره را ببریم
🍃مثلا در ۱ دقیقه می توان ۷۰ مرتبه استغفرالله گفت که؛ الله سبحانه و تعالی تمام گناهانمان را می بخشد .
#تلنگر
@shafigh_313
⚠️ تـــلنگـــر
#جاده صاف و بدون دست انداز
کسالت آور است این جاده های
پُـر پیـچ و خـم هستند ڪه از تو
رانـنده ماهــر میسازند..
پس از پیـچ و خم های #زنــدگی
شکـایت نکن چـون دارن↶↶
به بهترین راننده تبدیلت میکنن!
#تلنگر
@shafigh_313
#تلنگر
👌برحذر باش ازاینکه :
🍃نـمازبخوانی
🍃روزه بگیری
🍃قـرآن بخوانی
🍃نـماز شب بخوانی
🍃صدقه وانفاق کنی
🍃کارهای مردم را راه بیندازی
اما یکی دیگه بیاد با خیال راحت
نیکی ها و حسنات تو را بردارد !
❌ #غیبت_نکنیم❌
@shafigh_313
هــرگاه مـایـل به گــــناه بــودی
این ســه نکته را فراموش نکن
➊ الله می بیــند.
➋ ملائک می نـویسد.
➌ در هر حال مرگ می آید.
به خودمون بیایم ...
#تلنگر
@shafigh_313
🔸گويند پادشاهی نیمه شب خواب دید که زندانی اش بیگناه است،
پس آزادش کرد وگفت:
حاجتی بخواه..!
زندانی گفت:
وقتی خدایی دارم که نیمه شب تو را بیدار میکند تا مرا رها کنی، روا نیست از دیگری حاجت بخواهم!
#تلنگر
@shafigh_313
بزرگی می گفت :
یک وقت جلوی شما یک سبد سیب می
آورند ، شما اول برای کناریتان بر میدارید ،
دوباره بعدی را به نفر بعدی میدهید
دقت کنید !!!
تا زمانی که برای دیگران بر میدارید سبد
مقابل شما می ماند
ولی حالا تصور کنید همان اول برای خود
بردارید ، میزبان سبد را به طرف نفر بعد
می برد.
.
نعمتهای زندگی نیز اینطور است
با بخشش ، سبد را مقابل خود نگه دارید!
#تلنگر
@shafigh_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌تلنگر
حواسمون به حَبه قندهای دور بَرمون باشه
نزاریم زود آب بشن!!
واقعا عالی بود شیخ چه مثال زیبایی زدید غیرازاین هم نیست!!
#سخنرانی_کوتاه
#تلنگر
@shafigh_313
بیایید بیشتر با همدیگر مهربان باشیم وقدر یکدیگر را بدانیم ، زیرا دنیا سه روز است :
۱ـــدیروز که گذشته ودیگر برنمی گردد ،
۲ـــــ امروز که در حال گذشتن است،
۳ وفردایی که معلوم نیست عُمری داشته باشیم که به آن برسیم یا نه
#تلنگر
@shafigh_313