آزمون دوم #منوچهر شاه از #زال:
وقتی زال تک تک سخنان پنهان را آشکار کرد منوچهر شاه از او شادمان شد و به افتخارش جشنی برپا کرد تا پاسی از شب در مجلس شادی کردند و سپس همه به خانه های خود بازگشتند ...
فردای آن شب زال نزد منوچهر شاه رسید و گفت « ای نیک خوی... دلم برای چهره پدرم تنگ شده و پا بوس تخت تو هستم »
شاه به او پاسخ داد « یک امروز هم پیش ما بمان ... دل تو #دختر مهراب را میخواهد وگرنه دلت کی هوای #سام و #زابلستان کرده »
شاه دستور داد بساط تیر اندازی را فراهم کنند.. درختی در میدان بود بسیار بلند و کهنسال ... زال تیر و کمان را به دست گرفت و سوار بر اسب تازید و سپس تیر را به سمت درخت پرتاب کرد ...
سپس سه سپر گیلکی روی یک خشت گذاشتند و زال نیزه ای به سوی آنها پرتاب کرد و هر سه سپر پاره شدند..
بزرگان دربار به منوچهر شاه گفتند که کسی از بزرگان جرئت مبارزه با او را ندارد ... هر کسی با او نبرد کند مادرش به عزایش مینشیند ... خوشا به حال سام که چنین پسری دارد ...
پادشاه به زال آفرین کرد و دوباره به افتخار زال جشنی برپا کردند ...
سپس منوچهر شاه پاسخ نامه سام را نوشت « ای پهلوان دلیر ... که در هر نبرد مانند شیر پیروز میشوی ...کسی در جهان مانند تو پهلوان ندیده است و نه مانند پسر تو زال...
نامه تو به دستم رسید و هر چه زال آرزو داشت را فهمیدم و با خواست او موافق هستم و حال باز میفرستمش..»
سپس زال پس از دریافت نامه با اسبی تیز رو به سوی سام نریمان راهی شد..
@shah_nameh1
شاهــنامهٔ فردوســی
خب #لغات رو تا اینجا بگم ریژ و کام: آرزو ، هوس رعنا : احمق کانا: احمق پَرو : پروین قنوج: شهری در هن
#لغات مهم تا اینجا
دیزه : حیوان سیاه
آذرگشسب: سریع
اورنگ: تخت
خامه: قلم
درویش: آدم فقیر
عنان : افسار اسب
سنان : نوک تیز هر چیزی _ نوک نیزه یا تیر
دبوس: گرز
زَفَر : دهان
پزفور : پوزه
زخم : ضربه
نوند : اسب
گسی کردن : فرستادن
یاره : دستبند
طوق : گردنبند
رش خسروی: واحد طول
بومهین : زلزله
بامین : صبح
مزیح : شوخی
باژگون : واژگون
@shah_nameh1
بچه ها من لغات سخت رو میگم
مثلا اینکه بیم یعنی ترس یا اهرمن همون شیطان هست و این لغات ساده رو نمیگما😐😂
خیلی دوست دارم بدونم بعد از به دنیا امدن زال چه بلایی سر مادرش امد😐
کشتن اش ؟
از غم خورده شدن فرزندش توسط حیوانات دق مرگ شد ؟
زنده موند ؟
اگه زنده موند وقتی زال برگشت اون کجا بود ؟