یه بار اومد پیشم گفت: جایی کار سراغ نداری؟
گفتم: اتفاقا این قنادی که کار میکنم نیرو میخواد.
نپرسید حقوقش چقده، بیمه میکنه یا نه، یا حتی ساعت کاریش به چه شکله؛ اولین سوالش این بود: موقع نماز میزاره برم نماز بخونم؟
حقوق کمتر گرفت اما موقع نماز به مسجد میرفت...
📙حجت خدا
#شهید_محسن_حججی 🌺
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
✨کانال کوچه شهدا
@shahada_ir
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃فیلم کمتر دیده شده از شهید حججی
اینها فکر میکنند من شهید میشم!
#شهید_محسن_حججی
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
✨کانال کوچه شهدا
@shahada_ir
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
.
گاهی که در جیبش مهر نبود،
موقع نماز در حسینیه پادگان
دنبال مهر #تربت می گشت . .
وقتی پیدا می کرد ،
این شعر را زمزمه می کرد:
تا تو زمین سجده ای،
سر به هوا نمی شوم..:))🌿
#شهید_محسن_حججی💞
یادشان با #صلوات
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻
@shahada_ir
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
رفیقش مۍگفت :
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومۍدهند📖''
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود..
#شهید_محسن_حججی🌱
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻
@shahada_ir
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
°●💚🌿●°
یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد.استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
به بچه های گروه پیام داد که نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه.
جواب دادم: تو بیا ، بالاخره یه کاریش می کنیم.
گفت: شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام.
گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی باید همه رو بستنی بدی.
قبول کرد ، نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
برگرفته از کتابِ
[حجت خدا ؛ ۱۱۰ داستانک]📚
#شهید_محسن_حججی🕊
╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗
کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻
@shahada_ir
╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
رفیقش مۍگفت:
درخوابمحسنرادیدمکهمۍگفت:
هرآیهقرآنۍکهشمابراۍشهدامۍخوانید
دراینجاثوابیكختمقرآنرابهاومۍدهند
ونورۍهمبرایخوانندهآیاتقرآن
فرستادهمۍشود.
#شهید_محسن_حججی❣🍃