🏴کلام شهداء|🌱
جنگ نرم مثل خمپاره۶۰نه صداداره نه سوت؛
فقط وقتی متوجه میشی که..
دیگه رفیقت نه مسجدمیاد!
نه هیئت!🌱
🏴شهید حجت الله رحیمی 🥀🕊
از شهید آوینی پرسیدند
شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟
گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود
هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیست خودت را چرا اذیت میکنی؟!
جواب نداد...
وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: خب اقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...!🌱
شهید مرتضی آوینی 🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
جوری زندگی کن
کسانی که
تو را می شناسند
اما خدا را نمی شناسند
به واسطه آشنایی با تو
با خدا
آشنا شوند . . . 🌱
شهید محمودرضا بیضایی 🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
شهید زیستن🌱
آدم باید هیݘ بشہ تا بہ خدا برسہ...
توے شعرِ یہ توپ دارم قلقلیه ے خودمون هم میگہ
"اوݪ توپ زمین میخوره بعد میره آسمون!"
ما هم باید مثل توپ باشیم
اوݪ باید پیش خدا زمین بخوریم
تا بتونیم بریم آسمون پیش خودش!🥀
شهید مصطفی صدرزاده🕊🍃
https://eitaa.com/shahadat31312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد خدا را فراموش نکنید و مرتب بسم الله بگویید
با یاد خدا ، ذکر خدا خیلی از مطالب حل می شود...🌱
شهید محمدابراهیم همت🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
شهیدحججیمیگفت🌱
همـهمیگویند:
خــوشبـهحالفلانی،شهیدشــد
امــاهيچکسحـواسشنیست
کـهفلانیبــرایشهیدشـدن،
شهیدبـودنرايـادگـرفت...🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
سیره شهدا🕊🥀
دوره جوانی ابراهیم بود.
در بازار کار می کرد.
ابراهیم هفته ای یکبار ما را در چلوکبابی محل دعوت میکرد.
چند هفته گذشت.
یکبار گفت: امروز مصطفی پول غذا را حساب کرد.
همه از او تشکر کردیم.
هفته بعد گفت: امروز سعید پول غذا را حساب کرد و همینطور هفته های بعد...
ابراهیم شهید شد.
یک روز دور هم نشسته بودیم.
بحث چلوکباب شد.
مصطفی گفت: یادتان می آید که ابراهیم گفت مصطفی امروز پول غذا را میدهد؟ آن روز هم پول را ابراهیم داد. اما برای اینکه من خجالت نکشم...
سعید با تعجب گفت: من هم همینطور... و بقیه هم همین را گفتند.
آن روز فهمیدیم در تمام مدتی که ما با ابراهیم چلوکباب میخوردیم تمام پول غذا را خودش میداد.
چون ما از لحاظ مالی ضعیف بودیم؛
اما این کار را کرد که ما هم از غذای خوب لذت ببریم.
چه آدمی بود این ابراهیم.🌱
📔 برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2
https://eitaa.com/shahadat31312
💢به غیبت کردن خیلی حساس بود
می گفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید برای هر غیبت یک سنگ بردارید و در جیب دیگرتان بگذارید
شب این سنگ ها را بشمارید
این طوری تعداد غیبتها یادمان نمی رود و سعی می کنیم تعداد سنگ ها را کم کنیم ...🌱
شهید علی اکبر جوادی🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
سیره شهدا🌱
دوستانش گفتن
شب قدرسال قبل توهیئت گفتن
به یکی نیازه که بچه های کوچیک رواز دم درببره تامهدکودک هیئت
همه گفتیم ما میخوایم قرآن سربگیریم وقبول نکردیم.
اما آرمان قبول کرد
وکل شب احیا فقط دم در وایساده بود وبچه هارو تامهدکودک میبرد...
راه های عاقبت بخیری فقط اونایی نیست که مافکرمیکنیم!
آرمان عزیز🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین یکتا
خاطره گویی|در مورد یک شهید گمنام🥀
https://eitaa.com/shahadat31312
شهید محمد حسین کریمی 🕊🥀
اگر دنیا ما را محاصره ی اقتصادی کند فرزند رمضان هستیم و پیشوایمان علی ( علیه السلام ) و اگر دنیا ما را محاصره نظامی کند فرزند محرم هستیم و پیشوایمان حسین ( علیه السلام ) است .☘💐🥀
https://DigiPostal.ir/rzali
https://eitaa.com/shahadat31312
سیره شهدا🌱
وقتی به خانه می رسید ، گویی جنگ را می گذاشت پشت در و می آمد تو
دیگر یک رزمنده نبود
یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی
با هم خیلی مهربان بودیم و علاقه ای قلبی به هم داشتیم
اغلب اوقات که می رسید خانه ، خسته بود و درب و داغان
چرا که مستقیم....از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز می گشت
با این حال سعی می کرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستی اش را نسبت به خانه صورت دهد
به محض ورود می پرسید کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمی خواهید؟
بعد آستین بالا می زد و پا به پای من درآشپزخانه کار می کرد
ظرف می شست
حتی لباسهایش را نمی گذاشت من بشویم
می گفت لباس های کثیفم خیلی سنگین است؛ نمی توانی چنگ بزنی
گاهی فرصت شستن نداشت
زود بر می گشت
با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباسها نزنم
در کمترین فرصتی که به دست می آورد، ما را می برد گردش...
شهید سید محمدرضا دستواره🕊🥀
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/shahadat31312
در محضر شهدا 🕊🥀
صد رکعت نماز بخون،
صدتا کار خوب انجام بده؛
ولی کسی نتونه باهات حرف بزنه اخلاق
نداشته باشی،به هیچ دردی نمیخوره!
مؤمن باید شاد باشه!
اخلاق خوب داشته باشه!..
شهید محمدهادی امینی 🌱
https://eitaa.com/shahadat31312
کتاب تو شهید نمی شوی
شهید محمودرضا بیضایی
کتاب تو شهید نمیشوی روایتهایی از زندگی شهید مدافع حرم، شهید محمودرضا بیضایی به قلم احمدرضا بیضایی،برادر شهید است.
این کتاب پر است از فراز و فرودهای زندگی با برکت محمودرضا بیضایی. کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام.
محمودرضا که به آرمان جهانی امام خمینی(ره) یعنی تشکیل حکومت جهانی اسلام میاندیشید، مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد و با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنایی داشت.
با آغاز جنگ در سوریه از سال ۱۳۹۰ برای یاری جبهه مقاومت و دفاع از حریم آلالله(ع) عازم سوریه شد. او در آخرین اعزامش که دی ۱۳۹۲ بود، به یکی از یاران نزدیکش گفته بود این سفرش بیبازگشت است.🌱
سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۹۲ همزمان با سالروز میلاد پیامبر اعظم(صل الله علیه و آله وسلم) و امام جعفرصادق(علیه السلام) در منطقه «قاسمیه» دمشق در مقابله تروریستهای تکفیری به شهادت میرسد.🕊🥀
﴿🔶روی قلبم حک گشته این کلام🔶﴾
﴿🔶با ولایت تا شهادت والسلام🔶﴾
https://eitaa.com/shahadat31312
#معرفی_کتاب ۱۳
May 11
همیشه در محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هستید🥀🕊
https://eitaa.com/shahadat31312
سیره شهدا🌱
شهید محمد ابراهیم همت🕊🥀
یک بار هم نشد در را با صدای زنگی که او می زند باز کنم. همیشه پیش از او، قبل از این که دستش طرف زنگ برود، در را به روی خنده اش باز می کردم. خنده ای که هیچ وقت از من دریغش نمی کرد و با وجود آن نمی گذاشت بفهمم پشتش چه چیزی را پنهان کرده. نمی گذاشت بفهمم در جنگ و عملیات هایشان شکست خورده اند یا موفق بوده اند. آن قدر بهم محبت می کرد که فرصت نمی کردم این چیزها را ازش بپرسم. کمک حالم می شد. خیلی هم با سلیقه بود. تا از راه می رسید دیگر حق نداشتم شیرشان را آماده کنم، حق نداشتم شیرشان را دهانشان بگذارم، حق نداشتم لباس هایشان را عوض کنم، حق نداشتم هیچ کاری بکنم. یک بار گفتم: تو آن جا آن همه سختی می کشی، چرا من باید بگذارم این جا هم کار کنی، سختی بکشی؟ بچه بغل، خیس عرق، برگشت گفت: تو بیشتر از آن ها به گردن من حق داری، باید حق تو و این طفل های معصوم را هم ادا کنم. گاهی حتی برخورد تند می کرد اگر بلند می شدم کار کنم می گفت: تو بنشین، تو فقط بنشین. بگذار من کار کنم. لباس ها را می آمد با من می شست. بعد می برد روی در و دیوار اتاق پهنشان می کرد، خشکشان می کرد، جمعشان می کرد می برد می گذاشتشان سر جای اولشان. سفره را همیشه خودش پهن می کرد و جمع می کرد. تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه فقط با او بود.
به نقل از همسر شهید🌱
https://eitaa.com/shahadat31312
شهید حسین معزغلامی🕊🥀
جدی گرفته ایم زندگی دنیایی را
و شوخی گرفته ایم قیامت را
کاش قبل آنکه بیدارمان کنند بیدار شویم...
https://eitaa.com/shahadat31312
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گذری بر زندگینامه شهید مهدی زین الدین🕊🥀
https://eitaa.com/shahadat31312
کلام شهدا🕊🥀
در زمان غيبت كبری به كسی منتظر گفته میشود و كسی میتواند
زندگی كند كه منتظر باشد ، منتظر شهادت ، منتظر ظهور امام زمان
(عجل الله تعالی فرجه الشریف).
خداوند
امروز از ما همت، اراده و شهادتطلبی میخواهد...
شهید مهدی زین الدین 🕊🥀
https://eitaa.com/shahadat31312
کلام شهدا🌱
ما باید حسینوار بجنگیم...
🕊حسینوار جنگیدن یعنی مقاومت تا آخرین لحظه
🕊حسینوار جنگیدن یعنی دست از همه چیز كشیدن در زندگی
ای كاش جان ها میداشتیم و در راه امام حسین(علیه السلام) فدا میكردیم...
اولين شرط لازم برای پاسداری از اسلام، اعتقاد داشتن به امام حسين(علیه السلام) است.
هيچ كس نمیتواند پاسداری از اسلام كند در حالی كه ايمان و يقين به اباعبداللهالحسين(علیه السلام) نداشته باشد🥀
شهید مهدی زین الدین 🕊🥀
https://eitaa.com/shahadat31312