eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
794 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۱۰۶ ✍ شهردارِ شهیدی که از دستفروش‌ها به شکل عجیب و جالبی حمایت کرد خیابون پُر شده بود از دستفروش. تصمیم گرفتیم بساطشون رو جمع کنیم؛چرخ و گاری‌شون رو هم توقیف کنیم تا دست از این کارها بردارند. اما محمّد ابراهیم مخالفت کرد و گفت: این‌که نمیشه راه حل... این دستفروش‌ها همگی فقیر و زحمتکش هستند؛ راه‌ دیگه‌ای برای کاسبی ندارند ... محمّد ابراهیم یک راه‌حل داد و خودش هم عملی‌اش کرد . رفت و گوشه ای از شهر، یک بازارچه برایشان ساخت و به هر کدامشون یک غرفه دارد ... اینجوری هم دستفروش‌ها به کاسبی شان می‌رسیدند و هم خیابان‌ها شلوغ نمی شد... 📌خاطره از زندگی شهردار شهید محمد ابراهیم احمدپور 📚منبع: کتاب خدمت از ماست ۸۲ ، صفحه ۴۶ #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۴۵ ✍️مسلمان زیستن را از این آیت‌اللهِ شهید بیاموزیم یک روز وقتی پدرم از مسجد برگشتند، دیدم عبا روی دوششان نیست. پرسیدم: عبایتان چه شد؟ ایشان‌گفتند: سرِ راه مرد فقیری را دیدم‌که از سرما می لرزید، من هم دیدم که قبا به تن دارم و فعلاً به عبا احتیاج زیادی ندارم، پس نباید فردِ مسلمانی از سرما بلرزد و من، هم قبا بر تن داشته باشم و هم عبا. برای همین عبایم را رویِ دوشِ آن مردِ فقیر انداختم و آمدم ... 📌خاطره‌ای از زندگی شهید آیت الله سیدمحمدرضا سعیدی 📚منبع: کتاب مجمع ملکوتیان ، صفحه ۴۲ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۸۸ 🌸 این خاطره پُر از مهربانی است‌... مادرم رفته بود مکه. از اونجا برای جمال یه جفت کفش فوتبالی آورده بود. می‌گفتم: جمال! خوش به حالت؛ چقدر کفش‌هایت قشنگه... اما هیچوقت ندیدم اون کفش‌ها رو توی روز بپوشه. فقط وقتی می‌رفت گشتِ شبانه اونا رو می‌پوشید ، تا کمی کثیف و کهنه بشه. می‌گفت: اگه کسی این کفشها رو ببینه و دلش بخواد، اما پول نداشته باشه بخره ، من چیکار کنم؟ 📌خاطره‌ای از زندگی شهید جمال عنایتی 📚منبع: ماهنامه امتداد ، شماره 84 🇮🇷