یٰآددٰآشْـٺ℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
شجاعترین رزمنده در نگاه شهید احمد کاظمی: احساس میکنم شجاعترین رزمندهای که باهاشون ارتباط داش
گاهی شوخیهای شهدا بیشتر دلمون رو تنگ میکنه تا رشادت و رزمشون..
مثل #شهیداحمدرضااحدی که موقع عکس گرفتن هم باز شلوغکاری میکرد و دستاشو بزور گرفته بودن و مثل #شهیدحیدرکاظمی
@Shahadat1398🕊
•••
💯 واکنش جالب رتبه ۱ کنکور تجربی وقتی رتبه اش رو بهش گفتن!
✍🏼 مادرش میگفت:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مون تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
پرسیدم احمدرضا کی بود؟
گفت: یکی از دوستام بود.
- چکار داشت؟
- هیچی، خبر قبول شدنم رو در دانشگاه داد.
- چی؟!
- میگه رتبـه ی اول کنکـور رو کسب کردی!
من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم:
رتبـه ی اول؟!🤩 پـس چرا خوشحـال نیستی؟!
احمدرضا گفت:
اتفاق خاصی نیفتاده که بخوام خوشحال بشم!
در همان حال آستین ها رو بالا زد، وضو گرفت و رفت مسجد...
پ.ن:
یعنـے آدم این قـدر بـزرگ و بـا جنبـه؟!...
#شهیداحمدرضااحدی
صدای روایتگری #حاجحسینیکتا توی گوشم میپیچید.. که : " غواصها به آب زدند و نهر آتش گرفته بود..."💔
صدای باد که از لابه لای نیها به گوش میرسید با صدای شلعه آتش یکی شد.. صورتم گر گرفته بود و از بالای خاکریز که حالا شبیه تل شده بود خیره به آب شدم..
زیر لب شروع بشمارش کردم.
یک دو سه ... سی .. چهل ...
چند غواص شهید شدن؟؟؟
صدای دوشکا و گلولههای وحشی رهاشده مرا یاد آن آر پی جی زن انداخت که قدکشید و یاحسین گفت و خواست خاموشش کند .. اما خودش باهمان گلولههای دوشکا، بیسر شد..💔
#یحییصادقی طلبهای که حتی خبر از شهادت همرزمانش داشت..
حالا کجای خین میشد دنبالشان گشت؟!
کجای خین میشد برایشان گریست تا به چشمشان آمد؟!
همانجا نشستم خیره به آب شدم.. خین چشمهای مرا نیز خیس کرد..
شاید اگر باران میبارید بهتر بود ..
کاش کسی میگفت ببارد باران..!
مثل #شهیداحمدرضااحدی که گفت:
" بگویید ببارد باران...!"
حالا وقت باران بود...💔
#نهرخین
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
وصیتنامه کوتاه رتبه اول کنکور پزشکی سال ۱۳۶۴
«نگذارید حرف امام به زمین بماند. همین»
#شهیداحمدرضااحدی
@Shahadat1398🕊
سلام و درود خدا بر دانشجوی پزشکی برتر #شهیداحمدرضااحدی
۱۲ اسفند سالروز شهادت شهید
و تمام حرف رتبه یک کنکور این بود:
"فقط نگذارید حرف امام به زمین بماند همین"
✨