eitaa logo
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
387 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
726 ویدیو
62 فایل
ـ﷽ - بیـٰادمَردان‌عآشـق‌و‌بی‌اِدعـآ•• - وَ روایَت‌هایی‌به‌قلـم‌دِل‌•• - هِدیه‌به‌پیشگاه‌ِ مولاٰوصـٰاحِبمـآن‌حَضرت‌مَھـدی‌ِفآطِمـہ (عَجل‌الله‌تعالی‌فَرجه‌الشَریٖف)••|❤ . #کپی‌باذکرصلوات‌برای‌ظھورآقاامام‌زمان‌عج‌آزاد ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
5.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی شنیدنی به رهبر انقلاب توسط شهید هنیه - لحظاتی از حضور شهیدان سلیمانی، هنیه، امیرعبداللهیان، در حیاط بیت رهبری، پیش از دیدار با رهبر انقلاب
یٰآددٰآشْـٺ‌‌℘ـٰاۍشـ℘َـدآْ••🌿
🥀یحیی را دیدید؟ چفیه بر دوش سلاح در دست سینه خشاب برتن در ساختمان های رفح تن به تن با ارتش اسرائیل
‌ اکتبر ماهِ یحیی‌ سنوار است. ۲۹ اکتبر به‌دنیا آمد ۷ اکتبر را رقم زد و ۱۶ اکتبر به شهادت رسید. جهان از این پس اکتبر را با او به‌خاطر خواهد آورد. ‌ ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃امام على عليه السلام: مبادا هيچ كارى تو را از كار براى آخرت باز دارد؛ زيرا كه فرصت، كم است - غررالحكم حدیث 10286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش توی دنیا اینقدر ظلم و زور نبود! تا بعضی از مردها و زنها تمام عمرشون رو مجبور به جنگیدن و در آخر کشته شدن نبودند..😔
حواستان هست روضه‌های این روزهای غزه و لبنان چقدر سنگین شده است..؟ دعا کنیم پیروزی نهایی را.. إ‌ن‌شاءالله
لحظه‌های شهادت مختار مارو می‌انداخت یاد اباعبدالله و ته گودال. و حالا باز تکرار یک تاریخ دردناک💔👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوادکوپتر با سرعت از پنجره طبقه دوم خانه‌ای ویرانه وارد می‌شود... پس از ورود یکهو سرعتش را کم می‌کند... با ترس و لرز درون خانه را برانداز می‌کند... غباری از روی زمین بلند می‌شود در میانه آن غبار آرام آرام ،مردی به چشم می‌خورد که روی مبل نشسته است... آرام ...محکم... خسته... استوار... خمیده... مطمئن... تشنه ...مقتدر... خشمگین... ترسناک... مهربان... پیر ...جوان... باابهت... لحظاتی چشم در چشم می‌شوند... سکوت محض است ... چهره‌اش در میان چفیه پنهان است ... هنوز نمی‌داند او کیست... حتی تصورش را هم نمی‌کند که او او باشد... اما او بود ... چوب دستی‌اش را نشان می‌دهد... نمی‌دانم چه می‌گوید ... شاید می‌گوید: اگر مرد هستید بیایید تن به تن بجنگیم ... چوب دستی‌اش را پرتاب می‌کند... وما رمیت اذ مارمیت... فرمانده‌ای که کنترل کوادکوپتر را دها متر آن طرف‌تر در دست دارد از ترس شمانش را می‌بندد و سرش را می‌چرخاند... تانکها شلیک میکننند... هنوز هوا روشن است ... اما می‌ترسند به سراغ او بروند... امروز سالروز حمله به بیمارستان المعمدانی است... تا فردا صبر می‌کنند... صبح میشود... گلوله‌های تانکشان هم نتوانسته او را بکشد ... او" رویین تن" بود... هیچ تیری از دشمن بر او اثر نداشت... حتی این بار هم سنگ‌های سقف خانه‌شان به سرش خورده.. سنگ‌های یک خانه فلسطینی ... یک خانه عربی اصیل... یک خانه قدیمی ... یک خانه به قدمت تاریخ... و چشم اسفندیار او حب وطنش بود... حب خانه‌شان... حب اهالی این خانه... حب کودکانی که باید همانها به شهادت می‌رسید... و... رسید. 💔