eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.7هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
امام خامنه ای در دیدار هیأتی از جنبش انصارالله یمن: ♦️مردم یمن با تمدن عمیق و تاریخی خود و با روحیه مجاهدت و ایستادگی که در این پنج سال از خود نشان داده‌اند، آینده خوبی را در پیش دارند و به لطف خداوند، دولتی قوی را تشکیل خواهند داد و در چارچوب آن دولت، به پیشرفت خواهند رسید. ۹۸/۵/۲۲ #اندڪےبصیرت #asemon 🍃🌻
⚠️ به خوشگلیت می‌نازی ؟! اون دنیا طرف میگه چکار کنم صورتم قشنگه دخترا ولم نمیکردن به افتادم ؛ خدا یوسف و عباس(ع) رو نشونت میده میگه از اینا خوشگل‌تر بودی ؟! عباس‌بن‌علی‌ای که با راه میرفت میگفت نمیخوام با دیدن من کسی به بیفتد ! چشمایِ خوشگلش رو ، بدنش رو ؛ خرج نکرد ؟ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
تا از همه دل نَبُریم،خبری نیست ... +بِبُریم‌‌ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#یادِیاران 💔 بچه ها... به گوشید!؟! جنگ نرمه هااا!؟ جنگ سختش و با جون و دلمون به پایان رسوندیم... جنگ نرمش با شما... مواظب خودتون باشید... هوای نَفَس ها و نَفْسِتون و دارید!؟ خدا داره قطار زمان دنیا رو از آخرین پیچ تاریخی سرنوشت عبور میده... همه ی جهان منتظرن... همه منتظر مهدی اند... بچه ها صدام و دارید... جوری زندگی کنید که خدای مهدی فاطمه عاشقتون بشه... بچه ها... حواستون هست!؟! شهید نشید... میمیرید... بچه ها!؟ . برای شادی روح مطهر همه ی شهدای ایرانِ اسلامی... صلوات :-) . •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🍃🕰 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام 🍃🌻اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی  و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهیدصَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ. •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°🌙| |🌙° °| فـــــداے رهبــــــر ≈{∴💚 °\ و یـڪ تـار مــــویـشـ ≈{∴👌 /° بتابـــــد تـا ابـــــد ≈{∴⚡️ °\ خورشیــد رویـشـ ≈{∴🌤 /° سرسجادهـ خــواندمـ ≈{∴ °\ ایــنـ دعــــا را ≈{∴🙏 /° جهانـ خــالے نباشــد ≈{∴🌍 °| از وجـــــودشـ ≈{∴✋ 😍 ❤️ •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_4 یواش یواش از روی زمین بلند شد و گفت: -زهرا خانم خواهش میکنم بیایید بریم
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁 🍁 🍎 💠 بعد از حدودای یک ربع صدای خداحافظی سریع علی رو شنیدم و بعد هم صدای بسته شدن در! از آشپز خونه رفتم بیرون مادربزرگ رو کرد به من گفت: -إ!مادر چی شدی یهو رفتی؟صد دفعه بهت گفتم وقتی داری چیزی میخوری عجله نکن که این طوری نپره توی گلوت!! هاج و واج داشتم به مادر بزرگ نگاه میکردم...انگار اصلا خبر نداشت که چی گفته!!! بدون جواب رفتم و لیوان هارو جمع کردم و بردم آشپز خونه. بعد هم رفتم آشپز خونه تا استراحت کنم.روی تخت دراز کشیدم. امروز واقعا روز عجیبی بود.علی چه جوری منو توی پارک دید!! یعنی وقتی من از در اومدم بیرون منو دیده؟چجوری منو پیدا کرد!!! علی بخاطر من با چند نفر درگیر شدو کلی آسیب دید واقعا نمیدونم چه ازش عذرخواهی کنم یا تشکر!!! توهمین فکر بودم که خوابم برد... حدود ساعت هفتونیم بود که با صدای مادر بزرگ از خواب پریدم زور و اصرار که بلند شو امشب با من بیا مسجد.بالاخره بلند شدم و وضو گرفتم بعد هم آماده شدم. و راهی مسجد شدیم. چند ساعتی گذشت بعد از نماز من یه گوشه قرآن میخوندم مادربزرگ هم یه گوشه پیش خانم های دیگه نشسته بود.یه خانم تقریبا جوونی پیش مادربزرگ نشسته بودو هی باهم پچ پچ میکردن و زیر چشمی منو نگاه میکردن! بعد از نیم ساعتی راهی خونه شدیم.اون خانم هم با ما هم مسیر بود.به کوچه که رسیدیم انتظار خداحافظی داشتم ولی کوچه رو باهامون داخل.جلوی خونه ی علی که رسیدیم ایستاد روبه من و مادربزرگ کرد و گفت: -خیلی خوشحال شدم از دیدنتون بعد به من دست داد و گفت: -از آشنایی با شما هم خرسندم. گفتم: -ممنونم همچنین. بعد رفت طرف در خونه ی علی و وارد خونه شد.همینطوری به در خونه زل زده بودم که یهو مادر بزرگ با پشت دست زد توکلم گفت: -عاشق شدی؟؟؟ -عاشق چیه مادر جون!!ببینم؟؟؟این خانم مهناز خانم بود؟؟؟ -آره مادر خوشحال شدی؟؟؟اومده بود تورو ببینه. -منو ببینه؟؟؟ -ببینم انگار تو از هیچی خبر نداری. هاج و واج مادر بزرگو نگاه میکردم که یکی دیگه زد تو کلم.گفتم: -مادرجون دستت درد نکنه چهارپنج تا بزن شاید خواب باشم بیدار شم. -خواب نیستی مادر جون عاشقی. -ماماااااان جوون عاشقی چیههه؟؟ -هیس!!ساکت شو ببینم وسط کوچه داد نزن الان مهناز خانم میگه چه عروس بی حیایی!!!! -عروس؟؟؟!!!!!! مارد بزرگ بدون این که به من توجه کنه رفت طرف در خونه و بعد هم دروباز کرد و رفت داخل خونه پشت سرش هم درو بست. از شانس خوبم کلید همراهم داشتم وگرنه مادر بزرگ درو برام باز نمیکرد رفتم داخل خونه کلی توفکر بودم.بدون حرف رفتم اتاق و وسایل هامو جمع کردم و خوابیدم. صبح ساعت هفت از خواب بلند شدم بعد از خوردن صبحونه از خونه زدم بیرون.جلوی در که رسیدم کیفم گیر کرد گوشه ی درو کتابام ریخت روی زمین نشستم روی زمین که جمعشون کنم یک دفعه چشمم خورد به علی.... ... نویسنده این متن👆: 👉 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دوستان.... خیلی وقته دیگه تعداد صلوات ندادید تا عید غدیر😭 تا الان ۳۶۴۲۰۰صلوات لطفا شرکت کنید ممنونم❤️🌹 @ya_hosin313 |°•♥•° @modafeh_velayat |°•♥•°سلام دوستان.... خیلی وقته دیگه تعداد صلوات ندادید تا عید غدیر😭 تا الان ۳۶۴۲۰۰صلوات لطفا شرکت کنید ممنونم❤️🌹 @ya_hosin313 |°•♥•° @modafeh_velayat |°•♥•°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم آسمون میخاد🔎📷
سلام آسمونے ها 🌈😌 💐قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ یڪ
سلام آسمونے ها 🌈😌 💐قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ یڪ گناه 🌿🌺ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❗️ترگ گناه امروز شامل،ترڪِ خود برتر بینے....⛔️ 📝 ترڪ گناه بیست وسوم آفرین به خودمون😍👏
❤️ ❤️ 💚 💚 💝 💝 قطعه گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم و یکی باز کم است این همه آب جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است  🌹تعجیل درفرج صلوات •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
🌱عِشق یَنی؛ تمومِ سالُ همیشه بیقَرارَم برایِ اربَعینتـ..... :)💔 🌿°۰.🌸°۰.🌸🌿 #اربابم_حسین •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#شهادت •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#چادرانه •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🌹 سالگرد ازدواجمان بود.🎉💍 فکر نمی کردم که یادش باشد.🙂 داشت توی زیر زمین خانه کار می کرد.🙇 مغرب شد. با همان لباس خاکی و گچی رفت بیرون و با دسته گل و شیرینی برگشت.🌹🎂 . گفتم: تو این طوری با این سرو وضع رفتی شیرینی فروشی؟😶 گفت : آره مگه چه اشکالی داره؟😊 سالگرد ازدواجمونه نباید شیرینی و گل می گرفتم؟👀 . گفتم: وقتای دیگه اگه خط اتوی لباست می شکست، حاضر نبودی بری بیرون!🤔 گفت: آره، اما اگه می خواستم لباس عوض کنم، شیرینی فروشی تعطیل می شد.💞😊 🌸🍃 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
🌿•🌼•🌿•🌼•🌿 💌امام على عليه السلام 🍃شگفت ترين عضوانسان قلب اوست وقلب مايه هايى ازحڪمت وضدحكمت دارد.اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداندواگر طمع در آن سر برڪشد، حرص نابودش میڪندواگر نااميدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را میڪُشد... هر ڪوتاهى برايش زيانبار است و هر زياده روى برايش تباهى آفرين.👌 📘(علل الشرايع، ص 109، ح 7) 🌿•🌼•🌿•🌼•🌿
کسی اگه گروه کانالو میخاد بیاد پیوی @ya_hosin313
📎 شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند. ۸ دی ماه ۷۰ درتهران به دنیاآمد، روحیه اش جهادی بود و ارادت خاصی به شهدا داشت، مخصوصا شهید بابایی، شهیدکشوری و شهید کلهر. اهل و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استادهم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند، بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین و حضرت عباس (علیهما السلام) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) نرسد آب به لبانش نزند، نذرش هم قبول شد، فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد. سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید 🌹شهید عباس آبیاری🌹 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻🍃 #عید_غدیر 🌱تا ابد بو دولت حیدر یخیلماز 🌱بو علم تا آخر محشر یخیلماز 🎤مهدی #رسولی 👏 #ترکی 👌🍃 فوق زیبا •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
بندھ ے من! تو بھ هنگامےکھ بھ نماز مےایستے من آنچنان گوش فرا میدهم کھ گویے همین یڪ بنده را دارم، تو چنان غافلےکھ گویا صدها خدا دارے...•💔• 🌿
🌱♥️ یا رضامارا ڪربلایی ڪن... حرمم لازمم 🍃😔 #asemon ☘🕊
🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 عزیز قلب او می رفت "و" لبهایش چه خندان بود. به یاد مادراے شهدا #صلوات🌷 دمشون گرم •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌱♥️ یا رضامارا ڪربلایی ڪن... حرمم لازمم 🍃😔 #asemon ☘🕊
. ‌. روزها‌را‌هَمگۍ‌چشم به‌راهیم‌حُسین تا‌مُحَرم‌بِرِسَد فَصلِ‌خوش‌نوڪرها...! •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁 🍁 🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_5 بعد از حدودای یک ربع صدای خداحافظی سریع علی رو شنیدم و بعد
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁 🍁 🍎 💠 چشمم خورد به علی... مشغول روشن کردن ماشینش بود تا حرکت کنه نمیدونم کجا میرفت...تا منو دید سریع از مانشین پیاده شد و اومد طرفم... سلام کرد و مشغول جمع کردن کتابای من شد... دستشو طرف هرکدوم از کتاب هام می برد که برشون داره نمیذاشتم و خودم همون کتابو بر میداشتم... تا دیدی اینجوری میکنم بلند شد ایستاد...و هاج و واج منو نگاه کرد منم کتابامو جمع کردم بلند شدم و یه اخم کردم و گفتم: -ممنونم از کمکتون... و محکم نگاهمو ازش گرفتم.اونم مات فقط به رفتن من نگاه میکرد... رفتم سر کوچه و تاقبل از اینکه علی با ماشینش بهم برسه سوار تاکسی شدم و رفتم دانشگاه... تموم ساعت دانشگاه فکرم درگیر بود یه جور دودلی داشتم نمیدونیستم معنی این کارای علی و مادربزرگ و دیشب مسجد و مهناز خانم چیه ولی میدونستم که یه حسی درون من داره به وجود میاد به اسم عشق ... ساعت اخر دانشگاه بود خیلی خسته بودم کتابامو جمع کردم از بچه ها خداحافظی کردم و زود تر ازهمه از کلاس اومدم بیرون... جلوی در دانشگاه یه پراید نوک مدادی پارک بود خوب که دقت کردم دیدم سرنشین علیه... اخم اومد روی صورتم سریع راهمو کج کردم که از شانس بدم منو دید...از ماشین پیاده شد و منم سریع دوویدم رفتم پشت دانشگاه تا از اون طرف تاکسی سوار شم... متوجه شدم داره پشتم میاد...سرعتمو بیشتر کردم تابالاخره منو گم کرد رسیدم پشت دانشگاه به دیوار تکیه دادم و نفس عمیقی کشیدم... و راهمو ادامه دادم...رسیدم به دیوار و خواستم ازش رد شم که یک دفعه صورت یه مرد اومد جلوی چشمم...خیلی ترسیدم یه جیغ بلند کشیدم...متوجه شدم علیه...گفت: -هیس...زهرا خانم نترسید... وقتی دیدم علی بود حرصی شدم و گفتم: -ببخشید میتونم بپرسم که چرا اتقدر منو تعقیب میکنید؟؟؟؟ -ببخشید من قصدی نداشتم...نمیخواستم بترسونمتون... -نمیخواستین ولی این کارو کردین!!اصلا شما جلوی دانشگاه من چیکار میکنید؟؟؟؟؟آقای صبوری من آبرو دارم!!!!! -من...من قصدی نداشتم من اومده بودم..... حرفشو قطع کردم و گفتم: -خواهشا دیگه مزاحم من نشید... -ولی... ابروهامو محکم توی هم گره زدم و بانفرت نگاهش کردم بعدهم نگاهمو محکم ازش گرفتم و رفتم اونم با چهره ی ناراحت و شکسته بهم زل زده بود همین که به نزدیک ترین پارک دانشگاه رسیدم نشستم روی یکی از نیمکت تا و زدم زیر گریه دستام میلرزید... وای زهرا تو چیکار کردی؟؟؟؟دختره ی مغرور احمق.... هیچوقت نمیتونی عصبانیتتو کنترل کنی!!! توهمین حال بودم که صدای موتور شنیدم... من از این صدا تنفر داشتم... قلبم شروع کرد به تپش... موتور نزدیک و نزدیک تر میشد...و قلب من تند و تند تر میزد...وای خدای من چشمامو بستم!بعد از چند ثانیه متوجه رد شدنش از کنارم شدم.چشمامو باز کردم نفس عمیقی کشیدم و خدارو شکر کردم...یاد علی افتادم که چطوری اون روز با اون دوتا بی سرو پا در گیر شد...اونوقت من بی لیاقت اینطوری جوابشو دادم. انقدر اونجا نشستم و گریه کردم که اصلا متوجه نشدم یک ساعته گذشته سریع بلند شدم و با بی حوصلگی راهی خونه شدم... ... نویسنده این متن👆: 👉 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم آسمون میخاد🔎📷
سلام آسمونے ها 🌈😌 💐قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ یڪ
سلام آسمونے ها 🌱🕊 ☘قبول باشه چله نوڪریتون. 📝یادآورے چله↓ ۱-زیارت عاشورا ۲-دعاے عهد ۳-روزانه ترڪ یڪ گناه 🌿🌻ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ❗️ترگ گناه امروز شامل،ترڪِ بدحرف زدن[فحش] و زبان درازےِ ....❌ 📋 ترڪ گناه بیست وچهارم آفرین به خودمون🌿😁