به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما میشد ای کاش
😔
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست💝
•••
#بزرگممۍگفت
همهماهاممڪنهیهجاخرابڪنیم
امافرقآدمهاتونحوهجبرانڪردن
اشتباهاتشونه! (:
#تݪنگر
•••
YEKNET.IR - sorood 2 - eide ghadir 98 - karimi.mp3
6.37M
#غدیرےام 🍃♥️
🌱بیعت ڪردم با تو
🌱روزی ڪه یکی بود یڪی نبود
🎤 #محمودکریمی🌿😍
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#یا_امام_رضا_ع🌻🍃
غرق عصیانم ولے پاے تو گیرم لااقل🍃😔
#عاشق روے تو اے مــــــ🌙ـــــاه منیــــرم لااقل
تا مسیــــ➖ـــــر عاشقے سمٺ #خراسان شماسٺ
من هم از آوارگـــــــــ💔ـــــــان این مسیرم لااقل
💚 #چهارشنبہ_هاے_امام_رضایے
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🍃🌸🍃🌸
تویی که چشمت را پابرهنه میفرستی دنبال ناموس مردم…
و دخترک ساده دل را به نام عشق، پای منقل هوس بازی ات دود میکنی…
فقط یادت باشد، چشم چرانی ابن ملجم او را قاتل علی(ع) کرد
باور نداری..
از قطام بپرس…
✘ «غرر الحکم، ص ۳۹۴»
امام علی – علیه السّلام – فرمود: فروبستن چشم ها (ازنامحرم)، بازدارنده خوبی از شهوت ها وخواهش های نفسانی است.
#پویش_حجاب_فاطمے
دلم آسمون میخاد🔎📷
🎉🎊🎉🎊 تــــــــــــــــــولدتـــــ مبارڪ 🍃🎈 ♥️🌿مــــــــــــــــ |•آسمانے•|ــــــــــــــــرد شهید
🌺🌸🌺🌸
🎋شهید مجید قربانخانی
.♥.تڪ فرزند خانواده،هرچی مادرش میگفت نرو پسرم.
🌿چیزی به مادرش گفت ڪه مادرش سڪوت ڪرد،وراضی به رفتنش شد.لز اون پسراے بود ڪه جاش تو قهوه خونه بود.
🍃🌙اما یه شب وقتی از بی بی زینب براش گفت، چنان میزدبه سروصورت خودش ڪه غش ڪرد،وقتی بیدار شودگفت ڪه من فقط بایدبرم
🌿رفت وخانم زینب "سلام الله" خوب پذیرایی ڪردن.
اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلڪ ...😔🍃
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌺🌸🌺🌸 🎋شهید مجید قربانخانی .♥.تڪ فرزند خانواده،هرچی مادرش میگفت نرو پسرم. 🌿چیزی به مادرش گفت ڪه
🍃👌
🌱سخنِ شهیدوالا مقام به مادرگرامیشان؛
به مادرم بگیدقفس شکسته و پرنده پر زده.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🍃🌼
#آه_اےشهادٺ
جامانده هامیفهمن خیلی سخته-*😔-*
#التماس_دعا
#asemon
🌱🌈
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍁🍂🍁 🍁🍂🍁 🍂🍁 🍁 🍎 #رمان_طعم_سیب 💠 #قسمت_9 دقیقه هاو ثانیه ها همینجوری میرفتن جلو و من اصلا حواسم نب
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_10
سرمو گذاشتم روی پاهاش و مادر بزرگ شروع کرد:
-یکی بودیکی نبود...
یاد بچگی هام افتادم که عاشق قصه های مادربزرگ بودم...
مادربزرگ ادامه داد:
-یه پسری بود عاشق یه دختری شده بود!
خندیدم و گفتم:
-مادر جون یهو رفتی سر اصل مطلب.
-هیس وسط قصه مزاحم من نشو.
ادامه داد:
-این پسر به هر دری زد از دختر خواستگاری کنه نتونست.
-خب با مادر پدرش میرفت خواستگاری!
قلاب بافتنیشو گرفت بالاو گفت:
-یه بار دیگه حرف بزنی باهمین میکوبم توسرت!
خندم گرفته بود مادربزرگ هم بدون توجه به من ادامه داد:
-خلاصه به هزار بدبختی و سختی این اقا پسر از دختر خانم بله رو گرفت
دوسه ماهی از عروسیشون نگذشته بود که پسرتصمیم میگیره بره سوریه!!
دختر خیلی گریه میکنه و مخالفت میکنه.پسر هم از دیدن اشکای دختر گریش بیشتر میشه...به هزار حرف و التماس اخر دختره راضی میشه و پسره هم راهی...
روز رفتنش دختره لباساشو مرتب میکنه سربندشو میبنده و میزنه روی شونه پسره و میگه دیر فهمیدم که همسر مدافع حرم بودن چه سعادت بزرگیه ان شاءالله از تو برای من فقط یه سربند برگرده...
بعد از یکی دوهفته خبر شهادت پسر رو میارن برای خانوادش اما از اون بدن فقط یه سربند بدون سر برمیگرده...
.
.
بی اختیار زدم زیر گریه...
واقعا خوش به سعادت همچین ادمایی....
خوش به سعادت شهدا و همسر شهدا...
اون شب کلی گریه کردم.
سرمو که گذاشتم روی بالشت از شدت خستگی خوابم برد...
صبح برای نماز که بلند شدم دیدم مادر بزرگ زود تر از من سر سجاده نشسته و جانماز منم پهن کرده وضو گرفتم و رفتم پیشش پیشونیشو بوسیدم و سلام کردم اونم صورتمو بوسید
مشغول نماز خوندن شدیم...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#مریم_ســرخہای👉
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
دلم آسمون میخاد🔎📷
#غدیرےام 🍃♥️ 🌱بیعت ڪردم با تو 🌱روزی ڪه یکی بود یڪی نبود 🎤 #محمودکریمی🌿😍 •❥•❤️🌿 ↳ @shahadat_are
🍂🍁🍂🍁
🍁🍂🍁
🍂🍁
🍁
🍎 #رمان_طعم_سیب
💠 #قسمت_11
بعد از نماز مادر بزرگ دست هاشو رو به آسمون بلند کرد و درحالی که کم کم اخر دعاش بود دستاشو آورد پایین تر و روی صورتش کشید بعد هم دولا شدو تسبیحشو برداشت برد جلوی چشمش شروع کرد دونه دونه ذکر گفتن منم دستامو گذاشتم روی دو زانوهام و دعای فرج رو خوندم بعد هم تسبیحی که مادرم برام از کربلا خریده بود رو برداشتم و شروع به ذکر گفتن کردم...
چند دقیقه ای بینمون سکوت بودو دعا...
بعد مادر بزرگ چشماشو محکم بازو بسته کرد جوری که انگار میخواست اشک از چشمش نیاد و روی گونش نریزه!
روبه من کرد دستشو آورد سمتم وگفت:
-قبول باشه دخترم...
منم یه لبخند تحویلش دارم سرمو به سمتش کج کردم و گفتم:
-قبول حق مادر جون...
دستامونو از هم جداکردیم و من بلند شدم سجادمو کنار کشیدم و تاش کردم و بعد هم مقنعه ی سفیدمو از سرم در آوردم و کنار سجاده گذاشتم و مشغول تا کردن چادرم شدم.
مادربزرگ هم هنوز نشسته بود و توی فکر بود.یه نگاه بهش کردم.تای چادرو بهم ریختم و نشستم کنارش.سرمو بردم جلوی صورتش و گفتم:
-نبینم ناراحت باشی مادرجون.
مادربزرگ سرشو برگردوند و یه نگاهی بهم کردو بعد دستموگرفت و گفت:
-دیگه اذیت نمیشی؟
ابروهامو گره زدم به هم با تعجب گفتم:
-اذیت ؟؟؟اذیت از چی؟
مادر بزرگ یه نفس عمیق کشید روبه قبله کردو گفت:
-از حرف های من.
رفتم نشستم روبه روش ابروهامو بالا انداختم و گفتم:
-کدوم حرف؟
مادربزرگ چشماشو روی هم فشرد و گفت:
-حرف علی آقا.
نگام توی نگاهشرده خورد از روی بغض جهش لب هام به سمت پایین رفت.گلوم یه لحظه از سنگینی یه بغض درد گرفت.
بدون هیچ حرکتی به صدای آروم و ناراحت گفتم:
-منظورتون چیه...
مادربزرگ اشکی که اومده بود روی گونه هاشو پاک کردو گفت:
-اون روز که اومده بود دم دانشگاهت...
ابروهامو فشردم تو هم.چشمامو ریز کردم و گفتم:
-خب؟؟شماازکجامیدونی؟
مادر بزرگ یه نگاهی به من کردو گفت:
-من گفته بودم بیاد.
چشمام گرد شد نزدیک تر شدم و گفتم:
-شما گفته بودین؟برای چی؟؟
مادر بزرگ رفت عقب و همینطور که جانمازشو جمع میکرد گفت:
-مهناز خانوم میخواست باهات حرف بزنه...
چشمامو بستم...
یه نفس عمیق کشیدم به موهام چنگ زدم...یه حس خیلی غیر عادی داشتم...
گفتم:
-آخه چرا جلوی دانشگاه...؟؟من که داشتم میومدم...خونه!
مادربزرگ دستشو کشید روی صورتشو گفت:
-اخه داشتن میرفتن...
-کجا؟؟؟؟
-شهرستان!
چشمامو ریز کردم و گفتم:
-ولی علی آقا که تهران بود...
-مادرشو اون روز برد...بعد از ساعت دانشگاه تو...امروزم قراره که خودش بره...
-چی؟؟؟خودش بره؟؟؟کی؟؟اگه بره کی برمیگردن؟؟؟
مادربزرگ با مکث جواب داد:
-فکر نکنم که دیگه برگردن...
چشمام گرد کردم و با تعجب گفتم:
-یعنی چی!!!!!!!!
مادر بزرگ بلند شد جانمازشو برداشت همینطور که میرفت طرف اتاق...با ناراحتی گفت:
-یعنی برای همیشه رفتن...
بدنم به سرعت توان خودشو از دست داد تکیه دادم به دیوار و اشکام جاری شد...
واقعا من چی کار کردم!!!
مادربزرگ اومد طرفم و گفت:
-غصه نخور...
پیشونیم رو بوس کرد و گفت:
-پاشو برو استراحت کن...دیگه هیچ چیز فکر نکن...
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#مریم_ســرخہای👉
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
🌺🍃خجسته میلاد هفتمین خورشیدهدایت،
هفتمین گل بوستان امامت و ولایت
امام صبروشکیبائی،باب الحوائج،
حضرت امام موسی کاظم علیه السلام
برشیفتگان خاندان عصمت
و طهارت علیهم السلام مبارک باد
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست💝
✅ سخنان مهم روز گذشته رهبر انقلاب درمورد #حجاب
👈 حجاب یک حکم شرعی و یک مسئله قانونی است.
💠 رهبرانقلاب، در دیدار رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت: ابراز نگرانی نسبت به مسئله حجاب در جامعه، بجا و صحیح است. حجاب یک حکم شرعی و یک مسئله قانونی است و در این زمینه باید در درجه اول دستگاههای دولتی و حکومتی و مدیران آنها مراقبت کنند تا براساس قانون عمل شود.
💠 موازین دینی و ظواهر مذهبی از جانب مدیران در بدنه دستگاهها رعایت شود. باید حرکت دینی در کشور تقویت شود که این موضوع به پیشرفتهای مادی نیز کمک خواهد کرد.
💠 دشمنان نظام اسلامی صراحتاً می گویند که غلبه بر جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام با جنگ نظامی و تحریم اقتصادی امکان پذیر نیست و باید با نفوذ فرهنگی و تأثیرگذاری بر ذهن ها و مغزها و تحریک هوسها به این هدف رسید
💠 ما معتقد به بستن فضای فرهنگی کشور نیستیم اما با ولنگاری فرهنگی بهشدت مخالفیم و ما باید برنامهریزی جدی در مقابل جبهه استکباری داشته باشیم.
💠 باید دستگاههای فرهنگی اعم از وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و صداوسیما و حتی دستگاههای اطلاعاتی بر روی این مسائل به شدت حساس باشند.
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست💝
❤️🍃
آدم یک وقتهایی دلش
#ملیحه_حکمت بودن میخواهد..😇
که یک روز یک شهید عباس بابایی پیدا شود و بگوید یا تو یا هیچکس!!😍
بعد بفهمی همه دوران تحصیلش در امریکا برای داشتنت نقشه میکشده
وبعدروز خواستگاری زل بزند به چشمهایت
وبا لبخند بگوید تو عشق سومی ...
اول خدا ...
بعد پرواز...
بعدم ملیحه خانوم...❤️
وتو متعجب بمانی اما
هلاک همان عشق سوم بودن باشی بی هیچ حسادتی ...
ادم دلش یک #شهید_عباس_بابایی میخواهد
تا باور کند میشود در آمریکا تحصیل کرد و یک مومن تمام عیار بود ....
از این عباس ها که بدون گل به خانه نمی ایند ...
مردی که بداند تو عادت پشت میز نهار خوردن داری اما، از قصد برایت توی حیاط بساط ابگوشت پهن کند و قربان صدقه ات برود🍲😋
آدم دلش هی از این عباس ها میخواهد که
وقتی به جانشان نق میزنی واز شهادتشان میترسیج😥 ناباورانه میگن بالام جان دیگه سعی کن کمتر دوسم داشته باشی !!☹️
ادم #هوس_میکند ملیحه ای باشد که
نازونعمت وثروت خانه پدری را رها میکند
وکلاهش را کنار بگذارد ، وبه خاطر با عشق روسری سر کردن در زمان شاه از کار بی کار شود
وبه همه هوس های پوچ زندگی پشت پا بزند .😊
ادم دلش از این عباس ها میخواهد که
وقتی ژنرال مافوقش دیر میکند
در اتاق مافوق ودر دل سرزمین کفر روزنامه پهن میکند
وبه نماز می ایستد ...✅
#آدم_دلش_از_این_عباس_ها_میخواهد ...
از این شهید #همت-ها و #حمید_باکری_ها
که مثل #افتاب در زندگی یک دختر میتابند
و بعد از آن پشت ابر پنهان میشوند ...
امــــــــــــــــــــآ...
تا ابد گرمای عشقشان گونه های یک زن را سرخ نگه میدارد!!!
درنقش عاشق ڪُش ترین زوج مڪمل
تندیس #سیمرغ بلورین راگرفتے🏅
یڪ آن شد این عاشق شدن
دنیا همان یڪ لحظه بود
آن دم ڪه چشمانت مرا ازعمق چشمانم ربود
به خداحافظے تلخ توسوگند نشد
ڪه تو رفتے و دلم ثانیه اے بند نشد
#عباس_بابایی
#داداش_عباس
#صدیقه_حکمت
#ملیحه_حکمت
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست
12_10_Mojtaba_Esmaeeli_(Eide_ghadir)_(www.rasekhoon.net).mp3
2.59M
#افتخار من هستم مجنون موسے بن جعفر الحمدالله...😍♥️🍃
#مولودی🌸
#امام_کاظم🌹❤️
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
کاش هممون یه رفیق شهید داشته باشیم...
اونا رنگ و بوشون یه چیزه دیگس
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃يا صاحب الزمان(عج)🍃
هر شب ڪه انتظارِ فرج مے برم به روز...
شرمنده ام ڪه بے تو نفس میڪشم هنوز
شب بخیر آقاے مهربانم💞
💐🌸اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج بحق زینب ڪبرے س🌸💐
شبتون مهدوی
@shahadat_arezoomee
ما#شهادت داده ایم که شهادت زیباست
.
#یابنالحسن
ڪاشیکجمعهبیاید
خیرهبهقامتتــ
آلیسبخوانیم
«اݪســلامعلیکحینتقویم»
#الݪهمعجݪلولیڪالفرج
#مااجعلنامنانصارهواعوانه
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕