#عاشقانه
اوایل زندگیمان بود و حقوقش ڪفاف مخارج دانشگاه و زندگیمان را نمیداد و نمیشد خرج گردش و تفریح هم داشتہ باشیم .♥️
طوبی بانو می گوید : « قالی پر گلی داشتیم ، من غذا درست می ڪردم . رؤیایی زندگی می ڪردیم ، 😌دستان هم را می گرفتیم و دور قالی دور می زدیم و گوشہ ای از آن می نشستیم بہ هوای آنڪه در پارڪ هستیم غذا می خوردیم ؛😍 با همان فڪر و خیالات و حرف های شیرین شب قشنگی را می گذراندیم .💓
✍ طوبی (منیژه) عرب پوریان ، همسر سردار
#شهید_علیرضا_نوری
🌺👈 قالی پر گل ، محیط پارڪشان بود و گوشہ آن ، گوشہ دنج خوشبختی شان و بہ همین سادگی لذتی بہ اندازه همہ لذت های دنیا می بردند
ماشهادت دادیم که #شهادت زیباست🌹
@shahadat_arezoomee
آخرین روز سال ۹۳ بود. مردم روز شماری میکردند تا #سال تحویل شود و سال جدیدی را شروع کنند؛ سالی جدید و زیبا.
این سال برای همه یکسان بود بهجز علیرضا.
علیرضا سال جدید زندگیاش را با مُهر شهادتش تمام کرد و پرکشید تا سال نو را کنار #سیدالشهدا بگذراند.
بیایید بار دیگر ببینیم، بخوانیم و بدانیم،
از شهیدی که #چشمهی جوشان اشکش ز #غم #حسن و #حسین(ع) بود.
ذکر لبانش که با نام #علی(ع) جان میگرفت.
روح پریشانش که با پرفروغی روح فاطمه(س) آرام می شد، و آن خوشرویی عمیقش که نشانها از الگویش #پیامبر اکرم(ص) را در میان میگذاشت.
شهیدی که شهادتش با رنگ #خورشید نوشته و تقدیرش با سرنوشتی همچون #شهادت رقم خورد.
مردی که از همان خردسالیاش با #شهدا رفاقتی عمیق داشت و همیشه به مهمانیشان میرفت.
مهمانیای که ارمغانش آرامی #روح و سوغاتش تجربه و #درس زندگیشان بود.
هر گاه که خواستم زندگیاش را بخوانم، #اشک هایم بر گونه هایم هجرت میکردند.
اشک هایی گرم و مزاحم که باعث میشد عکس رخسار پر فروغش را تار ببینم.
هرسخنم با او، با این جمله شروع میشد، بارالها تا چه حد میتوان خوب بود؟
تا چه حد میتوان #عاشق شهـــادت بود؟
تا چه حد میتوان لحظهشماری کرد برای رسیدن به #معشوق؟
او در نهایت به معشوقش رسید، و چه بسیار معشوق زیبایی
▪️مردان خدا پرده پندار دریدند
▪️یعنی همه جا غیرِ خدا هیچ ندیدند
به مناسبت سالروز شهادت
#شهید_علیرضا_نوری
✍نویسنده: #بنت_الهدی
📆 تاریخ تولد: ۵مرداد ۱۳۶۶
📆 تاریخ شهادت: ۲۹اسفند ۱۳۹۳ سوریه شیخ هلال
🗺مزار: گلزار شهدای نجف اباد
🌹🍃🌹🍃