eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
117 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17047916426917 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 آن کس که در پی آرزوی خویش باشد مرگ اورا از پای درآورد ۱۹✨ ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
نبی مکرم اسلام نماز اول وقت مایہ خشنودی خداوند،میان وقت دربردارنده رحمت خداوند و پایان وقت،موجب عفو خداوند است
🤕↯ راه‌هاۍجلۅگیࢪۍ‌از‌ابـتلا بـھ ویــࢪوس‌ڪࢪونا🤒😷 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
🍃🍂🍃 🌱طنز جبهه😁🌱 🌈یه بچه بسیجی بود خیلی اهل معنویت و دعا بود... برای خودش یه قبری کنده بود. شب ها میرفت تا صبح باخدا رازونیاز میکرد.😊 ما هم اهل شوخی بودیم😎 یه شب مهتابی سه، چهار نفر شدیم توی عقبه... گفتیم بریم یه کمی باهاش شوخی کنیم‌! خلاصه قابلمه ی گردان را برداشتیم با بچه ها رفتیم سراغش... پشت خاکریز قبرش نشستیم. اون بنده ی خدا هم داشت با یه شور و حال خاصی نافله ی شب می خوند. دیگه عجیب رفته بود تو حال! ما به یکی از دوستامون که تن صدای بالایی داشت، گفتیم داخل قابلمه برای این که صدا توش بپیچه و به اصطلاح اکو بشه، بگو: اقراء😁 یهو دیدم بنده ی خدا تنش شروع کرد به لرزیدن و به شدت متحول شده بود و فکر میکرد براش آیه نازل شده! دوست ما برای بار دوم و سوم هم گفت: اقراء😅 بنده ی خدا با شور و حال و گریه گفت: چے بخونم ؟؟!!!😭 رفیق ما هم با همون صدای بلند و گیرا گفت : باباکرم بخون 😂😂😂😂 🌹شادی روح شهدا صلوات ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
🌱 🎥 ‹گاهے ازمذهبے هافقط یڪ تیپ مذهبے باقے میماند!› ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
-غروب‌جمعه‌س.... +| دلمان‌خراشیده‌شده‌ ازجمعه‌های‌که‌شمارش‌کردیم‌ُ‌نیامدی💔😞 ڪجایی‌ابن‌الحسن؟!
√•|نـماز اول وقت چڪشۍ است بر سر نفس، از وقتش ڪہ گذشت می شود چڪشۍ بر سر نـماز🔨😣 🌱😍 🤚📿
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 غرور یا عزت نفس اون روز، پای اون تصویر،احساس عجیبی داشتم...که بعد ۱۹ سال،هنوز برای من زنده است... مدام به اون جمله فک می کردم...منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم...اما بیشتر از هر چیزی،قسمت دوم جمله اذیتم می کرد... بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره... مادرم می گفت...عزت نفس داره... غرور یا عزت نفس...کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم...ببخشید...عذر می خوام...شرمنده ام... هر بچه ای شیطنت داره...منم همین طور...اماهرکسی با دو تا برخورد،می تونست این خصلت رو توی من ببینه...خصلتی که اون شب خواب رو از من گرفت... صبح،تصمیمم رو گرفته بودم -‌من هرگز کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم... دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن...به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم -دوست شهید داشتید؟...شهیدی رو می شناختید؟...شهدا چطور بودن؟... یه دفتر شد،پر از خصلت های اخلاقی شهدا...خاطرات کوچیک یا بزرگ...رفتارها منش شون... بیشتر از همهمتدرم کمک می کرد...می نشستم ازش می خواستم از پدر بزرگ برام بگه...اخلاقش،خصوصیاتش،رفتارش،برخوردش با بقیه... و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد... خیلی ها بهم می خندیدن،مسخره ام می کردن،ولی برام مهم نبود...گاهی بد جور دلم می سوخت...امامن برای خودم هدف داشتم... هدفی که بهم یاد داد...توی رفتارها دقت کنم...شهدا،خودم،اطرافیانم،بچه های مدرسه،پدرم و... ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
187.5K
یه کارهایۍ کنۍ فقط بھ‌ خاطر قیامت ! -استادپناهیان🌿
🌿💛 به‌توازدور‌سلام🤚🌸
دلم آسمون میخاد🔎📷
#حجاب🦋
•|🦋🌙|• حجاب یعنے...↓ من انتخاب میڪنم ک توچه ببینے..! حسین رفت.. ادامه ی راهش بازینب وزینبے ها..🌱 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
بِسـمِ اللّهِ النور✨
دلم آسمون میخاد🔎📷
السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ‏...🕊 چادرت را بتکان ،روزی ما را بفرست ای که روزی دو عالم ،همه از چادر توست🌱 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
✨🌼✨ باید استاد تغییر باشیم نه قربانی تقدیر!✌️🏻 ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
...🕊 🌹شهــید احـــمد ڪاظمی: 🔅دلتون❤️ رو گــرفتار این و خم نڪنید این پیچ و خم دنیا انــــسان رو به باتـــلاق می برد و می ڪند ازش نـــــجات هـــم نمیــشه پیدا ڪرد. ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
اذانه‌رفقا🌱😍 نمازاول‌وقت‌فراموش‌نشه💫 🙃💜
✨🌼✨ گفتند ڪه عـاشقۍ و دیـۅانع نع اۍ در بــاب خیاݪ ۅ خم ابـرۅۍ کع اۍ گُفتند بگۅ بع قَصد غــربت گُفتم {ســَــید علۍ حُسیـــنۍ خامــنه اے} ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂 🍂🍃 🍂 پدر مدام تو رفتار خودم و بقیه دقت میکردم...خوب وبد می کردم...با اون عقل ۹ ساله،سعی می کردم همه چیز رو با رفتار شهدا بسنجم... انقد با جدیت و پشتکار پیش رفتم،که ظرف مدت کوتاهی توی جمع بزرگتر ها،شدم آقا مهران...این تحسین واقعا برام ارزشمند بود...اما آغاز و شروع بزرگترین امواج زندگی من شد... از مهمونی بر می گشتیم...مهمونی مردونه...چهره پدر به شدت گرفته بود، به حدی که حتی جرأت نگاه کردن بهش رو نداشتم...خیلی عصبانی بود... تمام مدت داشتم به این فکر می کردم که،چی شده؟...یعنی من کار اشتباهی کردم؟...مهمونی که خوب بود... ترس عجیبی وجودم رو گرفته بود... از در که رفتیم تو،مادرم با خوشحالی اومد استقبالمون،اما با دیدن چهره پدرم...خنده اش خشک شد و مبهوت به هر دوی ما نگاه کرد... _سلام...اتفاقی افتاده؟... پدرم با ناراحتی سر چر خوند سمت من... _مهران...برو توی اتاقت... نفهمیدم چطوری،با عجله دویدم توی اتاق...قلبم تند تند می زد...هیچ جور آروم نمی شدو دلم شور می زد...چرا؟نمی دونم... لای در رو باز کردم...آروم و چهار دست و پا ،اومدم سمت حال... _مرتیکه عوضی...دیگه کار زندگی من به جایی رسیده که،من رو با این سن و هیکل به خاطر یه الف بچه دعوت کردن...قدش تازه به کمر من رسیده...اون وقت به خاطر آقا، باباش رو دعوت کردن... وسط حرف ها‌،یهو چشمش افتاد بهم... با عصبانیت،نیم خیز حمله کرد سمت قندون، وبا ضرب پرت کرد سمتم... _گوساله،مگه نگفتم گورت رو گم کن توی اتاق؟.. ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿 ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293 🍃•😌√ 🇮🇷✌️ 🍃 🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
خودمانیم‌کسی‌جزء‌تونفهمیدمرا💛🤚 سلطان‌فقط‌تویی‌آقاجان🌱
:🍂🌙🍁🌵؛ هرگاه با یادت آغاز ڪرده‌ام آرام گشتم و از هربار برایت ڪار ڪرده ام دلشادم... :) ــــــــــــــــــــــــــ🍂🌻: 🌱😍 🦋 علتماسَ‌دعآ‌رفقآ 🤚 محاسبه‌اعمال 🍃