❤️ #دو_مدافع ❤️
قسمت ۵۱
تو هم برو تو اتاق علی استراحت کن
چشمے گفتم و همراه علے از پلہ ها رفتم بالا
در اتاقو برام باز کرد
وارد اتاق شدم و روتخت نشستم
اومد سمتم وچادرمو
از سرم در آورد وآویزوݧ کرد
لباسام
بوے بیمارستانو میداد و حالمو بد میکرد
لباسامو عوض کردم
یہ نفس راحت کشیدم
دستے بہ موهام کشیدم موهام بهم ریختہ بود دستام جوݧ نداشت اما نمیخواستم علے بفهمہ
شونرو برداشتم و کشیدم بہ موهام
علے شونرو از دستم گرفت و خودش موهامو شونہ کرد
احساس خوبے داشتم اما یہ غمے تو دلم بود
چشمامو بستم و گفتم:علےجاݧ وسایلاتو آماده کردے؟
جوابمو نداد
شونہ کردݧ موهام کہ تموم شد شروع کرد بہ بافتـنشوݧ
برگشتم سمتشو دوباره پرسیدم :وسایلاتو جمع کردے؟
پوفے کرد و سرشو انداخت پاییـݧ
ݧ جمع نکردم
إ خوب بیا باهم جمعشوݧ کنیم
باشہ واسہ فردا الاݧ هم مـݧ
خستم ام هم تو ...
حرفشو تایید کردم اما اصلا دلم نمی خواست بخوابم
می خواستم تا صبح باهاش حرف بزنم و نگاش کنم
اصلا کاش صبح نمیشد
دلم راضے بہ رفتنش نبود اما زبونم چیزے دیگہ اے بہ علے میگفت
نشست بالا سرم و گفت ...
میخواستم تا صبح باهاش حرف بزنم و نگاهش کنم.
اصلا کاش صب نمیشد
دلم راضے بہ رفتنش نبود اما زبونم چیزے دیگہ اے بہ علے میگفت
نشست بالا سرم و گفت :بخواب
تو نمیخوابے مگہ؟
چرا ولے باید اول مطمعـݧ بشم کہ تو خوابیدے بعد خودم بخوابم
إ علے
دستشو گذاشت رو دهنمو گفت:هیس هیچے نگو بخواب خانوم جاݧ
پلکامو بہ نشونہ ے تایید بازو بستہ کردم و لبخند زدم
دستے بہ سرم کشید و گفت :مرسے عزیز جاݧ
خستہ بود چشماشو بازور باز نگہ داشتہ بود
خوابم نمیبرد پتو رو کشیدم رو سرمو خودم و زدم بہ خواب
چند دیقہ بعد براے ایـݧ کہ مطمعـݧ بشہ کہ خوابم صدام کرد
میشنیدم اما جواب ندادم
آهے کشید و زیر لب آروم گفت:خدایا بہ خودت توکل
انقدر خستہ بود کہ تا سرشو گذاشت رو بالش خوابش برد
پتو رو کنار زدم و سرجام نشستم
برگشتم سمتش
چہ آروم خوابیده بود
گوشہ ے چشمش یہ قطره اشک بود
موهاش بهم ریختہ بود و ریشهاش یکم بلند شده بود
خستگی و تو چهرش میشد دید
بغضم گرفت ناخدا گاه اشکام جارے شد
دلم میخواست بیدار شہ و باهام حرف بزنہ تو چشمام زل بزنہ و مثل همیشہ بگہ اسماء ؟
مـݧ هم بگم جانم علے؟
لبخند بزنہ و بگہ چشمات تموم دنیامہ هاا
منم خجالت بکشم و سرمو بندازم پاییـݧ
خدایا مـݧ چطورے میتونم ازش دل بکنم چرا دنیات انقدر نامرده ؟
مـݧ تازه داشتم زندگے میکردم
حاضر بودم برگردم بہ اوݧ زمانے کہ علے نیومده بود خواستگارے هموݧ موقعے کہ فکر میکردم یہ بچہ حزب و اللهیہ خشک و بد اخلاقہ و ازمـݧ هم بدش میاد
اخم کردناش هم دوست داشتنے بود برام
علے اونقدر خوب بود کہ مطمعـݧ بودم شهید میشه
❤️ #دو_مدافع ❤️
@shahadat_arezoomee
🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃
#سیره_شهدا
ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ بی ﻫﻮﺵ بودﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ هم ترکش ﺗﻮی ﭘﺎم ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ و خونریزی داشت ؛ ﺣـﺎﺝ ﺣﺴﯿﻦ می ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺮد داخل
ماشین .
هی ﺩﺳﺖ می ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺯﯾﺮ ﺑﺪﻥ بچه ﻫﺎ ، ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، می ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ !!
دستشان ﺭﺍ می ﮔﺮﻓﺖ می کشید ،
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ نمی ﺷﺪ !
با غصه ﺯﻝ ﺯﺩ ﺑﻪ ﻣﺎ که ﺯخمی ﺍﻓﺘﺎدﻩ
ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﻭی ﺯﻣﯿﻦ !
ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺳﻮﺍﺭ ﺭﺩ می ﺷﺪﻧﺪ ، ﺩﻭﯾﺪ ﻃﺮﻓﺸﺎﻥ !!
ﮔﻔﺖ :
ﺑﺎﺑﺎ .....! ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﯿشتر ﻧﺪﺍﺭﻡ ؛ نمی ﺗﻮﻧﻢ ﺍینها ﺭﻭ ﺟﺎبه ﺟﺎ کنم ، ﺍﻻﻥ میمیرند ؛ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﯿﺎﯾﻦ !!
ﭘﺸﺖ ﺗﻮﯾﻮﺗﺎ یکی یکی ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ می کرد ، ﺩﺳﺖ می کشید ﺭﻭ ﺳﺮﻣﺎﻥ و میگفت :
ﻧﮕﺎﻩ کن ! ، ﺻﺪﺍ ﻣﻮ میﺷﻨﻮی..؟ ﻣﻨﻢ ، ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺮﺍزی ....
میگفت و ﮔﺮیه میکرد.....
فرمانده لشگر امام حسین (ع)
#سردارشهیدحاج_حسین_خرازی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ @shahadat_arezoomee
زیارت عاشورا را میخوانم ❤️ به نیابت از
#دوست_شهیدم❤️
✅ 1-#شهید_مصطفی_گیلانی
✅ 2-#شهید_محمد_حسین_محمد_خانی
✅ 3-#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
✅ 4-#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
✅ 5-#شهید_سید_میلاد_مصطفوی
✅ 6-#شهید_احمد_عطایی
✅ 7-#شهید_احمد_عطایی
✅ 8-#شهید_احمد_عطایی
✅ 9-#شهید_احمد_عطایی
✅ 10-#شهید_احمد_عطایی
✅ 11- #شهید_اقبال_قارونی
✅ 12- #شهید_کیهان_فشی
✅ 13- #شهید_محسن_حججی
✅ 14- #شهید_حسین_ولایتی
✅ 15- #شهید_سجاد_زبرجدی
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
.
.
تعداد را به همراه دوست شهیدتون به بنده ارسال کنید🌷
اجرتون با شهدا
@Ammar_Halab
🍃🌸〰
#سخڹ_بزرڱاڹ
🎤آیت الله مجتهدۍ تهراني(ره):
|•هرجاڪم آوردے
√حوصلہ نداشتے
💷پوڶ نداشتے
™ڪارنداشتے
باطریت تمومـ شد
📿تسبیح رو بردار💯 باربگو
" استغراللہ ربے واتوب الیہ"
{ آروم میشي}
@shahadat_arezoomee
↗️
🌸سیره شهید
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم
بیرون که بحث تقلب در امتحانات
وسط کشیده شد من گفتم:
دانشگاه اگه تقلب نکنی که اصلا نمیشه!
حمید آقا سریع گفتن: نباید تقلب کنید، مخصوصا تو دانشگاه حتی
اگه رد بشی چون تاثیر مدرڪ روی حقوقتون میاد و حقوقت از نظر شرعی مشکل پیدا میکنه...
شهید حمید سیاهکالی مرادی
🌹🌷 @shahadat_arezoomee🌷🌹
#خاطرات
احترام به والدین🤔
💠 هر وقت ما به خانهٔ پدری او
میرفتیم دست پدر و مادرش
را می بوسید.
از موقع ورود به خانه تا داخل
منزل به خودش اجازه نمی داد
که جلوتر از آنها حرکت کند.
من تا آنجا که یاد دارم ندیدم
ایشان کنار سفره ای که پدر و
مادرش نشسته اند دستش را
زود تر از آنها به سر سفره برده
باشد.
🔶راوی:همسر شهید
عبدالمهدی مغفوری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
@shahadat_arezoomee😍
🌷🌷
🌸🍃فواید گوش كردن به اذان
✨1- شنیدن اذان انسان را از اهل آسمان قرار مى دهد.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمى شنوند مگر اذان.
✨2- شنیدنِ اذان اخلاق را نیكو مى كند.
امام على(علیه السلام) مى فرماید: كسى كه اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید
✨3- شنیدن اذان انسان را سعادت مند مى كند.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرماید: كسى كه صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت مندان است
✨4- شنیدن اذان سبب دورى شیطان مى شود.
رسول اكرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مى شنود فرار مى كند
🔰منبع:میزان الحكمه، ج1، ص82.
همان، ج1، ص84.
مجلسى، بحارالانوار، ج77، ص190، مؤسسة الوفاء
💎 @shahadat_arezoomee
🌸 هنگام
نماز اول وقت
حاضر شو
شاید این آخرین
دیدارت در زمین
با خدا باشد ...
بہ یاد نمازهای عارفانہ و عاشقانہ شهدا ...
#نماز_اول_وقت
#التماس_دعای_فرج
@shahadat_arezoomee😌✨
دلم آسمون میخاد🔎📷
زیارت عاشورا را میخوانم ❤️ به نیابت از #دوست_شهیدم❤️ ✅ 1-#شهید_مصطفی_گیلانی ✅ 2-#شهید_محمد_حسین_م
✅ پایان ختم ( ساعت 21 )
💟 تعداد زیارت عاشورا : ۵۴ مرتبه
✳️اسامی شهیدان 💠 تعداد 👇
رفیق شهیدم #حاج_حسین_معزغلامی 💠 ۵
رفیق شهیدم #احمد_عطایی 💠 ۵
رفیق شهیدم #محمودرضا_بیضایی 💠 ۵
رفیق شهیدم #محمدرضا_تورجی_زاده 💠 ۴
رفیق شهیدم #سید_میلاد_مصطفوی 💠 ۳
رفیق شهیدم #محسن_حججی 💠 ۳
رفیق شهیدم #حجت_باقری 💠 ۲
رفیق شهیدم #قاسم_قاسمی 💠 ۲
رفیق شهیدم #حیدر_کشاورز 💠 ۲
رفیق شهیدم #خلیل_تختی_نژاد 💠 ۲
رفیق شهیدم #یوسف_فدائی_نژاد 💠 ۲
رفیق شهیدم #ابراهیم_هادی 💠 ۲
رفیق شهیدم #عبدالحسین_برونسی 💠 ۲
رفیق شهیدم #سید_مرتضی_آوینی 💠 ۲
رفیق شهیدم #مصطفی_صدرزاده 💠 ۲
رفیق شهیدم #سجاد_زبرجدی 💠 ۲
رفیق شهیدم #اقبال_قارونی 💠 ۱
رفیق شهیدم #کیهان_فشی 💠 ۱
رفیق شهیدم #حسین_ولایتی 💠 ۱
رفیق شهیدم #حامد_جوانی 💠 ۱
رفیق شهیدم #صادق_عدالت_اکبری 💠 ۱
رفیق شهیدم #مصطفی_گیلانی 💠 ۱
رفیق شهیدم #محمدحسین_محمدخانی 💠 ۱
رفیق شهیدم #نعمت_الله_زارع 💠 ۱
رفیق شهیدم #محمدحسین_فهمیده 💠 ۱
🌹اجرتون با شهدا
❤️دو مدافع❤️
قسمت ۵۲
واااے خدایا کمکم کـݧ
از جام بلند شدم
رفتم کنار پنجره و یکم بازش کردم نسیم خنکے بہ صورتم خورد و اشکامو رو صورتم بہ حرکت درآورد
درد شدیدے تو سرم احساس کردم
پنجره رو بستم و بہ دیوار تکیہ دادم کہ تو هموݧ حالت خوابم برد
باصداے اذاݧ صبح بیدار شدم یہ نفر روم پتو کشیده بود
بہ اطرافم نگاه کردم
علے رو تخت نشستہ بود و سرشو بیـݧ دوتا دستش گذاشتہ بود
سرشو آورد بالا چشماش هنوز قرمز بود
اسماء چرا نخوابیده بودے؟منو میخواستے گول بزنے؟اونجا چرا؟ میخواے دوباره حالت بد بشہ؟ مـݧ کہ گفتم تا دلت راضے نباشہ نمیرم چرا میشینے فکرو خیال الکے میکنے؟
الکے خندیدم و گفتم:اوووو چہ خبرتہ علے؟ایـݧ همہ سوال اونم ایـݧ وقت صبح
پاشو بریم وضو بگیریم
نمازموݧ و اول وقت بخونیم
نمیخواستم اذیتش کنم اما دست خودم نبود ایـݧ حالت هام
بدوݧ توجہ بہ علے از اتاق رفتم بیروݧ
رفتم سمت دستشویے تو آیینہ خودم و نگاه کردم چشمام پف کرده بود آهے کشیدم و
صورتمو شستم
وضو گرفتم و رفتم تو اتاق جانماز علے و خودم و پهـݧ کردم
چادر نمازمو سر کردم و منتظر علے نشستم
علے نمازو شروع کرد
اللہ اکبر
با اولیـݧ اللہ و اکبرے کہ گفت :اشک از چشمام جارے شد
بهش اقتدا کردم و نماز و باهم خوندیم
نمیدونم تو قنوت چے داشت میگفت کہ انقدر طول کشید ...
بعد از نماز رفتم کنارش و سرمو گذاشتم رو پاش
علے ؟
جانم ؟
ببخشید
بابت چے؟
تو ببخش حالا
باشہ چشم
دستے بہ سرم کشید و گفت:اسماء تا حالا بهت گفتہ بودم با چادر نماز شبیہ فرشتہ ها میشے؟
اوهووم
اے بابا فراموشکارم شدم میبینے عشقت با آدم چیکار میکنہ ؟
سرمو از رو پاش برداشتم روبروش نشستم
اخمے کردم و گفتم:با چادر مشکے چے؟
دستش و گذاشت رو قلبش و گفت :عشق علے
حالا هم برو بخواب
بخوابم؟دیگہ الاݧ هوا روشـݧ میشہ باید وسایلاتو جمع کنیم
اسماء بیا بخوابیم حالا چند ساعت دیگہ پامیشیم جمع میکنیم
قوووول؟
قول..
❤️ #دومدافع ❤️
@shahadat_arezoome
🌹🍂🌹🍂🌹🍂🌹🍂